از قهوه عیاشانه وهابیت در کربلا تا محاصره نجف توسط انگلیس بر سر یک جنازه

تهران– ایرناپلاس– شیوع ویروس کرونا به‌سرعت به یک بحران اجتماعی تبدیل شده است. برای مقابله با این بحران، نقش نیروهای مرجع اجتماعی اهمیتی فراوان دارد. در این میان بازخوانی نقش روحانیت در مقابله با بحران‌های اجنماعی ضروری است. در ادامه، گفت‌وگوی ایرناپلاس با علی‌اشرف فتحی، پژوهشگر دینی، در این خصوص را می‌خوانید.

بحران اجتماعی، پدیده‌ای مدرن
علی اشرف فتحی درباره ماهیت بحران‌های اجتماعی و نوع مواجهه با آن گفت: در خصوص بحران‌های اجتماعی و در بررسی علمی آنها باید توجه داشت که این بحران‌ها پدیده‌ای مدرن هستند. شاید دقیق نباشد که این اصطلاحات را با دوره‌های ماقبل مدرن و آنچه به‌عنوان دوران سنت از آن یاد می‌کنیم، مقایسه کنیم؛ چون اطلاعات در آن موقعیت وجه تاریخی دارد و گزارش‌های اجتماعی هدفمندی برای استناد به آن وجود ندارد. به‌طور مثال، برخی به جامعه‌شناسی کوفه در زمان امام حسین و واقعه عاشورا اشاره می‌کنند. ولی شاید به کار بردن واژه جامعه‌شناسی به این معنا در این موقعیت دقیق نباشد. در مورد بحران‌های اجتماعی اگر این اصطلاح را مدنظر قرار دهیم، شاید این مفهوم به یکی دو قرن اخیر مربوط باشد. از زمانی که تاریخ‌نگاری از حالت سیاسی صرف به جنبه‌های اجتماعی و مردمی پرداخته است که بتوان از آنها به‌عنوان بررسی نقش روحانیت در بحران‌های اجتماعی یاد کرد.

شیعه؛ مذهب‌ِ ستیز؟
این پژوهشگر مسائل دینی ادامه داد: تا جایی که بتوان به‌طور کلی در مورد روحانیت شیعه، مذهب شیعه و علمای شیعه به معنایی دقیق‌تر بحث کرد، باید گفت ما ذهنیتی از شیعه داریم که عموماً مرهون تلاش‌های «دکتر شریعتی» است. به این معنا که شیعه یک ستیز است و تقوای آن تقوای ستیز بود و نه تقوای پرهیز و علیه حاکمان بود. به‌طور طبیعی از نظر دکتر شریعتی این وضعیت تا حد زیادی شامل علما نیز می‌شود. این مسئله در زمان خود برای مفهوم‌سازی دکتر شریعتی کاربرد زیادی داشت. زمانه‌ای بود که می‌طلبید «شهید جاوید» نوشته شود، «تشیع علوی، تشیع صفوی» نوشته شود و مسئله شهادت پررنگ شود.

وی گفت: اگر ما تاریخی بحث کنیم، این نگاه بسیار کلیشه‌ای و سطحی است و این‌طور نبود که علمای شیعه یا خود شیعیان دائماً در حال ستیز بوده باشند. ستیز جزو ذاتیات مذهب شیعه است و در آن تردیدی نیست. ولی آموزه‌های دیگری نیز در تعالیم امامان ما وجود داشت که نمی‌توان در تحلیل رفتاری امام شیعه، علمای شیعه و خود شیعیان در عصر غیبت آنها را در نظر نگرفت.

تاریخ‌نگاری عمدتاً سیاسی است
فتحی درباره بُعد تاریخی نقش روحانیت شیعه در بحران‌های اجتماعی گفت: در مبحث روحانیت شیعه و بحران‌های اجتماعی، باید به این نکته توجه داشت که در گزارش‌های تاریخی، موضوع نوع رابطه علمای شیعه با حاکمان بسیار پررنگ آمده و در ذیل همین بحث، باید رابطه آنها با مردم را نیز بحث کرد. چون تاریخ ما تاریخی سیاسی بود و عمدتاً به این جهت، بیشتر به رابطه علما و شیعیان با حاکمان و خلفا پرداخته می‌شد؛ لذا لزوماً کنش‌ها و واکنش‌های اجتماعی و توده‌ای خود مردم مورد بحث نبود.

زندگی در عصر غیبت، مؤلفه مشترک زندگی شیعیان
وی افزود: اگر موضوع را از این جنبه بررسی کنیم، چه در زمان ائمه و چه بعد از آن، سیاست‌ها یکدست و ثابت نبود و طبق شرایط آن زمان انعطاف داشت. اگر بخواهیم شرایط بعد از غیبت را بررسی کنیم، باید گفت اشتراک ما با شیعیان ۱۱۰۰ سال پیش این است که همه ما در هزاره گذشته در عصر غیبت معصوم زندگی کرده‌ایم و این غیبت مؤلفه مهمی در دین‌ورزی و دین‌مداری و نسبت ما با پیرامونمان بود. می‌توان از دوره طولانی حضور آل‌بویه در بغداد حرف زد که رابطه علمای شیعه با آنها بسیار حسنه بود و در دستگاه خلافت جایگاه مناسبی داشتند. ولی بعد از اینکه سلجوقیان، آل‌بویه را از بین بردند، در اواخر دوره بنی‌عباس و در قرن بعدی و تقریباً در اواخر قرن ششم و نزدیک به حمله مغول و انقراض عباسیان، خلافت طولانی‌مدت «الناصر بدین الله» را داشتیم که حتی در برخی منابع اهل سنت نوشته شده است که او شیعه بود. چون تمایلات شدیدی به تشیع داشت و به شیعیان بها می‌داد و شیعه در آن زمان جایگاه خوبی داشت. اگر به این ترتیب نگاه کنید، دوران صفویه اوج این دوران است و در دوران قاجار نیز این مسئله وجود دارد. لذا نمی‌توان گفت شیعه و علمای شیعه همواره در حال ستیز با حاکمان بودند؛ همان‌طور که این قانون در خصوص ائمه شیعه نیز همواره صادق نیست.

مختصات تاریخ‌نویسی دوران مدرن
وی درباره نسبت تاریخ‌نگاری و دوران مدرن گفت: وقتی به دوره مدرن می‌رسیم، تاریخ‌نویسی دیگر صرفاً بر نقل‌های شفاهی منحصر نیست و پای اسناد مکتوب به میان می‌آید. اسناد صوتی و تصویری نیز وجود دارد و تاریخ‌نگاری بر این اسناد و یافته‌های باستان‌شناسی و مهم‌تر از همه، بر نگاه تحلیلی به تاریخ استوار است. رویکرد مهم‌تر، پررنگ شدن نقش مردم در تاریخ‌نویسی در تمام دنیا و طبعاً پررنگ شدن جامعه‌شناسی است. جنگ‌های جهانی جان میلیون‌ها نفر را گرفت و از این رو، باعث شد مردم دیده شوند. تا قبل از آن مردم کمتر دیده می‌شدند. ولی در این جنگ‌ها مردم قربانیان اصلی بودند و دیده شدند. لذا جامعه‌شناسی به شکلی اصلی‌تر مطرح شد. چالشی که قبلاً بین تاریخ و جامعه‌شناسی وجود داشت کمتر شد و مرزها شفاف‌تر و رابطه‌ها نزدیک‌تر شد و باعث شد ما با این رویکردها وارد تحلیل شویم. بحث حقوق بشر نیز به همین دوره مربوط است و خون این قربانیان باعث شد بحث انسان، جدی‌تر مطرح شود؛ ولو اینکه به حقوق بشر نگاهی ابزاری شد. ولی این بحثی جداگانه است. کما اینکه به تمام ارزش‌ها می‌توان نگاهی ابزاری داشت؛ چه دین و چه آزادی و چه حقوق بشر.

پررنگ شدن نگاه اجتماعی در دوره معاصر
علی اشرف فتحی گفت: در این دوره و از اواخر دوران قاجار، شاهد پررنگ‌تر شدن نگاه اجتماعی هستیم و می‌بینیم مردم نقشی جدی‌تر پیدا می‌کنند و دیده می‌شوند. نظر مردم مهم است و اوج آن را در انقلاب مشروطه می‌بینیم که به این معنا انقلاب بود و خواسته مردم را در اداره جامعه جدی کرد و قدرت را محدود نمود. زمینه‌سازی‌هایی در نقش‌آفرینی علما در کنترل حرکت‌های مردمی دیده شد. به‌طور مثال، کاری که میرزای شیرازی در بحث توتون و تنباکو داشت، بسیاری را به این نتیجه رساند که علما در مدیریت حرکت‌های اعتراضی قدرتی جدی‌تر دارند. البته پیش از آن نیز نمونه‌هایی داشتیم. به‌طور مثال در دو قرن پیش و در زمانی که وهابی‌ها جنبش خود را آغاز می‌کنند، چون مقبره‌سازی را بدعت می‌دانستند، حرکت خود را در این خصوص با تخریب مقبره‌ای که برای خواهر عمر بن خطاب در عربستان و حجاز وجود داشت، شروع می‌کنند. نام او فاطمه بود و باعث و بانی آشنایی عمر با پیامبر و مسلمان شدن او بود. بعد از این تخریب، به حمله و غارت کربلای معلی می‌رسند و بعد به سمت نجف حرکت می‌کنند. در کربلا شوک خاصی به‌وجود می‌آید و مردم و علما قادر به مدیریت مسئله نیستند. از این جهت می‌بینیم حرم غارت می‌شود و ضریح چوبی سوزانده می‌شود و طبق نقلی که من از حضرت آیت‌الله شبیری شنیده‌ام و ایشان نیز سینه‌به‌سینه از یکی از علمای زنجان که شخصاً در آن ماجرا حضور داشت شنیده بودند، وهابیان حجاز علاوه بر آتش زدن ضریح اباعبدالله، با آن آتش قهوه درست می‌کنند و آنجا می‌نشینند و به عیش و نوش می‌پردازند و صدها بلکه هزاران نفر از اهالی شهر کشته می‌شوند. کوچه‌ها پر از جنازه بود. به هر حال علمای کربلا نمی‌توانند در آن دوره به این اهانت پاسخ مناسبی دهند و حتی خود نیز تحت تأثیر قرار می‌گیرند و بسیاری از آنان کشته می‌شوند.

روحانیت و بسیج اجتماعی
فتحی در ادامه درباره نقش علما در بسیج اجتماعی گفت: به هر حال آن حمله و غارت بسیار عجیب بود. ولی علمای نجف که در رأس آنها شیخ جعفر کاشف‌الغطا بود، سنگربندی می‌کنند و مردم را بسیج می‌کنند و بحران بزرگی را در آن دوره، از شهر نجف دور می‌کنند. این مورد یکی از مصادیق مهم مدیریت بحران‌های اجتماعی در دوره‌ای است که جامعه به اواخر دوره سنتی نزدیک می‌شود. ولی وقتی پیش می‌آییم و به دوره معاصر و زمان جنگ‌های جهانی اول و دوم می‌آییم، در زمان مشروطه و در قیام تنباکو علما این حس را پیدا می‌کنند که می‌توانند به‌راحتی مردم را بسیج کنند و مطالبات عمومی را پیگیری کنند. یکی از مواردی که الان به ذهن من رسید شکست محاصره دو ماهه شهر نجف بعد از جریان جنگ جهانی اول است که عده‌ای از طلاب انقلابی شهر که یکی از آنها مرحوم عباس خلیلی پدر خانم «سیمین بهبهانی» بود، سعی می‌کنند با کشتن یک نظامی انگلیسی اعتراض خود را نسبت به اشغال عتبات نشان دهد. هرچند نجف تقریباً بعد از ۱۹۱۴ به بعد با اشغال عراق و سقوط عثمانی به دست انگلیسی‌ها می‌افتد.

وی افزود: مرحوم آیت‌الله سید کاظم طباطبائی یزدی مرجع نجف بود و در سال ۱۹۱۸ این ماجرا اتفاق می‌افتد و یک نظامی ارشد انگلیسی به دست این طلاب کشته می‌شود. باید گفت بیشتر طلاب سیاسی علاقه‌مند به مقاومت‌های مسلحانه و خواهان تحویل ندادن قاتلان می‌شوند و شهر محاصره می‌شود. آذوقه به شهر نمی‌رسد. وبا شایع شده بود، چون آب به نجف نمی‌رسید. مرجعیت نجف هر چند که در مشروطه خود را کنار کشید و به نفع مشروطه‌خواهان دخالتی نکرد، ولی در جریان جنگ جهانی سنگ تمام گذاشت. فتوای جهاد داد و پسر خود را به میدان جنگ علیه اشغالگران فرستاد و حوزه را از ۱۹۱۴ به بعد بسیج کرد. ولی در این ماجرا انگلیسی‌ها تهدید کرده بودند که در صورت تحویل ندادن این افراد شهر را در هم می‌کوبند. حدود ۴۰ روز نجف در محاصره بود و آب و آذوقه به شهر نمی‌رسید. به نظر می‌آید شهر نجف در آن زمان ۴۰ تا ۵۰ هزار نفر جمعیت داشت و وبا در شهر گسترش پیدا کرده بود و بیماری‌های عفونی شایع شده بود. در آن زمان مرجعیت شیعه از طرف طیف‌های مبارز تحت فشار بود تا این افراد را تحویل ندهد. اما او در نهایت انتخاب می‌کند تا با انگلیس مماشات کند و شهر از محاصره بیرون بیاید و گروهی تحویل داده می‌شوند. گروهی مثل عباس خلیلی، پدر سیمین بهبهانی برای مدتی طولانی در زیرزمین‌های نجف پنهان بودند و در نهایت فرار می‌کنند و به ایران برمی‌گردند و در ایران روزنامه‌نگار مهمی می‌شود.

ادامه دارد ...

۳ نفر

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.