به گزارش ایرناپلاس، چرایی نبود شور و شوق انتخاباتی و بروز و ظهور افسردگی سیاسی، محور اصلی این یادداشت است؛ عوامل متعددی از منظرهای مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی متصور است که همگی در یک متن کوتاه نمیگنجند.
کرونا و مصائب آن
مقدم بر همه عوامل و دلایل خمودگی سیاسی در جامعه، ویروس کرونا و همهگیریهای چندینباره آن نقش مهمی در وضعیت اجتماعی کشور داشته است؛ کرونا نه تنها بسیاری از فعالیتهای روزمره مردم را دچار اختلال کرده بلکه جامعه را از پویایی همیشگی دور نگاه داشته است.
در نبود یا کمبود فعالیتهای تفریحی، ورزشی، هنری و دیگر کنشهای فرهنگی، تاثیر کرونا بر بحثها و فعالیتهای انتخاباتی نیز غیرقابل انکار است؛ در همه ادوار گذشته برگزاری اجتماعات انتخاباتی در محیطهای دانشگاهی و سالنهای بزرگ، سهم مهمی در انتقال شور و شوق سیاسی به جامعه داشته و بخش بزرگی از پویشهای رقابتی در این فضاها شکل میگرفت؛ با محدودیتهای بلندمدت برگزاری اجتماعات، طبیعی است که چهرهها به فضاهای آنلاین روی آوردهاند اما گستره این ابزار با محیطهای حضوری قابل مقایسه نیست. افزون بر این، طولانیشدن محدودیتهای کرونایی به اقتصاد و معیشت برخی خانوادهها آسیب رسانده که طبیعتا باعث خارج شدن بحث سیاست از اولویتهای نخست آنها انجامیده است.
پیامدهای تحریم
از سال ۹۷ که دولت وقت آمریکا در اقدامی غیرقانونی از برجام خارج شد، روند رشد قیمت ارز و ژیامد آن بر اقتصاد کشور بر کسی پوشیده نیست؛ آنچه باعث دشواری بیشتر تامین معاش مردم شده، پیوند نامبارک تحریمها با همهگیری کروناست؛ در چنین شرایطی بسیاری از افراد شغل خود را از دست داده یا درآمدشان کاهش یافته است؛ این وضعیت سبب ناامیدی گستردهای در جامعه شده و امتناع سیاستورزی شاداب را پدیدآورده است. در اوج تورم و گرانی و گاهی کمبود برخی کالاها، طبیعی است که دغدغه نخست بسیاری از اقشار از سیاست، به درآمد و معیشت معطوف خواهد شد.
تبلیغات مخالفان داخلی و خارجی
با روی کارآمدن دولت تدبیر و امید، دو گروه از رسانهها اقدام به فضاسازی برای شکست دولت و رئیسجمهوری منتخب کردند؛ هرچه انگیزه و اقدام خارجنشینان علیه دولت روحانی طبیعی و در راستای منافع غربی-سعودی آنها، قابل انتظار بود، رفتار مخالفان داخلی گفتمان دولت، عجیب و گاه حیرتآور بوده است.
۸ سال تلاش برای ناکام نشان دادن قوه مجریه از سوی رسانههای بزرگ داخلی نتیجهای جز دلزدگی و انفعال مردم نداشته است؛ آنانکه با بحرانسازی و موجسواری منافع ملی را فدای مطامع جناحی و گروهی خود کردند، و دولت مستقر را با انواع و اقسام تهمتها و زشتگوییها نواختند، هرگز نمیتوانند از پاسخگویی درباره رویه نادرست خود فرار کنند؛ ناامیدسازی مردم از رای ۲۴ میلیونی تلاشی نامبارک از سوی اقلیتی بوده است که نتایج آن اکنون مشاهده میشود.
دست تنهای دولت در پاسخ به اعتراضهای صنفی
در سالیان گذشته بخشهایی از جامعه به تناوب دست به اعتراض و تجمعهای صنفی زده و عمدتا پاسخ مناسبی دریافت نکردهاند. دولت روحانی اگرچه توانست با تدبیر خود، موضوع مالباختگان صندوقهای اعتباری را تا حدود زیادی برطرف کند، اما تجمعهای صنفی همچنان لاینحل مانده و پاسخگویی به آن، بهتنهایی از عهده قوه مجریه خارج است.
سیستم سیاسی جمهوری اسلامی بهگونهای است که برای رفع بزرگترین معضلات مبتلا به جامعه، نیازمند همگرایی و همراهی دیگر قوا و ایجاد وحدت رویه با دولت است؛ بدون این همآوایی، حل بسیاری از مشکلات اگر غیرممکن نباشد، لااقل بسیار دشوار است.
ناامیدی پس از امیدواری
در روانشناسی، وضعیتی است که اصطلاحا ناامیدی پس از امیدواری نامیده میشود و بسیار مخرب و درماندهساز است؛ در جامعه ایران در دهه ۹۰، امیدهای بسیاری به سامان امور و بویژه رفع تحریمها و بازگشت ثبات به اقتصاد کشور پدید آمد؛ این وضعیت البته با انتخاب حسن روحانی و توافق برجام تشدید شد؛ اما با خروج ترامپ و بازگشت دوباره تحریمها، جامعه دچار شوکی بزرگ شد و همه آنچه را در ذهن ساخته بود، نقش بر آب دید؛ اگرچه مخالفان برجام و کاسبان تحریم نقش مهمی در ایجاد این حالت داشتند، اما سهم اقدام غیرقانونی ترامپ و ایادی منطقهای او در آفرینش این شرایط برکسی پوشیده نیست.
از نظر روانشناسی اجتماعی، جامعه ایران بعد از امیدواری سال ۹۴ و ۹۵، به فاصله کوتاهی، به دوران سالهای ۹۰ و ۹۱ بازگشت و بسیاری از جوانههای امید، خشکیده شد؛ این وضعیت نه تنها در زیست اقتصادی مردم نمود داشت، در انتخابات مجلس یازدهم در اسفند ۹۸ نیز تجلی یافت؛ رقم خوردن کمترین میزان مشارکت در طول حیات جمهوری اسلامی زنگ خطری بود که برخی متولیان ترجیح دادند آنرا نشنیده بگیرند.
نظر شما