۸ مهر ۱۳۹۸، ۱۷:۳۳
کد خبرنگار: 1894
کد خبر: 83497236
T T
۱ نفر
هشدار؛ خطر قربانی‌شدن کودکان!

تهران- ایرناپلاس- کارشناسان HSE معتقدند که در کشور ما شاخص‌های ایمنی شهری اندازه‌گیری نمی‌شوند و همین باعث می‌شود تا نتوان خطرات را مدیریت کرد. از طرفی در قوانین موجود رسیدن به استاندارد یا همان حداقل ایمنی مدنظر گرفته شده است در حالی که برای کاهش خطرات شهری باید شاخص‌های ایمنی شهرها را بالا برد.

شهریورماه امسال آبستن حوادث بسیاری برای کودکان و نوجوانان بود.چند کودک آسیب دیدند، یکی ناپدید شد یا دیگری جان خود را از دست داد. اوایل شهریورماه، عرفان، نوجوان ۱۲ ساله‌ تبریزی به‌دلیل تماس با تیر چراغ برق فلزی دچار برق‌گرفتگی شد و جان خود را از دست داد. پس از آن خبر ناپدید شدن  ‌زهرای دو ساله در ورامین همه را متاثر کرد. اگرچه در ابتدای ماجرا فرض بر این بود که این کودک خردسال ربوده شده است اما چند روز بعد فرضیه افتادن آن در کانال آب در نزدیکی محل زندگی او، از سوی پلیس مطرح شد. در حالی که مردم پیگیر وضعیت زهرا از طریق فضای مجازی بودند خبر آمد عماد هشت ساله که برای تماشای بازی دو تیم پرسپولیس و صنعت نفت به ورزشگاه رفته بود، حین عبور از گیت الکترونیکی ورزشگاه آزادی به دلیل برق‌گرفتگی جان خود را از دست داد. مردم هنوز در بهت این حادثه بودند که ویدئویی در فضای مجازی منتشر شد که در آن آرمان پسر ۸ ساله‌ اصفهانی در جریان برگزاری مسابقه صخره‌نوردی که در یکی از سالن‌های ورزشی فولادشهر برگزار شده بود از ارتفاع ۸ متری سقوط کرد و به شدت آسیب دید. مسئولان گفته‌اند امکانات و استانداردهای لازم در این سالن رعایت نشده بود و آرمان در حال حاضر در کماست. البته این موارد نمونه‌هایی از این حوادث است که رسانه‌ای شده و چه بسا در گوشه و کنار این کشور اتفاقات این چنینی برای کودکان بیشتری افتاده باشد. همه این خبرها حکایت از آن دارد که فضاهای عمومی شهرها هنوز برای کودکان ناایمن است. از کوچه‌ها و معابر گرفته تا ورزشگاه‌ها و سالن‌های ورزشی. در این میان کودکان به جهت آسیب پذیری، بیشتر قربانی حوادث می شوند، البته کارشناسان می‌گویند شرایط برای بزرگسالان هم چندان مناسب نیست.

شاخص‌های ریسک در کشور اندازه‌گیری نمی‌شود

در حالی شناسایی و ارزیابی و مدیریت ریسک و خطر در کشورهای مختلف دنیا به یک رویه ثابت و قانونی تبدیل شده و کارشناسان HSE در همه جا حضور فعال دارند که در کشور ما حداقل‌ها این حوزه مورد توجه کافی قرار نمی‌گیرد. البته ما هم ضوابط و آیین‌نامه‌های مختلفی درباره ایمنی داریم اما نه تنها حداقلی است، بلکه کسی به اجرای همین حداقل‌ها هم توجهی نمی‌کند.

مهران شوکتی، کارشناس HSE در گفت‌وگو با ایرناپلاس می‌گوید: ضوابط، آئین نامه‌ها و دستورالعمل‌های زیادی درباره ایمنی در سراسر دنیا وجود دارد. این ضوابط در مورد ایمنی معابر شهرها، پروژه‌ها، آرام سازی ترافیک، طراحی مسیر دوچرخه، ایمنی در مدارس و ... است. در واقع در تمام دنیا شاخصی به نام شاخص امنیت شهری وجود دارد که براساس آن میزان ایمن بودن مناطق مختلف شهری سنجیده می‌شود. چندی پیش لیست شهرهای ایمن جهان منتشر شد که هیچ کدام از شهرهای ایران در آن وجود نداشتند. البته در لیست قبلی تهران حضور داشت اما در لیست جدید حذف شد. یکی از شاخص‌هایی که براساس آن ایمنی شهرها سنجیده می‌شود، ایمنی بهداشتی برای کودکان به ویژه در مکان‌های عمومی، ورزشگاه‌ها، مهدکودک‌ها و مدارس است که براساس روش‌های تخصصی HSE اندازه‌گیری می‌شود. البته همان طور که انتظار دارید، چنین شاخص‌هایی در کشور ما سنجیده نمی‌شود.                                         

شوکتی معتقد است متخصصان و شرکت‌های حوزه HSE در ایران به فراموشی سپرده شده‌اند، چرا که سازمان‌ها به‌دنبال این هستند که با کمترین هزینه فردی را استخدام کنند و در جایگاه شغلی متخصص ایمنی قرار دهند. در مورد حادثه‌ای که در ورزشگاه آزادی اتفاق افتاد مشخص نیست  ورزشگاه اصلا نیروی HSE دارد یا نه. در صورتی که نیروی HSE متخصص وجود داشت، شرایط محیط را بررسی می‌کرد که ریسک خطر در کدام مناطق بالا است و آن خطر چه شدت و پیامد خواهد داشت و بر اساس آن اقدامات لازم را انجام می‌داد.

چرا کودکان بیشتر قربانی این حوادث هستند؟

در شهر ناایمن، افراد کم‌توان و آسیب‌پذیر بیشتر در معرض خطر هستند که کودکان یکی از این گروهند.  شوکتی می‌افزاید: کودکان بازیگوشند، تجربه‌ای ندارند و آموزشی هم ندیده‌اند. کودک چه درکی از برق گرفتگی دارد؟ مسلما هیچ. تمام کار متخصصان HSE در حوزه ایمنی بهداشت این است که محیط، برای کودکان امن شود، همه عوامل خطر از عامل فیزیکی و شیمیایی زیان‌آور شناسایی و رفع شود. البته در کنار آن باید آموزش‌های لازم به کودکان داده شود. به این معنی که به کودکان گفته شود مسیر یا جایی که نوار زرد بر دور آن کشیده شده یا علامت خطر بر روی آن وجود دارد، نزدیک نشوند.

وی ادامه می‌دهد: در مهندسی ایمنی برای رفع یک خطر چند مرحله وجود دارد. مرحله اول پس از شناسایی خطر این است که آن خطر را حذف کنیم. اگر اجازه حذف آن را نداشتیم باید آن را جابه‌جا و در مرحله بعد براساس مباحث مدیریت ریسک، آن خطر را کنترل می‌کنیم. آخرین مرحله هم این است که برای حفاظت کودکان از خطر احتمالی آن را با تجهیزات حفاظتی محصور کنیم تا کودک به آن دسترسی نداشته باشد.

شوکت با تاکید دوباره بر این که ما دستورالعمل‌ها و روش‌های پیشرفته‌ای برای ایمنی شهر در سال‌های اخیر داریم، می‌گوید: با استفاده از این روش‌ها، خطرها شناسایی و ارزیابی شده و راه‌حل‌های رفع آن ارائه می‌شود اما تقریبا می‌توانم بگویم استفاده از این روش‌ها تقریبا نزدیک به صفر است. در واقع آماری که نشان دهد از این روش‌ها در کشور استفاده می‌شود، وجود ندارد.

تعاریف سازمان‌ها از حوادث تخصصی نیست

وی می‌گوید: تعاریف سازمانی ما از حوادث متفاوت است و تخصصی نیست. به این معنی که مثلا سازمان پزشکی قانونی علت یک حادثه را با یک عنوان مطرح می‌کند و وزارت کار علت همان حادثه را با عنوان دیگر. در صورتی که اگر قرار بر این باشد که حوادث به صورت تخصصی بررسی شود باید با تعاریف دقیق و تخصصی انجام شود تا از آن طریق بتوان مدیریت ریسک انجام داد. مثال این موضوع این است که پزشکی قانونی مثلا در برخی از آمار خود علت مرگ را ضربه مغزی عنوان کرده، اما در گزارش آن نیامده است که چه چیزی باعث ضربه مغزی شده است. در حالی که در کشورهای پیشرفته مثل آمریکا یا کشورهای اروپایی به دلیل حضور متخصص HSE در سازمان‌ها و نهادهای مختلف اگر بر فرض حادثه‌ای رخ داد، در گزارش می‌آید که مثلا فرد مورد نظر در طبقه ۱۴ دچار برق گرفتگی شد و فشار ناشی از پالس برق او را پرت کرد و باعث سقوط او شد و  فرد دچار ضربه مغزی و فوت شد. با توجه به این گزارش متوجه می‌شویم این برق گرفتگی بوده که منجر به مرگ شده است نه ضربه مغزی یا خونریزی مغزی. تخصصی نبودن تعاریف باعث اختلاط آمارها می‌شود و همین باعث می‌شود ما هیچ ارزیابی در حوزه ایمنی شهر نداشته باشیم تا متوجه شویم خطرات اصلی در کجاهاست تا آنها را برطرف کنیم. به همین دلیل شهرداری، وزارت بهداشت، وزارت کار و سایر نهادها باید ارزیابی‌های خود را تخصصی و نتایج آن را منتشر کنند.  

به گفته شوکتی اگر واحد HSE شهرداری در مناطق مختلف تهران چرخی بزند، گودال‌های ناایمن زیادی را پیدا می‌کند که ممکن است کودکی داخل آن سقوط کند. یا موارد ناایمن دیگری که برای بزرگسالان و معلولان وجود دارد. درحالی که اصل این است که فردی که از منزل خود خارج می‌شود باید سیستم دولت و شهرداری محیطی امن برای او فراهم کند. این شاخص‌ها در بسیاری از شهرها جهان مورد اندازه‌گیری و آنالیز قرار می‌گیرد اما در شهرهای ما ارزیابی وجود ندارد. این یک اصل است که در صورت ارزیابی صحیح شاخص‌های ریسک شما به اعدادی دست پیدا خواهید کرد که در صورت بالاتر رفتن آن ناایمنی هم بیشتر می‌شود.

نیروی‌های HSE ناکارآمد

شوکتی می‌افزاید: مشکل دیگری که در این حوزه وجود دارد این است که در حال حاضر ارگان‌هایی وجود دارند که مدعی هستند که ما نیروی HSE تربیت می‌کنیم و با همین کار دانشگاه را عقب رانده‌اند. در حالی که هیچ سازمانی وجود ندارد که اعلام کند این فردی که تربیت شده آیا در زمینه تخصص‌های لازم آموزش دیده ‌و به خبره کار تبدیل شده است و می‌تواند دانسته‌های خود را به‌صورت علمی پیاده کند. بنابراین ما حتی در حوزه نیروی انسانی و تخصصی در حوزه HSE هم دچار مشکل هستیم.

به گفته وی دو سازمان مسئول نظارت بر این موضوع هستند: وزارت کار که بر نیروهای ایمنی نظارت دارد و وزارت بهداشت که بر مهندسی بهداشت حرفه‌ای نظارت می‌کند. اما این دو سازمان به دلیل موازی کاری، بعضا نتایج قابل قبولی ندارند. این موضوع باید در مجلس و دولت به تصویب برسد که وقتی ما نیروی ایمنی تربیت می‌کنیم و آن را وارد بازار کار می‌کنیم او باید توانایی نظر دادن در مورد خطرهای مختلف را داشته باشد. از طرفی این جزو قوانین کشورهای پیشرفته است که هر ارگان و سازمانی باید در زیرمجموعه خود کارشناس ایمنی داشته باشد حتی اگر کار به دست پیمانکار سپرده باشد تا عملکرد پیمانکار را ارزیابی کند. مثلا اگر حادثه‌ای که در ورزشگاه آزادی افتاد در انگلستان می‌افتاد. سیستم قضایی آنجا می‌گوید به ما ربطی ندارد که شما کار را به دست پیمانکار سپرده‌اید و او باید نیروی HSE را تامین می‌کرد بلکه خود سازمان مربوطه هم موظف است تا کارشناس ایمنی را برای ارزیابی عملکرد پیمانکار داشته باشد و به محل بفرستد. این در حالی است که چنین قانونی در کشور ما وجود ندارد. 

نیازمند قانون‌گذاری هستیم

 شوکتی می‌افزاید: علاوه بر این، قانون در کشورهای پیشرفته می‌گوید که استاندارد یک حد نصاب و حداقل ایمنی است که باید وجود داشته باشد و همه سازمان و نهادها متولی در هر حوزه‌ای موظف هستند که شاخص‌های خود را به بالاتر از این حدنصاب برسانند. در حالی که در ایران همه تلاش‌ها برای رسیدن به همان استاندارد و حدنصاب است که در بسیاری از موارد نتوانسته ایم به آن برسیم. مثلا یکی از استانداردهای ما این است که ۸۵ دسیبل صدایی است که فرد می‌تواند در آن هشت ساعت کار کند اما مطالعات نشان داده که فرد با این صدا واقعا افت شنوایی خواهد داشت. حتی در کشورهای مختلف نیز به دلیل متغیر بودن ژنتیک مردم و نژادها استانداردها متفاوت است و قانون می‌گوید شاخص‌ها باید ارتقا پیدا کند. ما در این حوزه ما نیازمند قانونگذاری هستیم.

۱ نفر

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.