این روزها مشاورههای روانشناسی زرد با افراد غیرمتخصص صرفاً به خاطر تبلیغات روانشناسی گمراهکننده، مخاطبان بسیاری را جذب کرده است که در ابتدا شاید بسیار هم تأثیرگذار و مطلوب به نظر برسند، اما به مرور زمان افرادی که تحت تأثیر چنین مشاورههای غیرعلمی قرار گرفتهاند، پیامدهای جبرانناپذیری را تحمل کردهاند.
از دیگر سو، در این فضایِ روانیِ برآمده از ویروس کرونا، عدهای خود را بهعنوان روانشناس، درمانگر، و حتی روانپزشک معرفی میکنند، و چنان در تبلیغات خود اغراق میکنند که گویی استاد «فروید»، «یونگ» یا «پیاژه» نطق میکند که البته این سبک روانشناسی آسیبزا در جذب مخاطب ظاهراً موفق بوده است. اما پیامدهای حضور این روانشناسنماها در فضای روانی کنونی و آسیبهای این سبک روانشناسی چگونه است؟
گیتا شمسی، پژوهشگر و کارشناس ارشد روانشناسی دانشگاه تربیت مدرس در ارتباط با این موضوع به ایرناپلاس میگوید: اگر علاقهمند روانشناسی باشید، هر بار که اینستاگرام را باز کنید میتوانید یک محتوای روانشناسانه از خیل صفحات اینچنینی پیدا کنید. روانشناسانی که با عنوان «دکتر» به اسم خود اعتبار میبخشند بیآنکه محتوای صفحاتشان علمی باشد. کدام شخصیتها نباید با یکدیگر ازدواج کنند، از کجا بدانم وقت ازدواجم رسیده، چطور رابطه تمامشده را فراموش کنیم، و... تیتر درشت مطالب افرادی است که خود را روانشناس میدانند، البته که گاهی مدرک روانشناسی یا مشاوره هم دارند، اما صلاحیت درمان و توصیه را خیر.
شمسی ادامه میدهد: به نظر میرسد «روانشناس ناامن» عنوانی برازندهای برای آنها باشد؛ کسانی که اغلب با ترویج کلیشههای جنسیتی، برچسبزنی و نسخهپیچی، سلامت روان دنبالکنندگانشان را به خطر میاندازند. اغلب روانشناسان ناامن از فضای مجازی برای جذب مراجع استفاده میکنند، که البته این بهخودیخود بدون اشکال است. مشکل از جایی شروع میشود که برای جذب مراجع به تکنیکهایی متوسل میشوند که خط قرمزهای درمان و مشاوره را زیر پا میگذارد. بهعنوانمثال، از مخاطبان خود میخواهند مشکلات خود را مطرح کنند، بعد تنها به استناد چند خط، صورت مسئلهای که دنبال کنندگان میپرسند، به او یا یکی از اطرافیانش برچسب اختلالات روانی میزنند و برای حل مشکلی که تقریباً هیچچیز از آن نمیدانند، نسخه میپیچند.
تبلیغاتچیهای بهاصطلاح روانشناس و بحران «بیمارانگاری»
این پژوهشگر روانشناسی توضیح میدهد: بدون شک توصیهای که بدون در نظر گرفتن بافت فرهنگی، شرایط موجود، وضعیت روانی، باورها و ارزشهای مراجع باشد، نهتنها نمیتواند کارآمد باشد، که گاه آسیبزا نیز هست. این تبلیغاتچیهای بهاصطلاح روانشناس، از راهنمای تشخیصی اختلالات روانی برای تولید محتوای تبلیغات خود استفاده میکنند. تشخیص را به پیدا کردن چند نشانه (سمپتوم) از دل پیام چند خطی مُراجع تقلیل میدهند و آن را بهطور غیرمستقیم به دنبال کنندگان صفحه خود نیز آموزش میدهند. اگر تا پیش از این با مشکل روانشناسانی مواجه بودیم که در اولین جلسه برچسب اختلال روانی را بر پیشانی بیمار میزدند، حالا با هزاران دنبال کننده صفحات روانشناسان ناامن مواجهیم که به اعتبار نداشته محتوای این صفحات، اطرافیان خود را بیمار روانی میانگارند.
وی میافزاید: مسئلهای که به بحران «بیمارانگاری» افرادی که خارج از نرم جامعه رفتار میکنند، دامن میزند. اغلب سؤال مُراجع و پاسخ را نیز برای دیگران به اشتراک میگذارند، غافل از اینکه یکی از نخستین اصولی که درمانگر میآموزد این است که هیچ مُراجعی شبیه مراجع دیگری نیست، مشکلات هرکدام از مراجعان منحصربهفرد است و راه درمان اختصاصی خودش را میطلبد. روانشناسان ناامن اغلب سبک زندگی خود را بهعنوان استانداردی برای سلامت روان تبلیغ میکنند. چطور فردی که خود را مرکز جهان میانگارد و تنها به اعتبار مدرکی که از نظام آموزشی فشل روانشناسی دریافت کرده است، گمان میکند سمبل سلامت روان است، میتواند دنیای مراجعان را درک و فهم کند؟
قاعده رازداری را زیرپا میگذارند
وی میافزاید: مسئله به همینجا ختم نمیشود؛ گاهی روانشناسان ناامن برای جلب توجه و افزایش دنبال کنندگان صفحات خود دست به انتشار صدا یا محتوای صحبت مراجعان خود میزنند. آنها قاعده رازداری را زیرپا میگذارند، مرزی را که عبور از آن بههیچوجه قابل مذاکره نیست. طبق قاعده رازداری، درمانگران نباید محتوای جلسات خود را بهجز در جلسات «سوپرویژن» آنهم با رعایت برخی ضوابط و قوانین، منتشر یا بازگو کنند. این قاعده هیچ استثنای دیگری ندارد. افشای راز مراجعان در پلتفرمهایی که کاربران آن اغلب با نام ناشناس در آن فعالیت میکنند، مسئله را پیچیدهتر و امکان شناسایی روانشناس را سختتر میکند.
شمسی میگوید: نتیجه کمکاری نهادهایی که عملکرد فعالان سلامت روان را در فضای مجازی بررسی کند، افزایش روز به روز طرفداران صفحات روانشناسان ناامن عجیب خواهد بود. جایی که حفظ مرزهای اخلاق کاری تنها به شرافت شخصی روانشناس محدود میشود و هیچ نهادی نظارت تام و تمامی بر عملکرد فعالان حوزه سلامت روان ندارد، جولانگاه افرادی میشود که نهتنها لایق نام روانشناس نیستند، که تنها تبلیغاتچی دکان روانشناسیاند، مروجان آسیب روانی در فضای مجازی.
بخشی از طلاقهای امروز جامعه نتیجه روانشناسی زرد است
اما این سبک روانشناسی چه تبعات روانی و چه پیامدهای تخریبگریانهای برای جامعه دارد؟ ندا هوشیار، عضو سازمان نظام روانشناسی و کارشناس ارشد روانشناسی بالینی هم در این باره به ایرناپلاس میگوید: در سالهای اخیر در فضای مجازی شاهد بروز «روانشناسی زرد»ی هستیم که بر زندگی مردم سایه افکنده است. این نوع روانشناسی تا جایی مضر است که انسان را از سلامت روان دور میکند. بهویژه در هنگامه بحرانی مانند کرونا و اختلافات خانوادگی، زوجها باید حواسشان را بسیار جمع کنند.
هوشیار ادامه میدهد: مثلاً ممکن است در یک دوره زمانی خاص مانند امروز که همه درگیر قرنطینه و ویروس کرونا هستیم، این سطح از اضطراب در جامعه طبیعی باشد، اما روانشناسی زرد، بهویژه آن قسمتی که به سمت انگیزشی و مثبتاندیش بودن دارد کار میکند، مخاطب فضای مجازی را در این وضعیت کاذب میاندازد که زندگی همه افراد گل و بلبل است، اما منی که مدلم اینجوری نیست، حتماً مشکلی دارم. در صورتی که یک آدم نرمال که دارای سلامت روان است، این موضوع را درک میکند که اضطراب، غم، ناراحتی و مشکلات بخشی از زندگی هستند.
به گفته هوشیار، روانشناسی زرد راهکارهایی ارائه میدهد که کاملاً مخالف با روانشناسی علمی و در تضاد با آن است. برای مثال مطالبی که درباره روابط زن و مرد و تأکید بیش از حدشان بر مسائل جنسی یا پررنگ کردن ویژگیهای ظاهری زن و مرد است، بهگونهای القا میکند که انگار رابطه، چیزی جز ظاهر و زیبایی برای خانمها و برای آقایان و چیزی جز قدرت و توانایی نیست. در صورتی که رابطه و ازدواج اساساً بنای دیگری دارد. این موارد آدرس غلط دادن است و بخشی از این طلاقهای امروز جامعه که میبینیم، نتیجه چنین رویکردها و روانشناسی زرد است.
هر چقدر ما رشته میکنیم آنها پنبه میکنند
وی توضیح میدهد: متأسفانه مخاطبان این افراد عموماً قشر جوان هستند؛ دختر و پسرهایی که آرزوی یک رابطه خوب را دارند. به دنبال این وضعیت، دخترها به این فکر میکنند که چه کنم از نظر پسرها جذاب باشم! یا پسرها به این میاندیشند که چکار کنم که از دخترها زیباتر باشم. در واقع روانشناسی زرد یک ویترین کاذب را برای مخاطبانش طراحی میکند که اگر مخاطب در آن ویترین قرار بگیرد، فکر میکند خواستنی، دوستداشتنی و موفق است که در نتیجه یک اعتمادبهنفس کاذب میگیرد.
این عضو سازمان نظام روانشناسی بیان میکند: مسئله دیگری که در این باره متوجه شدهام این است؛ افرادی که اقدام به باز کردن چنین صفحات مجازی میکنند، غالباً خودشان هیچ تحصیلات آکادمیک و هیچ مدرک دانشگاهی ندارند اما در یک فضای تخصصی دارند کار میکنند؛ یعنی هر چقدر ما رشته میکنیم آنها پنبه میکنند و حتی در مخالفت با صفحههای رسمی روانشناسی مطلب مینویسند که برای مثال فلانی دارد اشتباه میگوید یا فلان صفحه، اشتباه نوشته است.
مسئله بعدی این است که این قسم روانشناسی، جهانی آرمانی برای مخاطبان ترسیم میکند. برای مثال «موفقیت در ۱۰۰ روز» یا «در یک سال آینده به اهداف خود میرسید»! یعنی فضایی که افراد در رویا دنبالش میگردند را برای آنها ترسیم میکند و با این روش، مخاطب را تشنه و جذب میکنند و افراد هم چون در عالم واقع به هر دلیلی نتوانستهاند به این موفقیتها دست یابند، این افرادِ کاسب یا صفحههایشان را دنبال میکنند.
پیامدهای روانشناسی زرد برای جامعه
هوشیار درباره پیامدهای این سبک روانشناسی میگوید: اولین و مهمترین پیامدهای تخریبگر این سبک روانشناسی، ساختن یک فضای ایدهآل و یک تصویر رویایی از زندگی است که بسیار آسیب زننده است. مورد بعدی این است که همه افراد باید زیبا، موفق، توانمند، هوشمند و نابغه باشند. در واقع این انتظار را در مخاطب تلقین میکنند که تو اگر در این قالبها جای بگیری برای خودت کسی هستی، اگر نه که باید خودت را تغییر بدهی. اثر دیگر آن، تخریب روابط فردی است که متأسفانه در حیطه تخریب رابطه زوجها اثرگذار بوده است. سرکوب انگیزه درونی هم پیامد دیگر آن است.
وی معتقد است که این سبک روانشناسی تأثیر مستقیم و غیرمستقیم روی ذهن جوانان میگذارد؛ اینکه جوان ما فکر میکند حتماً باید ایدهآل باشد تا دوستداشتنی شود. باید حتماً یک فرم خاص و یک ویژگی خاص و یک مهارت خاص داشته باشد تا مورد پذیرش واقع شود که اگر آنکه ترسیم میشود، نباشد، اعتمادبهنفسش را از دست میدهد که این تفکر بسیار سمی است. ازاینرو و در این شرایط کرونایی توصیه میشود مردم پیش از مراجعه به هر مشاور، روانشناس یا روانپزشک ابتدا از سوابق، مجوز و صلاحیت آنها آگاه شوند و سپس برای دریافت خدمات مشاوره اقدام کنند.
نظر شما