سرمایه اجتماعی، یکی از راهکارهای کاهش مشکلات اجتماعی و عاملی برای موفقیت برنامهها و سیاستهای رفاهی دولت است. سرمایه اجتماعی، شامل اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی، حمایت اجتماعی، اطمینان اجتماعی و احساس امنیت و ارزش زندگی است.
به اعتقاد کارشناسان، مؤلفههای سرمایه اجتماعی مانند اعتماد، مشارکت، حمایت، اطمینان، احساس امنیت و ارزش زندگی ارتباط معناداری با مدیریت اجتماعی شامل پیشگیری، آمادگی، مقابله و بازسازی پس از بحران دارد.
اگرچه در دیدگاههای سنتی، سرمایه اقتصادی، فیزیکی و حتی نیروی انسانی مهمترین نقش را در توسعه ایفا میکردند، اما سرمایه اجتماعی مبتنی بر ویژگیهای اجتماعی، فرهنگی جامعه است که میتواند زمینه را برای استفاده بهتر از سایر سرمایهها فراهم کند.
اتفاقاتی که پس از اجرای طرح مدیریت مصرف سوخت در کشور به وقوع پیوست، خسارتهای سنگین جانی و مالی بر جا گذاشت که جبران آن بسیار سخت و حتی جبرانناپذیر است. در این میان، آنچه کمتر به آن پرداخته شده آسیبی است که سرمایه اجتماعی جامعه ایران در این حوادث متحمل شده است و باید به سرعت برای جبران آن چارهای اندیشید، وگرنه خسارت آن بسیار زیانبارتر از سایر آسیبهاست.
وقتی حق شهروندان بر شهر نادیده گرفته میشود
بیان عزیزی، روانشناس اجتماعی در این مورد به خبرنگار ایرناپلاس میگوید: بررسی آسیبها به سرمایههای اجتماعی پس از حوادث اخیر از چند لحاظ قابل بررسی است که نیازمند توضیح و تفسیر بسیاری است، ولی بهطور خلاصه، یکی از مهمترین این تأثیرات، مربوط به اثرات حقوقی است. شهروندان از حقی به نام «حق بر شهر» برخوردارند. این حق، شامل دسترسی یک شهروند به تمام مناطق شهری مانند خیابانها، میادین عمومی و حق اعتراضاتی است که در قالب اعتراضات مدنی قابل تبیین است.
وی توضیح میدهد: وقتی از حق بر شهر صحبت میکنیم یعنی هر شهروند از این حق برخوردار است که اعتراضش را در چارچوب قانون و البته در مکانی امن بدون اینکه توسط کسی مورد تعرض قرار گیرد، بیان کند. این تعرض میتواند خواه از سوی مأموران نیروی انتظامی باشد یا افراد دیگر که به قصد اغتشاش آمده باشند و به دنبال آسیب به اموال عمومی و سوءاستفاده باشند. بهعبارتی اینکه نتوان بین یک شهروند معترض و یک اغتشاشگر تفاوتی قائل شد و این دو را از هم جدا کرد، یکی از مهمترین مسائلی است که چون رعایت نشده، بخشی از سرمایه اجتماعی آسیب دیده است. مطمئناً اگر به شهروندان این اجازه داده میشد بهعنوان حق طبیعیشان نسبت به این تصمیم، اعتراض و تجمع مسالمتآمیز داشته باشند و پلیس از آنها محافظت میکرد نتیجه چیز دیگری بود. هنگامی که با یک حق قانونی، حرفها در چارچوب اعتراض مسالمتآمیز مدنی بیان میشود، نتیجه آن آشتی بین دولت و ملت است. در اینجا هم حق اعتراض محفوظ بوده، هم اعتراض انجام شده و هم نتیجه اعتراض مشخص است.اما چیزی که ما شاهد آن بودیم، چیزی جز به آشوب کشیده شدن و نابودی حق اعتراض و اعتماد نبود.
احساس ناامنی
این روانشناس اجتماعی معتقد است نکته دیگر که در نتیجه این اغتشاشات ظهور میکند ایجاد احساس ناامنی است. وی توضیح میدهد وقتی فضای اعتراض به آشوب کشیده میشود، نخستین اتفاق این است که این حس به شهروند دست میدهد که خود را از دولت جدا میبیند. به عبارتی، شهروند، خود را کسی میبیند که دیگری به هر دلیل قصد دارد او را سرکوب کند. واقعیت این است که به علل مختلفی از جمله اطلاعرسانی گنگ و مبهم، احساس افراد به صورت فورانی و انفجاری ظهور کرد و در مقابل، نیروی انتظامی واکنش نشان میدهد. یکی از خطرات جدی در این میان، از بین رفتن اطمینان به نیروی انتظامی است که بهعنوان حافظ و پاسدار حقوق شهروندان باید نقشآفرینی کند. در واقع وقتی فرد در جامعه دیگری را در مقابل خود میبیند؛ این دیگری ممکن است نیروی انتظامی یا دولت باشد یا کسانی باشد که قصد تخریب کردن، غارت اموال عمومی، تخریب و آتش زدن دارند، در هر صورت این اتفاق نیز خود احساس ناامنی را به وجود آورد که میتواند نابودی بخشی دیگری از سرمایههای اجتماعی را به دنبال داشت.
بیاعتمادی به آینده
عزیزی ادامه میدهد: از سوی دیگر، با وجود افزایش ناگهانی قیمت سوخت، با وجود تأکید مسئولان دولتی مبنی بر عدم افزایش قیمت سایر اقلام، نوع افراد جامعه اعتمادی به این وعدهها ندارند. به عبارتی، هر چقدر هم گفته شود افزایش قیمت نخواهیم داشت، جو روانی جامعه این سیاست را نه برای خود، بلکه علیه خود میپندارند و به آن اطمینان ندارند. چون اقدامی برای تقویت حس اطمینان جامعه انجام نشده است. از همین رو، جامعه منتظر افزایش قیمت سایر کالاها (حتی اگر اتفاق هم نیفتد) هست که این خود سبب ایجاد یک خشم فروخورده در جامعه خواهد شد و از اتفاقی که هنوز نیفتاده، پیشی خواهند گرفت.
وی تأکید میکند که بعد از افزایش قیمت سوخت، یکی از عوامل فوران اعتراضات، حجم عظیمی از ناامیدی، همراه با خشم، عصبانیت و بیاعتمادی به آینده بود که در عرض ۲۴ تا ۷۲ ساعت اتفاق افتاده اما پیامدهای آن هنوز هم ادامه دارد. آمار و اخبار ضد و نقیض در مورد کشتهشدگان، دستگیرشدگان، اموال تخریب شده از یک سو و عدم پاسخگویی و هماهنگی صحیح از طرف نهادهای مسئول هم بهجای قانع کردن آنها، بر آتش خشم و احساسات مردم دمید.
این روانشناس اجتماعی معتقد است که این آسیبدیدگی سرمایههای اجتماعی هرچه سریعتر نیاز به درمان دارد و راهکار ترمیمی آن تنها از طریق آشتی مردم با دولت است. دولت باید با مردم حرف بزند و آنها را در جریان همه امور قرار دهد، وگرنه تهدید به افشاگری از سوی مسئولان و بیان مسائل پشت پرده و تهدید به بیان ناگفتههایی که مدام به مردم تزریق میشود، موجب خشم مردم میشود.
آستانه تحمل جامعه پایین است
از سوی دیگر، عزیزی معتقد است چه خوشمان بیاید چه نیاید بر اساس آمار پزشکی قانونی، آمار نزاع و درگیری در کشور ما افزایش یافته است. به عبارتی، ما مردمی عصبانی داریم که به علل مختلف، آستانه تحمل آنها پایین آمده است. با وجود تمام آموزههای دینی و فرهنگی ما و توصیه به آشتی، تفاهم، گفتوگو و مدارا، اما واقعیت جامعه چیز دیگری است و بهشدت آستانه تحمل، نشاط و شادابی ملی افراد جامعه پایین آمده است و خیلی از شادیها تبدیل به شادیهای زیرزمینی شده است.
وقتی خیابان متعلق به مردم نباشد،...
وی میگوید: شاید اگر ما سرمایههای اجتماعیمان را جدی میگرفتیم و تقویت میکردیم، یکی از اتفاقات خوب، توانایی کنترل خشم توسط مردم بود. اگر ما به سرمایههای اجتماعی احترام میگذاشتیم و فرهنگ اعتراض کردن را تمرین میکردیم، در چنین بزنگاههایی، جامعه مدنی، تشکلهای مردمنهاد، حقوقدان، جمعیت سرشار دانش آموزان و دانشجویان و ... برای راهپیمایی مسالمتآمیز درخواست میدادند و منتظر مجوز میماندند. همین زمان، ابزاری برای کنترل و مدیریت خشم جامعه میشد.آن زمان، نیروی انتظامی هم در کنار مردم قرار میگرفت، درخواست مردم از دولت بهطور مستقیم بیان میشد و هیچیک از این اتفاقات بدشگون نمیافتاد.
به گفته عزیزی، سرمایه اجتماعی چیزی نیست که یکروزه ساخته یا ترمیم شود، بلکه ثمره چندین دهه است که از نسلی به نسل دیگر رسیده است. ولی وقتی ما هالهای از ابهام را به سمت مردم پرتاب کردیم و چنین اتفاقی با این حجم از خشم و عصبانیت در کمترین زمان اتفاق میافتد، میتوان گفت بسیاری از سرمایههای اجتماعی را از دست دادهایم. در چنین مواقعی آنچه در عمل شکل خواهد گرفت، چیزی جز نیروهای مردمی آسیب دیده، شکلگیری انشقاق، پایین آمدن اعتماد ملی و کمتر شدن آستانه تحمل، اضطراب، یأس و ناامیدی از آینده از جامعه باقی نخواهد ماند. بنابراین باید هرچه سریعتر برای جبران مافات چارهای اندیشید.
نظر شما