به گزارش ایرناپلاس، پنجم اسفندماه ۹۹ میان دو شهروند، راننده یک خودرو با شخصی که از حدود یکسال پیش به دلیل فضای پارک ماشین در مقابل منزلش، مشاجره داشتهاند، مجادله رخ میدهد که ناگهان برادر۴۰ ساله صاحب منزل که به اعتراف خودش در سلامت عقلی به سر میبرد و فقط نتوانسته برخشمش غلبه کند به مجادله ورود کرده و صاحب خودرو را با ضربات متعدد چاقو (حدود ۶۰ ضربه) به شدت مصدوم میکند.
دو روز بعد اعلام شد پلیس توانست در کمتر از ۳ ساعت، ضارب را دستگیر کرده و به مراجع قضایی تحویل دهد.
زیاد ضربه زدم اما نتوانستم خودم را کنترل کنم
این متهم که ۴۰ سال دارد در مورد علت این حادثه به خبرگزاریها گفته، روز حادثه در خانه خواب بودم که با صدای داد و فریاد برادرم از خواب پریدم. رفتم دم در خانه و دیدم که برادرم که چندسالی از من کوچکتر است، با دو نفر که چاقو به دست، درگیر شده است. برادرم را خیلی دوست دارم و وقتی دیدم با آنها درگیر شده به سمتشان حمله کردم.
«من با دست خالی به سمتشان رفتم، چون ورزشکارم، اما آنها چاقو داشتند. توانستم چاقو را از آنها بگیرم و با همان چاقو به یکی از آنها حمله کردم که همانطور که در فیلم مشخص است، چندین ضربه چاقو به او زدم. من قصد درگیری نداشتم و از عصبانیت این اعمال را انجام دادم. هیچ سابقهای ندارم و بسیار پشیمانم، میدانم زیاد ضربه زدم، اما نتوانستم خودم را کنترل کنم اما نباید این اتفاقها رخ میداد.
خشونت عریان؛ پدیدهای که عادی شده
اما چرا فضای جامعه تا این اندازه خشونتزده است. چرا افراد فکر میکنند با ارعاب و خشم راحتتر میتوانند مسائل را حل کنند؟ چرا شهروندان هیچ هراسی از قانون و مجازات ندارند؟
در پاسخ به این پرسشها، شیرین ولی پوری جرمشناس و حقوقدان به ایرناپلاس گفت: در بررسی خشونت رخ داده در جنتآباد هنوز پرونده شخصیت ضارب تشکیل نشده تا بتوان از جنبه فردی- حقوقی و جرمشناسانه، به بررسی علل این واقعه پرداخت اما با توجه به ابعاد علمی _ ظاهری این موضوع و همچنین وقایع مشابه دیگر میتوان تا حدودی یک بینش و دورنما برای مشخص شدن علل و عوامل این واقعه مطرح کرد.
ولیپوری ادامه داد: آنچه که رخ داده، نمودی واضح از «خشونت عریان» است که در سالیان جاری در ملاء عام و انظار عمومی به چندین شکل نمود یافته است. در واقع خشونت و نزاع و نقض حقوق اجتماعی و ایجاد ناامنی در میان افراد به سطحی رسیده که در مرز هشدار است. آمارهای غیررسمی قتل عمد و قتل در اثر نزاع، نشان میدهد متأسفانه خشونت در جامعه ایران به میزانی رسیده است که میرود تا به پدیدهای معمول و متعارف اجتماعی تبدیل شود.
خشونت و نزاع و نقض حقوق اجتماعی و ایجاد ناامنی در میان افراد به سطحی رسیده که در مرز هشدار است و میرود تا به پدیدهای معمول و متعارف اجتماعی تبدیل شود.راهبردهای پیشگیرانه برای وقوع یک فعل ناقض حقوق اجتماع
این جرمشناس افزود: با این مقدمه و با مشاهده فیلم منتشر شده از واقعه، شگفتیهای فراوانی از جهات متعدد مطرح میشود. از جمله عدم تلاش عابران پیاده و یا سواره برای دخالت جهت توقف موضوع، عدم توجه ضارب به التماسها و استمدادهای مضروب و یا استمرار ضرب(۶۰ ضربه) از سوی ضارب با آن درجه و شدت از قساوت و خشونت در حالی که شغل ضارب هم بنابر گفته خودش شغلی خشن محسوب نمیشود(نقاش ساختمان) که موجب خشونتگرایی او یا قساوت قلبش شود.
بنابراین به جهت یافتن راهبردهای لازم و پیشگیرانه، پرداختن به چرایی بروز چنین واکنشهایی از طرف افراد در مواجهه با مشکلات و یا رفتارهایی که مطلوبشان نیست بسیار ضرورت دارد.
ضعف مهارتهای بازداری و باور به حل از طریق خشونت
این حقوقدان با بیان اینکه برای وقوع یک فعل ناقض حقوق اجتماع و پدیدار شدن آنومی، علل بسیاری دخالت دارند، توضیح داد: ویژگیهای شخصیتی _ خانوادگی _ تربیتی و فقدان عواملی مانند نبود همدلی و بخشندگی، کمبود مهارتهای کنترل خشم، وجود باور به حل سریعتر و بهتر مسائل از طریق خشونت، از جمله علل بروز رفتارهای خشونت بار است.
وی همچنین کاستیهای شناختی و ضعف مهارتهای بازدارنده، عدم اعتماد لازم و بایسته به عملکرد «ناظم اجتماعی» که میتواند از هر جهت از تضییع حقوق افراد بالاخص در وضعیتهای فوقالعاده(مانند این زمان که در همهگیری کرونا هستیم) جلوگیری میکند و در مواردی نیز وجود اختلالهای روانشناختی در کنار ضعف در تربیت دینی را از سایر دلایل این رفتارها میداند.
ولیپوری ادامه داد: شوربختانه در جامعه امروز ایران، این فقدانها بسیار زیاد است. از طرفی به دلایل مختلف پدیدارشناسی، میتوان گفت در خانوادهها مانند گذشته بر جنبههای تعلیم و تربیت و درونیسازی دستورات اخلاقی _ انسانی تاکید و نظارت وجود ندارد و از طرف دیگر وجود نابسامانیهای اقتصادی- اجتماعی- فرهنگی و حتی مذهبی و اعتقادی، نوعی آشفتگی شخصیت فردی _ اجتماعی ایجاد کرده است که افراد را به سوی یک بیتفاوتی منشی _ عملکردی _ تربیتی و بیتوجهی اعتقادی _ اخلاقی سوق میدهد.
ظهور جامعهای آنومیک و زوال سرمایه اجتماعی
وی افزود: در اینجا داریم از زوال و نابودی سرمایه اجتماعی سخن میگوییم. همان سرمایهای که فقدانش مساوی با ظهور جامعهای آنومیک(آنومی، از ریشه یونانی به معنای نبود قانون و ارزش) است. بنابراین در یک مفهوم تبارشناسانه با توجه به مجموع و برآیند این بیتفاوتیها و بیتوجهیها میتوان چنین نتیجه گرفت: اول اینکه چنین رفتارهای ناقض نظام اخلاقی _ انسانی _ حقوقی در جامعه، نشاندهنده فقدان سیاستگذاریهای درست و بایسته و شایسته در نظام مدیریتی _ تربیتی در سطح کلان و عدم توانمندی مسئولان برنامهریز و ناظر رشد و بالندگی تابعان اجتماعی است. یعنی همان کسانی که موظف به اجرا و نهادینه کردن اصل سوم قانون اساسی در جامعه هستند.
این جرمشناس ادامه داد: دوم اینکه متولیان امر در ابعاد مختلف پیشگیری از وقوع آنومی و آسیبها نتوانستهاند الگوسازیهای لازم و مورد نیاز را انجام داده و در معرض و دسترس عموم قرار دهند و چه بسا به شیوههای مختلف و با عملکردهای نابجا و حتی نابخردانه یا کجسلیقگیهای مدیریتی _ سیاستگذاری، آموزشهای خشونتزا را هم ترویج دادهاند. از جمله این کجسلیقهگیها و نابخردیها میتوان به انواع اجرای مجازاتها در ملاء عام اشاره کرد که به قصد ارعاب و بازدارندگی(یعنی همان نظریهای که شکستش بر اهل تعقل و تخصص پوشیده نیست) هنوز اصرار میورزند.
صداوسیما و ترویج خشنونت
به گفته وی، از دیگر سو در صداوسیما که خود یکی از مهمترین ابزار آموزشی در جامعه است به دلیل نداشتن سیاستگذاری برای برنامههای این رسانه، به پخش و تکرار برنامهها و فیلمهای خشونتزا، فقط به قصد پر کردن آیتمهای روزانه شبکهها مبادرت میکنند. در حالی که بسیاری از این فیلمها، ملکه اذهان شده و میتواند راه و روش ظهور خشونت در ابعاد مختلف را آموزش دهد و بویژه در این دوران همهگیری که بهگونهای از انحاء ظرفیت همه افراد کاهش یافته، صداوسیما میتوانست وسیلهای بسیار مفید برای فرهنگسازی و افزایش توانمندیها و ظرفیتهای روحی _ روانی افراد باشد.
پیامدهای جامعه بیتفاوت به پارادایمهای اخلاقی- انسانی
این حقوقدان معتقد است، از طرفی دیگر رفتارهای متولیان جامعه که به عنوان بزرگترین و مهمترین الگوهای مطرح در جامعه هستند میتواند مرزهای اعمال خشونت را تعیین کند زیرا «الناس علی دین ملوکهم»!
نکته سوم اینکه در چنین جامعهای که راههای خشونتزا به وفور ترویج میشود؛ افرادی پرورش خواهند یافت که برای حل هر مساله به جای تفکر و یافتن پاسخ درست براساس مهارتهای ضروری؛ به مشاجره و پرخاشگری، مشت و سیلی و سلاح و... متوسل میشوند.
این جرمشناس یادآور شد: یک جامعه بیتفاوت و بیتوجه به ارزشها و پارادایمهای مهم اخلاقی _ انسانی که از مبانی تربیتی _ اخلاقی_ انسانی فاصله گرفته باشد، جامعهای خطرناک است که امنیت فردی_ اجتماعی درآن به شدت کاهش یافته و خدا نکند افراد به این باور برسند که بیپناهند و یا اعتمادی به سیاستگذاری کلان اجتماعی نیست که در این صورت برای صیانت از خود و تعلقات فردی _ اجتماعیشان، خود تصمیمگیرنده و مجری میشوند.
نظر شما