آمارها نشان میدهد اکثر زوجهای جوان تمایلی به فرزندآوری ندارند و اگر هم تمایلی به موضوع داشته باشند، آن را تا زمانی که امکان داشته باشد به تأخیر میاندازند و عمدتاً به یک فرزند اکتفا میکنند. موضوعی که در درازمدت ساختار جمعیتی کشور را برهم میریزد و اگر شرایط به همین منوال پیش برود، تعداد نیروی مولد و فعال دچار کاستی خواهدشد. سؤال اصلی اینجاست که دلایل تمایل نداشتن زوجها به فرزندآوری چیست؟ چرا سیاست تکفرزندی بدون اینکه برنامهریزی برای آن در جامعه وجود داشته باشد مورد استقبال قرار گرفته؟ و آسیبهای این سیاست برای افراد، خانواده و جامعه چیست؟
سید محمد سیدمیرزایی، جمعیتشناس در گفتوگو با ایرناپلاس با اشاره به این که در مقیاس فردی، تعداد فرزندان و اتخاذ سیاست تکفرزندی به انتخاب زوجین برمیگردد، میگوید: این دو تصمیمگیرنده هستند که تعداد اعضای خانواده چند نفر باشد، کودکان کی متولد شوند و چه جنسیتی داشته باشند. اگر زن و مرد را بهعنوان دو رکن اصلی فرزندآوری بدانیم، در شرایط کنونی میبینیم معمولا هم مرد و هم زن هر دو به اجبار یا به اختیار شاغلند و برای گذران زندگی خود ناچارند فعالیت اقتصادی در بیرون از خانه داشته باشند. بنابراین، این مستلزم آن است که زن و مرد برای خودشان فرصتهایی را ایجاد کنند تا از این فرصتها هم برای فرزندآوری و هم برای تداوم فعالیت اقتصادی استفاده کنند.
تغییر شکل زندگی و تمایل به فرزند کمتر
از سوی دیگر، سید میرزایی معتقد است: این موضوع به خود خانواده هم برمیگردد. در حال حاضر بهویژه در زندگی شهری بنا به ضرورتهای تغییرات اجتماعی، شکل زندگی عوض شده و جامعه به سمت خانواده هستهای پیش رفته است و این خانواده هستهای بههیچوجه به شکل زندگی قبلی یا همان خانواده گسترده برنمیگردد. با عوض شدن شکل زندگی، زن و مرد احساس میکنند نیاز بیشتری به استقلال دارند. از طرفی شرایط اقتصادی خانواده نیز متناسب با تغییر شکل زندگی دگرگون میشود. هزینهها بیشتر میشود، میزان درآمد و نوع فعالیت اقتصادی تغییر میکند و این دگرگونی بر میزان درآمد تأثیر میگذارد.
در این میان، به اعتقاد سید میرزایی، خانواده از نظر شرایط اقتصادی کاملاً مستقل نیست. خانواده به نحوی وابسته به شرایط اقتصادی کلان جامعه است و اگر قرار باشد در شرایط اقتصادی خانواده تغییر به وجود آید، الزاماً باید در شرایط اقتصادی کلان جامعه نیز تغییر به وجود بیاید تا خانوادهها از آن بهرهبرداری کنند.
نداشتن ثبات شغلی و اقتصادی، تکفرزندی را توسعه میدهد
نکته بعدی در این بخش به شرایط اجتماعی، عاطفی و فرهنگی خانوادهها برمیگردد، به این معنا که زن و شوهر یا پدر و مادر فرزند بالفعل و بالقوه، چقدر در زندگی خودشان احساس ثبات میکنند و چقدر اطمینان دارند که زندگی آنها دوام پیدا میکند و در اثر این تداوم میتوانند مسئولیت فرزندآوری را بر عهده بگیرند. سید میرزایی در این باره میافزاید: نکته مهم این است که اگر زن و مرد ناگزیرند در فعالیتهای اقتصادی سهیم باشند، تا چه حد ثبات شغلی دارند و میتوانند برای پنج سال آینده خود برنامهریزی دقیق کنند و احساس ناامنی نداشته باشند. این موارد به نسبتهای مختلف در تصمیم پدر و مادر برای فرزند دار شدن تأثیرگذار است. تکرار میکنم خانواده اینجا مستقل و قائم به ذات نیست و با متغیرهای دیگر هم پیوسته در ارتباط است.
با این حال، به اعتقاد سید میرزایی شرایط اقتصادی هر جامعه علاوه بر اینکه به متغیرهای درون مرزی جامعه ارتباط دارد، بدون تردید به شرایط اقتصادی منطقهای و جهانی هم ارتباط دارد. همه تلاطمهایی که در شرایط اقتصادی جهان، منطقه ما یا در فروش نفت کشور ایجاد شده و ما آن را در شئون مختلف زندگی اجتماعی و اقتصادی لمس میکنیم، خمیرمایه تحولات اجتماعی و اقتصادی است که حتماً باید مدنظر داشته باشیم. به همین دلیل میتوان گفت ضرورت حفظ شرایط مسالمتآمیز سیاسی از ضروریات و بدیهیات اجتنابناپذیر است. تا این موضوع محقق نشود، شرایط اقتصادی هم بهبود پیدا نمیکند. ما هرچه شعار بدهیم، تا این اوضاع سیاسی و فرهنگی جامعه اصلاح نشود، امید برای اصلاح شرایط اقتصادی نیست. اگر هم ما شرایط اقتصادی را به نحوی بخواهیم ترمیم کنیم، چون آن نقص و خلأ هنوز وجود دارد، باز از یک طرف مشکلی وجود خواهد داشت.
سالمندی و تکفرزندی
این جمعیت شناس به نکته دیگری هم اشاره میکند. به گفته او، موضوع دیگر، لزوم در نظر گرفتن سالمندی زن و مرد یا پدر و مادر به مرور زمان است. پدر و مادر باید این نکته را در نظر داشته باشند که لاجرم و بهطور طبیعی پا به سن میگذارند و در دوران سالمندی پشتوانه اجتماعی و اقتصادی لازم دارند که بتواند خانواده را سرپا نگه داشته و معاش خانواده را تأمین کند.
سیدمیرزایی ادامه میدهد: مسائل اجتماعی مخصوصاً مسائل جمعیتی در جامعه شوخیبردار نیست. نیروی انسانی، مولد اصلی ثروت در جامعه است. اگر به نیروی انسانی توجه کافی نشود در کوتاهمدت، میانمدت و در درازمدت بدون تردید شرایط اقتصادی جامعه دچار تزلزل خواهد شد. نیروی انسانی بهتدریج یا از رده خارج میشود یا از حیز انتفاع خارج میشود، پا به سن میگذارد و ساختار سنی جامعه را به هم میزند و مسائل دیگری ایجاد میکند.
تأخیر در ازدواج یا تن ندادن به ازدواج؟!
سید میرزایی در ادامه صحبتهای خود به آسیبهای گسترش تکفرزندی در جامعه اشاره میکند. به اعتقاد او بازتاب و برآیند نهایی مواردی که در بالا به آن اشاره شد در تأخیر در ازدواج منعکس میشود. چرا تعداد اعضای خانواده کم شده؟ چرا سیاست تکفرزندی رواج پیدا میکند؟ چرا فرار از ازدواج بین جوانان فراگیر شده است؟ دلیل این است که ازدواج به تأخیر افتاده است. زن یا مرد، پسر یا دختر ترجیح میدهند در سنهای بالا ازدواج کنند. حتی به ۴۰ سالگی هم که میرسند، معتقدند هنوز وضعیتشان به ثبات نرسیده است. بنابراین چه عجلهای است که ازدواج کنم. میبینید که چه بخواهیم و چه نخواهیم این تحولات اثرش را از یک بعد در تأخیر در ازدواج میگذارد؛ البته اگر نگوییم تن ندادن به ازدواج بلکه بگوییم تأخیر در ازدواج.
نتیجه تأخیر در ازدواج، تأخیر در فرزندآوری است
سیدمیرزایی ادامه میدهد: اگر ما تأخیر در ازدواج را بهعنوان نتیجه بلافصل این مسائل بدانیم این تأخیر در ازدواج به شکلی در تأخیر در فرزندآوری هم منعکس میشود. وقتی زن و مرد احساس کردند میانگین سنی هر دو آنها مثلاً به ۳۷ سال رسیده است، این میانگین سبب میشود فرزندآوری به تأخیر بیفتد و وقتی هم تصمیم به فرزندآوری گرفته میشود به همان یک فرزند اکتفا میکنند. نتیجه این است که سیاست تکفرزندی بیآن که برنامهای در کار باشد تلویحاً و بهطور ضمنی یک برنامه شده است.
آسیبهای تکفرزندی برای خانواده
این جمعیتشناس معتقد است در آسیبشناسی این موضوع باید به خانواده هم توجه داشت. اساساً رشد کودکان در خانواده مسئله بسیار مهمی است. مسئولیتپذیری، رشد شخصیت کودکان و سایر مسائل آن به نحوی است که اغلب در بین خود کودکان و فرزندان حل میشود. فرزندان و کودکان یکدیگر را درک میکنند، به هم عشق میورزند. با هم تقسیم کار میکنند و به همین ترتیب هم یکدیگر را رشد میدهند. بنابراین یکی از موارد که در مباحث تربیتی وجود دارد اثر همسالان در رشد اجتماعی کودک است. این موضوع در مقیاس خانواده هم مطرح است. وقتی کودکی احساس کرد تک افتاده و نه خواهری دارد و نه برادری، مطمئناً در شخصیت او اثرگذار است.
سیدمیرزایی ادامه میدهد: وقتی تعداد فرزندان در خانواده را در نظر میگیریم، مسئله تقسیم کار و تشریک مساعی به وجود میآید. مسئولیتپذیری به وجود میآید. خانوادهای را در نظر بگیرید با چهار عضو یا ۶ عضو. پدر و مادر و دو فرزند یا چهار فرزند. شما وقتی دوران سالمندی پدر و مادر را در نظر میگیرید چون عضو مؤثر خانواده بیشتر است، تقسیم کار بین آنها بهآسانی انجام میپذیرید، مسئولیتپذیری هم صورت میگیرد در نتیجه خانواده بارور، مولد، مؤثر و با ثبات میشود. البته این به شرطی است که پیشتر اصول تربیتی و جامعهپذیری در خانواده آموزش داده شود.
آسیبهای تکفرزندی برای جامعه
اما تکفرزندی چه تأثیری در درازمدت بر جامعه خواهد گذاشت؟ اساسیترین، پایدارترین و مؤثرترین نیروی مولد ثروت در جامعه نیروی انسانی است. اگر نیروی انسانی مؤثر، مولد، باسواد و دارای تخصص وجود نداشته باشد، چه خواهد شد؟
سیدمیرزایی در این باره میگوید: اگر نیروی انسانی متخصص وجود نداشته یا تعداد آن کم باشد، هر چقدر جامعه را با فناوری و ابزارآلات پر کنیم، راه به جایی نخواهیم برد. به همین دلیل است که معتقدم تحول ساختاری جمعیت و لزوم برقراری توازن در داخل جمعیت و نیروی انسانی جمعیت یک اصل اجتنابناپذیر است. البته مسئولان برنامهریز جامعه باید به این نکته توجه کنند که نباید بدون اصلاح ساختار اقتصادی و افزایش رفاه اجتماعی و اقتصادی، خانوادهها را تشویق به فرزندآوری کنند. باید توجه داشت که کودکان به دنیا آمده نیازهایی دارند که باید تأمین شود.
به اعتقاد او، حفظ توازن جمعیتی جامعه مستلزم تمهید و پیشبینی اوضاع و شرایط اقتصادی جامعه است که بتواند شرایط مقبول و مناسبی ایجاد کند تا ما بتوانیم در نیروی انسانی سرمایهگذاری کنیم؛ چرا که اگر ما در نیروی انسانی سرمایهگذاری کنیم، خودبهخود در ساختار جمعیت فعالمان برنامهریزی کردیم.
افزایش جمعیت سالمندان بدون پشتوانه اقتصادی، خطرناکترین وضعیت برای جامعه است
به اعتقاد سید میرزایی، اگر جمعیت فعال که اصطلاحاً به آن پنجره جمعیتی میگویند، بدون برنامهریزی و بهتر شدن شرایط اقتصادی جامعه افزایش پیدا کند، نهتنها مفید نیست، بلکه آسیبزا هم خواهد بود؛ که حداقل آسیب آن گسترش بیکاری است. وقتی بیکاری گسترش پیدا کرد آسیبهای اجتماعی، اقتصادی گسترش پیدا میکند و اخلاق جامعه رو به افول میرود و سرانجام بر تولید جامعه اثر منفی میگذارد.
این جمعیت شناس ادامه میدهد: وقتی دوردست را نگاه میکنیم میبینیم ما چه خوشمان بیاید و چه بدمان بیاید، جامعه به سمت سالمند شدن جمعیت پیش میرود. وقتی تعداد کودکان کم شد، لزوماً به تعداد سالمندان در طول زمان اضافه میشود. وقتی تعداد سالمندان در جامعه بدون پشتوانه اقتصادی زیاد شد، خطرناکترین وضعیت برای جامعه است. به همین دلیل اگر سیاست درستی وجود نداشته باشد، شما در جامعه خواهید دید که تعداد سالمندان بیکار، از کار افتاده، سالمند درمانده، سالمند دستفروش و ... افزایش پیدا میکند؛ چون ما نتوانستهایم تولید ثروت کنیم. با وضعیت امروز کشور ما، تصور کنید ۲۵ تا ۳۰ سال آینده جامعه ما چه وضعیتی خواهد داشت؟ اگر بنا باشد ما برای ۳۰ سال آینده طوری برنامهریزی کنیم که توازن جمعیت اقتصادی جامعه برقرار شود از حالا باید شروع شود، باید کارخانهها کار کنند، مزارع کار کنند و مواد غذایی تولید کنند. کالاهای اقتصادی تولید شود، برای آنها بازاریابی کنند. در بازار رقابت کنند و به بازار کالا تزریق کنند تا قدرت اقتصادی به دست بیاورد. با شعار نمیتوان مسائل را حل کرد. بنابراین ایران نیازمند این است که سرمایهگذاریها و سیاستگذاری همه جانبه که از طفل شیرخوار تا سالمند ۸۰ ساله تحت پوشش قرار دهند، اتخاذ کند.
گزارش از الهام کاظمی
نظر شما