آرمانهای مشروطه بخشی از مطالبات امروز ماست
ایرناپلاس: به نظر شما چرا آرمانها و مطالبات عصر مشروطه در جامعه امروز ایران، همچنان بهعنوان یک «مسئله» باقی ماندهاست؟
فتحی: مشروطه به یک معنا یک انقلاب بزرگ در تاریخ ایران بود. برای نخستین بار مردم موفق شدند با کمترین تلفات انسانی، یک حکومت مطلقه را وادار به پذیرش نظارت و دخالت مردمی کنند. این اتفاق مبارک، اگرچه از ابتدا در عمل با چالشها و ناکامیهای بزرگ همراه شده است، ولی نفس این پیروزی، گام مهمی برای بهبود امور کشور به شمار میرود. اگر نگاهمان به تاریخ همراه با در نظر گرفتن یک تاریخ چند هزار ساله غیرپاسخگو و کاملا غیر مردمی باشد، اهمیت جنبش مشروطیت را بهتر خواهیم فهمید. با همین نگاه خواهیم فهمید که چرا پس از ۱۱۰ سال، هنوز آرمانهای عصر مشروطه بخشی از مطالبات امروز ماست. مردم در اعتراضات اواخر دوره مظفرالدین شاه به دنبال برقراری عدالت و پاسخگویی مسؤولان کشور در قبال نابسامانیها و عقبماندگیها بودند. هر زمان که این دو کاستی، بهطور نسبی در همه اقشار احساس شود و یک احساس محرومیت نسبی در گروههای مختلف جامعه به وجود بیاید، جامعه مشابه همان حال و هوا را پیدا میکند.
نوسازی ارتش؛ نخستین تلاش
ایرناپلاس: آغاز فرایند مدرنیته ایرانی را توأم با آغاز مشروطیت میدانند. از نظر شما آنچه تحت عنوان مشروطه ایرانی بهوجود آمد، محصول تلاش روشنفکران بود یا روحانیت؟
فتحی: البته آغاز نوسازی در ایران به سالهای پس از جنگ ایران و روس یعنی حدود هشتاد سال پیش از جنبش مشروطه برمیگردد. شاهان قاجار که شکست تلخی از روسیه متحمل شده بودند – و به گمان من شاید هر حکومت دیگری هم در آن مقطع بود در مقابله با ماشین جنگی مدرن روسیه چنان شکستی را متحمل میشد- تصمیم گرفتند با نوسازی ارتش در پی چاره برآیند. نوسازی ارتش در واقع نخستین تلاش برای نوسازی کشور بود که از زمان ولایتعهدی عباس میرزا آغاز شد. پس از آن نیز در دورههای مختلف، برخی شاهان و امیران قاجار در پی نوسازی کشور در ابعاد مختلف بودند که میدانیم با موانع و چالشهایی مواجه شدند و تحقیر ملی در برابر روسیه و احساس محرومیت فراگیر در برابر پیشرفتهای مغربزمین منجر به گسترش نارضایتی در کشور شد.
از ناصرالدین شاه تا بابیها
ترور ناصرالدین شاه ده سال قبل از صدور فرمان مشروطه، نماد مهمی از این اعتراضات فراگیر است. مشروطه در واقع آغازگر عصر جدیدی در تاریخ سیاسی کشور است و همانطور که در پاسخ پرسش قبلیتان عرض کردم اهمیت آن در طرح و رسمیت یافتن مسأله تحدید و پاسخگوکردن قدرت و دخالت و نظارت مردم در مسأله اداره کشور بود. اما اینکه پرسیدید محصول چه کسی بوده است، به نظرم نمیشود آن را متعلق به یک گروه و طبقه دانست. به همان میزان که ناصرالدین شاه با تلاشهای ناکامش در راستای نوسازی کشور در این فرایند نقش داشت، روحانیون نیز با انتقادها و اعتراضهایی که از سالهای قبل مشروطه مطرح میکردند و به نوعی، صدای مردم فرودست و مذهبی جامعه بودند، نقش کلیدی در این جنبش داشتند. همینطور طبقه روشنفکران و نواندیشان نیز که از زمان ناصرالدین شاه در جامعه ایران پدید آمده بودند و بسیاری از آنها گرایشهای زیادی به غرب و مفاهیم مدرن آن داشتند، سهم مهمی در شکلدهی و استمرار این حرکت ایفا کردند. همانگونه که مسلمانان بهعنوان اکثریت قریب به اتفاق جامعه در این جنبش نقش مهمی داشتند، بابیها نیز که زخمخورده حکومت ناصرالدین شاه و متمایل به غرب بودند، درصد قابل توجهی از چهرههای اثرگذار این جنبش را تشکیل میدادند. حال اینکه هر گروه و طبقه تا چه حد به اهمیت یا ماهیت کاری که میکردند واقف بودند بحث دیگری است.
نزاع روشنفکران و روحانیون
از همان دوره، کسانی مثل کسروی و بعدها متفکرین و مورخین دیگر مطرح میکردند که فقهای حامی مشروطه، شناخت درستی از محتوای آن نداشتند و نمیدانستند که این قوانین ذاتا با فقه شیعه ناسازگار است. البته کسروی به این هم اذعان دارد که بدون حمایت فقهایی چون آخوند خراسانی، موفقیت مشروطهخواهان ممکن نبود. به هر حال جامعه ایران جامعه مذهبی سنتی با اکثریت شیعه بود و روحانیون در غیاب نهادهایی چون مدارس جدید و دانشگاهها نقش رهبری و هدایت کامل جامعه را بر عهده داشتند و حتی روشنفکران هم اگر میخواستند حرف خود را به کرسی بنشانند، باید از کانال فقها و خطبای شیعه اقدام میکردند. فرضیهای که میگوید بابیها و اعضای انجمن باغ میکده از طریق نفوذ در حوزه نجف و تماس با روحانیون مختلف کشور توانستند بر جنبش مشروطه اثرگذار باشند، از همین منظر قابل توجیه است. پس همان احساس محرومیت نسبی که عرض کردم معترضان ضد و نقیضی را گرد هم آورده بود تا به هدف مشترکی که در سر داشتند برسند. این البته ویژگی بسیاری از جنبشهاست و در انقلاب اسلامی سال ۵۷ نیز دیدیم که مارکسیستها و روشنفکران غیر مذهبی نیز با رهبری امام خمینی همراه بودند و با انقلابیون مسلمان و مذهبی همکاری میکردند.
سلطنت مشروعه – مشروطه مشروعه
ایرناپلاس: به نظر شما مشروطه مشروعه چه نسبتی با اسلام سیاسی برقرار میکند؟
فتحی: مشروطه مشروعه عنوانی است که امروز ما به اعتبار سال اول از فعالیت سیاسی سه ساله، شیخ فضلالله نوری در عصر مشروطه، به او و تفکر او میدهیم. در واقع خود وی با لوایحی که نوشت و خواهان درج قید مشروعه پس از عنوان مشروطه بود، چنین عنوانی را مطرح کرد. ولی ایشان در دو سال پایانی عمرش مخالفت صریح خود را با اصل مشروطه اعلام کرد و آن را خلاف شرع دانست و از «سلطنت مشروعه» دفاع میکرد و بههمین دلیل هدف مخالفتهای گسترده مشروطهخواهان مذهبی و غیر مذهبی قرار گرفت. بنابر این اگر منظورتان از «مشروطه مشروعه» دو سال پایانی مرحوم شیخ است، باید بگویم که نامگذاری درستی نیست و اگر بخواهیم دقیق سخن بگوییم باید از امثال آخوند خراسانی، میرزای نائینی و سید عبدالله بهبهانی بهعنوان سران جریان مشروطه مشروعه یاد کنیم. درباره اسلام سیاسی هم اگر مرادتان بار لغوی آن است، هم حامیان سلطنت مشروعه و هم حامیان مشروطه مشروعه ذیل این عنوان و در دو سوی آن جای میگیرند. یعنی در آن دوره، تشیع سیاسی به دو طیف «سلطنت مشروعه» و «مشروطه مشروعه» تقسیم شده بود و متأسفانه خاطره تلخی از جدال این دو گروه در صفحات تاریخ ثبت شده و اعدام شیخ فضلالله یکی از بخشهای این تاریخ تنشبار است.
مشروطی و مستبد میگریستند
ایرناپلاس: به نظر شما پروژه مشروطیت با چه مدلی میتوانست ارتباط میان روشنفکران و روحانیون را پیش ببرد؟
فتحی: من گمان میکنم اگر جنگ جهانی اول رخ نمیداد و کشورهای اسلامی و ایران درگیر آن نمیشدند، بحثهای موافقان و مخالفان مشروطه استمرار مییافت و پخته و کامل میشد. احساس خطر عموم مسلمانان از جنگ جهانی اول به حدی بود که دعوای مخالفین و موافقین مشروطه به فراموشی سپرده شد. این فراموشی البته برکاتی هم داشت و منجر به اتحاد مردم در برابر حملات خارجی شد، ولی یک وقفه طولانی اندیشهای در میان شیعیان ایجاد کرد که تا اواخر دوره پهلوی استمرار داشت. وفات ناگهانی آخوند خراسانی که برای مقابله با تجاوز روسیه در حال حرکت به ایران بود، جلوه دیگری از وحدت موافقان و مخالفان مشروطه در نجف شده بود و به قول مرحوم آقانجفی قوچانی در کتاب سیاحت شرق «مشروطی و مستبد میگریستند».
پس از جنگ جهانی اول حوزههای شیعه ایران و عراق گرفتار مشکلات متعددی شدند که تا جنگ جهانی دوم ادامه پیدا کرد. نجف شاهد سیطره انگلیس و تشکیل کشور جدید عراق بود که لطماتی به حوزه نجف وارد کرد و آن را به انزوا برد. ایران نیز شاهد هرج و مرج پس از جنگ اول و ظهور رضاخان بود و در هر حال پروژه همکاری روشنفکران و روحانیون دچار وقفه شد. این همکاری در جریان جنبش ملی شدن نفت به صورت محدودی بازسازی شد. ولی پس از ۲۸ مرداد تا اواخر دهه چهل بار دیگر شاهد وقفه این همکاری و توقف مباحثات اندیشهای بودیم. در هر صورت، متاسفانه با وجود فقهای بزرگی که در عصر مشروطه و سالهای پس از آن زندگی میکردند، بدفهمیها و تلخیهای دوره مشروطه و سپس جنگ جهانی سبب شد که آن فضای با مملو از نشاط علمی تا چندین دهه متوقف شود.
مذهب در اندیشه مشروطهخواهان
ایرناپلاس: به نظر شما چرا برخی روشنفکران عصر مشروطه تاکید ویژهای بر مذهبگریزی یا مذهبستیزی داشتند؟
فتحی: در یکی از لوایح شیخ فضلالله نیز به همین نکته اشاره شده که دو گروه در حال ترویج مشروطه هستند؛ بابیها و طبیعیون یعنی مادیگراها. در پاسخ به پرسشهای قبلی هم عرض کردم که روشنفکران غیر مذهبی و بابیها هم نقش مهمی در فراهم آمدن مقدمات مشروطه داشتند و به هر حال در کنار روحانیون در صدر جریانهای تحصیلکرده جامعه آن روزگار بودند. بابیها از زمان ناصرالدین شاه و امیرکبیر با حکومت مرکزی در حال جنگ و ستیز بودند و روشنفکران غیر مذهبی هم که شیفته پیشرفتهای محیرالعقول اروپا بودند، دل خوشی از حکومت قاجار نداشتند. آنها به همان اندازه که از قاجار متنفر بودند، از شیعیان هم دوری میکردند و راه علاج مشکلات جامعه را در کنار گذاشتن اسلام و تشیع میدیدند. با این حال نمیتوانستند چندان صریح و بیپرده مخالفت کنند. به ویژه آنکه برای کسب پیروزی به روحانیون و فقها نیاز داشتند چون بدون آنها ابدا قادر به بسیج تودهها برای تغییر اوضاع کشور و محدودکردن حکومت قاجار نبودند. نه فقط آنها که روشنفکران مذهبی دهه پایانی حکومت پهلوی نیز بدون کمک روحانیون و علما نمیتوانستند توده مردم را علیه حکومت بسیج کنند.
البته پس از فتح تهران و پیروزی مشروطهخواهان، کمکم شاهد بروز منویات باطنی این دو گروه بودیم. ابتدا شیخ فضلالله با تلاش عجولانه آنان اعدام شد، سپس در مطبوعات شروع به نشر سخنانی علیه عقاید مذهبی مردم کردند و میدانید که کار به جایی رسید که مرحوم آیتالله مازندرانی (یکی از سه مرجع مشروطهخواه نجف) در سالهای پس از وفات آخوند خراسانی، از وضعیت فرهنگی انتقاد میکرد. از همین دوره بود که تمایل به کشف حجاب و انتقاد از برخی ظواهر و عقاید مذهبی رواج پیدا کرد و زمینهساز تاسیس حکومت پهلوی شد.
ارتباطات گسترده نیروهای نواندیش با فعالان بابی
ایرناپلاس: چرا در عصر مشروطه با پدیدهای به نام روشنفکری دینی مواجه نبودیم؟
فتحی: البته میدانید که تعریف درست و مورد اجماع از روشنفکری دینی نداریم و شاید استفاده از «نواندیشی دینی» دقیقتر باشد، ولی این جریان از دوره ناصرالدین شاه همزمان با شکلگیری جریان روشنفکری غیر مذهبی در کشور شکل گرفت و فعالانی همچون سید جمال اسدآبادی و شیخ هادی نجمآبادی در صدر این جریان بودند. البته ارتباطات گسترده نیروهای نواندیش با فعالان بابی، موجب اتهاماتی به چهرههای نواندیش دینی هم شده است و البته بعید هم نیست که همسوییهای محدودی برخی مسائل فکری و سیاسی هم داشتهاند، اما تا زمانی که دلیل معتبری مبنی بر خروج این افراد از اسلام و بابی شدنشان نداریم، نمیتوانیم چنین اتهامی بزنیم. در هر صورت این جریان نیز همپای جریان روشنفکری غیر مذهبی شکل گرفت و بعدها فعالتر و اثرگذارتر شد.
ناآشنایی با ملزومات سیاست در عصر مدرن
ایرناپلاس: آنچه میبایست از تجربه مشروطه برای ایران امروز بیاموزیم، چیست؟
فتحی: واقعیت آن است که ما پس از مشروطه، آنقدر تجربیات تلخ و شیرین مشابه و حتی مهمتری را تجربه کردهایم که دیگر کمتر سراغ مشروطه میرویم. با این حال شاید مطالعه دقیقتر و بیطرفانه مشروطه کمکی بکند که برخی مشکلات امروزمان را بهتر بشناسیم. تندرویهای هر دو طرف ماجرا در سالهای مشروطه به حدی رنجآور است که هنوز هم از خواندن آنها احساس تاسف و تاثر میکنیم. اینکه اختلافات سیاسی و سلیقهای به جایی برسد که همدیگر را تکفیر کنیم و کار به حذف فیزیکی برسد و همه چیز یا سیاه باشد یا سفید. اینها همگی از تلخیهای مشروطیت است که البته شاید گریزناپذیر هم بودند، چون به هر حال نخستین تجربه جدی سیاسی مردم و علما در دوره مدرن بود و اولین بار بود که بسیاری از این مفاهیم و اخلافیات مدرن و غربی وارد جامعه سنتی و مذهبی ما شده بود. طبیعی بود که آرامش پیشین را به هم بریزد و تلاطم ایجاد کند. مشکل دومی که در آن دوره درگیر بودهایم، ناآگاهی ما از سخنان متفکرین غرب و فضای اجتماعی آنان بود. این هم البته طبیعی بود چون هیچکس در حوزههای علمیه آن روزگار، زبانهای غربی را آموزش نمیدید و آگاهیشان از کتب فلسفی و اندیشه غرب از طریق کتب ترجمهای بود. هنوز هم اگر آگاهی ما از دنیا افزایش یابد و مراوده نزدیکتری داشته باشیم، قضاوت بهتری درباره آنها و خودمان میتوانیم داشته باشیم. نکته سوم هم که به نظرم اهمیت دارد فقدان کار حزبی و آموزشهای سیاسی آگاهیبخش در حوزههای علمیه و بین مردم است. آسیبی که مشروطهخواهان حوزوی از هر دو طیف تحمل کردند، ناشی از فقدان چنین امور مهمی بود که لازمه فعالیت سیاسی مدرن به شمار میرود. این کاستی حتی در دهههای اخیر نیز آثار منفی بر جای گذاشته و گاه، آسیبهایی به دینداری مردم نیز وارد کرده است. به نظرم باید امر فعالیت سیاسی اصولی و آموزشهای سیاسی آگاهیبخش را جدیتر بگیریم و البته از پیوند زدن افراطی منافع جناحی و حزبی با عقاید دینی پرهیز کنیم تا مولد خشونت دینی و سیاسی نشویم.
ایرناپلاس: میزان نفوذ اجتماعی مرجعیت شیعه در دوره مشروطه در مقایسه با امروز چگونه است؟
فتحی: در پاسخهای قبلی هم عرض کردم که جامعه ایران در صد سال پیش با امروز تفاوتهای بسیاری کرده و حتی ما الان نسبت به بیست سال قبل هم بسیار متفاوت شدهایم. در جامعهای که نهادهای آموزشی جدید اعم از مدارس و دانشگاهها وجود نداشت، اکثریت مردم بیسواد بودند و رسانههای مدرن هم به وجود نیامده بود، طبیعی بود که حوزه علمیه بهعنوان تنها متولی آموزشی کشور تاثیرگذارتر از امروز باشد.
علاوه بر این، حکومت در آن سالها خود را متولی دینی کشور نمیدانست و از دخالت در این امر پرهیز میکرد که همین عامل بر اقتدار روحانیت و مرجعیت میافزود. الان از نظر این عوامل، کاملا شرایط متفاوتی داریم و طبعا باتوجه به شرایط فعلی، باید درباره میزان نفوذ اجتماعی مرجعیت شیعه سخن گفت. حتی به نظرم با توجه به مؤلفه حکومت دینی، میزان نفوذ اجتماعی مرجعیت شیعه در ایران و عراق نیز متفاوت است. با این حال هنوز هم فکر میکنم مردم با مجتهدانی که خود را با مردم بدانند و درد و نیاز آنان را بفهمند، ابراز همراهی میکنند و جایگاه آنها با جایگاه بازیگران و بازیکنان و خوانندگان متفاوت است. به هر حال هنوز هم بخش مهمی از جامعه را افراد مذهبی تشکیل میدهند و اینها با همه تکثرها و اختلاف سلایقی که دارند، میکوشند تا حد ممکن ارتباط خود را با مجتهدان و روحانیونی که متخصصان اصلی دین به شمار میآیند حفظ کنند.
گفتوگو از سید عمادالدین محمودی
نظر شما