به گزارش ایرناپلاس، اطلاعات، مطالب و تصاویری که در شبکههای اجتماعی با موضوعهای گوناگون در دسترس عموم مردم قرار میگیرد، علاوه بر درست یا اشتباه بودنشان به اندازهای زیادند که مردم را با نوعی آشفتگی مواجه میکنند. این حجم از اطلاعات در بزنگاههای مهم سیاسی، اجتماعی و همزمان با اتفاقات مهم جامعه چند برابر میشود.
در این هنگام است که مردم نیاز به یک رسانه موثق، رسمی و قابل اعتماد را بیش از هر زمان دیگری احساس میکنند. رسانهای که علاوه بر موثق بودنش در دسترس و قابل اعتماد همه مردم باشد. شاید تلویزیون بیشتر از هر چیزی دیگری به این تعریف نزدیک باشد.
اگر رویکرد رسانهای همچون تلویزیون، ملی باشد به خودی خود ارزشمند و باعث وحدت و انسجام میان مردم کشور است؛ اما زمانی که این رسانه فضا را به یک سمت و سوی خاص ببرد و فقط بر مبنای سلیقه یک گروه خاص برنامهسازی کند، نه تنها از آن ارزشها دور میشود بلکه بیاعتمادی را میپروارند.
در این روزها با توجه به نزدیک شدن روزهای انتخابات، نگاه جناحی یک جریان رسوخ یافته در صداوسیما بیش از هر زمان دیگری دیده میشود، تا جایی که این عملکرد سبب انتقاد فعالان رسانهای نیز شده و آنها این مسیر را سبب دلسری برای حضور حداکثری و ایجاد یاس در مردم میدانند.
کامبیز نوروزی حقوقدان و فعال رسانهای در گفتوگو با ایرناپلاس، درباره پیامدهای این رویکردها سخن گفت.
عملکردی شبیه یک ارگان حزبی
نوروزی درباره رویکرد صداوسیما در ترغیب مردم به شرکت انتخابات و بیاعتمادی موجود نسبت به این رسانه، به خبرنگار ایرناپلاس گفت: ضعف میزان اثرگذاری صداوسیما در ترغیب مردم به حضور در عرصههای ملی، موضوعی گستردهتر از دوره انتخابات است. در واقع ریشه عمیقتری دارد. مساله اصلی این است که صداوسیما در حال حاضر، رسانه جامعه ایران نیست و پیش از آنکه این سازمان، صداوسیمای جامعه ایران باشد؛ رسانه یک جریان کاملا خاص سیاسیفکری است.
وی با بیان اینکه صداوسیما بیشتر شبیه یک ارگان حزبی عمل میکند، افزود: حتی در همین حد و با این شرایط هم، از نظر اصول حرفهایِ فعالیتهای رادیویی و تلویزیونی، بسیار ضعیف است و قادر نیست در زمینههای سیاسی و فکری مورد علاقه خود، با کیفیتتر عمل کند و کمترین جاذبهای برای مخاطبانش ایجاد کند. همین عامل یعنی جهتگیری کاملا صریح و آشکار سیاسی از یک سو و از سوی دیگر ضعف بسیار شدید در کار برنامهسازی، میزان اقبال عمومی به صداوسیما را کاهش و بیاعتمادی را افزایش داده است.
به گفته او، این رسانه زمانی که به موسم انتخابات نزدیک میشود، طبیعتا با آن پیشینهای که بسیاری از مردم از آن میشناسند، مورد داوری قرار میگیرد و اینجاست که اثرگذاری این رسانه به شدت کاهش پیدا میکند. سطح برنامههای کارشناسی بسیار نازل است. حتی در همان گرایش سیاسی که صداوسیما آن را تبلیغ میکند، کسانی که در برنامههای کارشناسی حضور پیدا میکنند، سطحشان بسیار پایین است و حتی گاهی اوقات حرفهایی میزنند که به شدت عوامانه است. برنامههای سرگرمی و سریالسازی هم، متاسفانه دچار همین سقوط حرفهای هستند و طبیعتا وقتی کلیت این رسانه از اقبال عمومی برخوردار نیست، نتیجهاش این میشود که در دوره انتخابات میزان اثرگذاری آن بسیار کم شود.
بحران مرجعیت رسانه
این حقوقدان درخصوص دریافت اطلاعات انتخاباتی مردم از شبکههای اجتماعی و رسانههایی غیر از صداوسیما و اثرگذاری آنها، بیان کرد: سالهاست که ما دچار بحران مرجعیت رسانه شدهایم. یعنی به طور کلی رسانههای رسمی داخل کشور مرجعیتشان را از دست دادهاند و مردم اخبار و تحلیلهای این رسانهها از جمله صداوسیما و دیگر روزنامهها را چندان پیگیری نمیکنند.
در همه این سالها تذکر و اخطار داده شده که این وضعیت برای جامعه خطرناک است. رسانهها میتوانند جریانات اصلی را در جامعه شکل داده، افکار عمومی را بازتاب دهند و همین طور بر افکار عمومی اثر بگذارند.
وی پیامدها و نتایجی که از دریافت اطلاعاتِ شبکههای اجتماعی توسط مردم در جامعه پدید میآید را چنین شرح داد: وقتی رسانههای داخلی توانایی نداشته باشند و به اندازهای ضعیف شوند که جایگاه خود را در افکار عمومی از دست بدهند؛ مردم بیکار نمینشینند؛ بلکه دادههای مورد نیاز خود را اعم از اخبار و تحلیل، از منابع دیگر به دست میآورند.
در حال حاضر این منابع در ایران از طریق اپلیکیشنهایی مانند تلگرام، توئیتر، اینستاگرام، کلابهاوس و ... که با گوشیهای هوشمند در دسترس عموم قرار گرفتهاند، به دست میآید یا از طریق رسانههای خارج از کشور.
نوروزی ادامه داد: این اتفاق دو نتیجه دارد؛ نخست آنکه افکار عمومی ایران، تحت تاثیر رسانههای خارج از کشور قرار میگیرند که البته آنها نگاهشان نسبت به بسیاری از مسائل جامعه متفاوت از نگاههایی است که نیروهای فکری در داخل کشور دارند؛ ویژه در بخش سیاست.
نتیجه دیگر این است که افکار عمومی دچار نوعی اغتشاش میشود. شبکههای اجتماعی و اپلیکیشنهایی که در کشور رایج هستند در هیج جای دنیا کارهای خبری و رسانهای را به شکلی که در ایران اتفاق میافتد، انجام نمیدهند. در کشور، عملکرد ضعیف صداوسیما و دیگر مطبوعات باعث شده مردم گرایش بیشتری به این اپلیکیشنها داشته باشند.
شبکههای اجتماعی؛ سرگیجه و سردرگمی
این حقوقدان درخصوص محتوای شبکههای اجتماعی نیز گفت: فراموش نکنیم که این اپلیکیشنها و شبکههای اجتماعی قادر به ایجاد جریان اصلی نیستند. گاهی یک خبری که منتشر میکنند دروغ است و گاهی هم درست. تحلیلهایی که منتشر میکنند نیز بیشمار است.
تحلیلها و خبرها یک روز منتشر میشود، دو روز دربارهاش صحبت میشود و بعد فراموش میشود. کاربرانی که هم تولید محتوا میکنند و هم مصرفکننده محتوا هستند، بیشمارند. در واقع به نوعی میتوان گفت که تشتت گستردهای در این فضا وجود دارد و وقتی کاربران اینها را میخوانند ذهنشان پر از اطلاعات میشود که در پایان سرگیجه و سردرگمی به وجود میآورد. این زیان دوم است. اما در مجموع، همه این زیانها ناشی از این است که سیاستها و برنامههایی که در ساختار کشور برای رسانههایی همچون صداوسیما دیده و طراحی شده، متاسفانه کاملا ناکارآمد و غیرحرفهای و در برخی مواقع هم غیرقانونی است.
چرایی از دست دادن وجهه ملی تلویزیون
اینکه یک رسانه خود را ملی بداند اما فضا و برنامههایش را تنها در اختیار یک جریان خاص قرار دهد، به طور حتم مخاطب را دچار تناقض میکند. تناقضی که مردم به مرور آن را درک میکنند و حاصلی جز بیاعتمادی مخاطب ندارد.
نوروزی در اینزمینه گفت: این اتفاق، نخستین اثری که میگذارد کاهش نفوذ خود صداوسیماست که فقط منحصر به تهران و شهرهای بزرگ نیست. در حال حاضر فناوری ارتباطات به اندازهای توسعه پیدا کرده که اگر به دوردستترین نقاط کشور هم بروید، میتوانید از اینترنت استفاده کنید.
گوشیهای هوشمند تقریبا در اختیار بیشتر مردم قرار گرفته است. امواج تلویزیونی در همه نقاط کشور با سادهترین دستگاهها قابل دریافت هستند. آخرین برآوردی که از کاربران تلگرام در کشور وجود دارد آماری حدود ۴۵ میلیون نفر است. بنابراین کاهش نفوذ فقط منحصر به شهرهای بزرگ نیست. در کوچکترین روستاهای کشور همین تاثیر را میبینیم.
وی تاکید کرد: تلویزیون حتی در پخش خبر، سادهترین جذابیتها و اصول حرفهای خبری را هم رعایت نمیکند. طبیعی است وقتی در همه جای کشور شبکههای تلویزیونی دیگر در دسترس است؛ صداوسیما در این رقابت یک بازنده تمام عیار خواهد شد و آن وجهه ملی بودن به معنای سراسری بودنش را از دست میدهد.
اگر بخواهیم به صراحت بگوییم، در حال حاضر در کشور رسانهای واقعی به اسم تلویزیون یا مطبوعات نداریم. بلکه چیزهایی داریم که میزان اثرگذاری آنها در جامعه نازل شده و بسیار اندک است. این قضیه واقعا برای جامعه ایران زیانبار است و حتی میتوان گفت که برای امنیت ملی ما هم خطرناک.