با محمود گبرلو که منتقد و مجری برنامهای سینمایی است در حاشیه جشنواره فیلم فجر به گفتوگو نشستیم تا درباره وضعیت سیاستگذاری در سینمای ایران حرف بزنیم. گبرلو معتقد است برخی سازمانها در حوزه سیاستگذاری کمکار هستند و برخی موفق عمل میکنند.
تحلیل شما از آثار به نمایش درآمده در جشنواره سی و هشتم فیلم فجر چیست؟
در ابتدا باید عنوان کرد که سطح فنی و تکنیکی فیلمها در جشنواره امسال به وضوح ارتقای چشمگیری پیدا کرده است. در نسل جوان و نوجوی سینما شاهد اتفاقات و پدیدههای جالبی بودیم. زمانی برای ما سختترین کار تماشای فیلم اولیها بود. در حالی که این نگرش در حال حاضر بهطور کامل تغییر کرده و تماشای فیلم سینماگران جوان بسیار تجربه خوشایند و جذابی است.
از نظر مضمون نیز نمیتوان ایده و طرحهای فیلمهای امسال را پلاتهایی کهنه و تکراری دانست، چرا که نشأت گرفته از مسائل و دغدغههای اجتماعی جامعه امروز ما هستند؛ برای نمونه فیلم «قصیده گاو سفید»، «ابر بارانش گرفته» و «دشمنان» از بهتاش صناعیها، مجید برزگر و علی درخشنده از چنین نمونههای بکر و تازه از لحاظ مضمون در سینمای اجتماعی ما هستند. اما حلقه مفقوده سینمای ایران که همچنان از آن غفلت کرده است، بحث عدم سیاستگذاری کلان در سینماست. بنا به آنچه سازمان سینمایی اعلام کرده، حدود سه تا چهار درصد جمعیت ایران برای تماشای فیلمها به سینما میروند و این حجم بسیار کم در سالهای اخیر تغییر چندانی نداشته است. امسال نیز ظرفیت فیلمها بهگونهای نبوده که تماشاگران خاموش و کسانی را که به سینما نمیروند، بتواند به سالنهای سینما بکشاند. از این رو، مهمترین مشکل سینمای ایران عدم سیاستگذاری در بحث جذب تماشاگر فیلمهای پرفروش و جذاب است.
یکی از سازمانهایی که بهتازگی وظیفه تهیه و سرمایهگذاری فیلمها را با هدف سیاستگذاری برعهده گرفته، سازمان فرهنگی هنری اوج وابسته به سپاه پاسداران است. به نظر شما آیا اوج توانسته در این زمینه نقشی ایفا کند؟
از نظر من حضور و پیدایش سازمان اوج فارغ از اینکه به کدام ارگان و سازمانی وابسته است، اتفاق بسیار مثبت و تأثیرگذاری است. از سوی دیگر، جوانان و اندیشمندان انقلابی به این نتیجه رسیدند که سینما و مدیوم هنری آن، یکی از مؤثرترین و مهمترین رسانههای تأثیرگذار در دنیای امروز و جامعه ایران محسوب میشود. از همین رو، اوج بهعنوان سازمان متولی ساخت فیلمهای سینمایی با اهداف مشخص و راهبردی شکل گرفت. درباره حمایتهای مالی نیز باید گفت همه جای دنیا سینما بدون پشتوانه نهاد سازمان یا دولت نمیتواند ادامه مسیر دهد. در ایران نیز سینما گردش اقتصادی درستی ندارد و صنعت سینما بهعنوان صنعتی پولساز که به گردش سرمایه کمک میکند، بدل نشده است.
وظیفه اصلی سیاستگذاری در حوزه سینما برعهده سازمان سینمایی است. اما در سالهای اخیر شاهد نوعی انفعال و ناتوانی توسط این سازمان در بخش سیاستگذاری بودیم. از سوی دیگر، سازمان اوج با دستمایه قرار دادن موضوعات راهبردی و ملی که زمینههای دراماتیک و داستانی دارند، توانسته فیلمهای پرفروش و جذاب بسازد و در عین حال مضامین و موضوعات مهمی را نیز مورد اشاره قرار داده است.
بهطور مصداقی میتوانید در این زمینه مثالی بزنید؟
برای نمونه فیلم «روز صفر» از جمله فیلمهایی است که سالها قبل میتوانست با حمایت سازمان سینمایی ساخته شود، چراکه موضوع مهم همچون امنیت ملی را دستمایه ساخت خود قرار داده و داستان دستگیری عبدالمالک ریگی را که از جذابترین ماجراهاست و در سالهای اخیر اتفاق افتاده و سبب ارتقای غرور ملی میشود، فیلم کرده است. چنین ماجراهایی در تاریخ معاصر ایران بسیار زیاد هستند که هنوز مغفول واقع شدند. روز صفر یکی از صدها یا هزاران اتفاق استراتژیکی است که فیلم شده است.
گروهی معتقدند فیلمهای اوج شباهت زیادی به فیلمهای آمریکایی پیدا کرده و بیش از هر چیز تداعیگر سینمای هالیوود است.
در جهان سه جریان کلی سینمایی وجود دارد: سینمای اروپا، سینمای آمریکا و سینمای هند. سینمای اروپا به دلیل ساختار نوگرایانه و مضمونهای خاصتر، طرفداران مخصوص خود را دارد که اگرچه خیلی جمعیت زیادی نیستند، اما این نوع سینما را میپسندند. سینمای هند که ساختاری فانتزی و احساساتیتر دارد جریان مؤثر دیگری است که آن نیز مخاطبان خود را دارد. دسته سوم که بیشترین میزان تماشاگر در جهان را دارد، سینمای آمریکاست که قهرمانمحور و سرشار از اتفاقات و فراز و فرودهای داستانی و هیجانی است. از نظر من، مخاطبان سینمای ایران به دلیل فرهنگ حماسه و شور و انقلابیگری که درونشان وجود دارد این نوع سینمای قهرمانپرور را بیشتر میپسندد. از این رو، شباهت فیلمهای اوج به سینمای قهرمانپرور آمریکا ایرادی که ندارد، هیچ، بلکه امتیاز محسوب میشود. از سوی دیگر، مخاطبان سینمای اروپا نیز که سلیقههای متفاوتتری دارند، میتوانند گونههای دیگر سینمایی را دنبال کنند.
عملکرد فیلمهای هنر و تجربه را که سینمای متفاوتی دارد، اما مخاطب زیادی ندارد، چگونه تحلیل میکنید؟ گروهی معتقدند شکلگیری و تداوم گروه سینمایی هنر و تجربه که وابسته به دولت نیز هست در ساخت و جریانسازی این نوع سینما بسیار مؤثر بوده است. تحلیل شما چیست؟
ما هیچوقت نمیتوانیم جلوی بروز خلاقیتها را بگیریم و اگر هنر و تجربه نباشد، سینماگران محفل دیگری را برای نمایش آثارشان پیدا میکنند. از سوی دیگر، آزمون و خطا در حوزه فرهنگ میتواند بسیار مفید و مؤثر واقع شود. اما مسئله مهم این است که نباید فیلمهای هنر و تجربه را عنوان سینمای بدنه محسوب کرد. مشکل امروز سینمای ما هم این است که هنر و تجربه را سینمای بدنه به حساب میآورند. سینمای بدنه سینماهایی هستند که فیلمهایش میفروشد و از این فروش و گردش مالی تهیهکننده راغب میشود که فیلم بعدی خود را سرمایهگذاری کند. این چرخه روند صنعت سینما را به وجود میآورد، در حالیکه سینمای هنر و تجربه با مخاطبان محدود خود، نمیتواند گردش مالی در سینما به وجود آورد. اما حذف آنها تصمیم درستی نیست، بلکه باید در کنار سایر جریانهای سینمایی و با حفظ جایگاه و ویژگیهای خود به مخاطبان مورد علاقه این نوع سینما، کالای هنری ارائه شود.
از نظر من نمایش هر فیلمی که در جمهوری اسلامی مجوز نمایش گرفته، تصمیم درستی است و با اکران هیچ فیلم مشکلی ندارم. حتی اگر دو درصد از تماشاگران سینما هم مایل به تماشای چنین آثاری باشند و نیازشان بدینگونه مرتفع شود و احساس مثبت و خوبی از تماشای این فیلمها داشته باشند، اتفاق درستی است. اما همانگونه که پیشتر عنوان شد، قرار دادن این نوع سینما در میان سینمای بدنه تحلیل و تصمیم درستی نیست بهطوری که اکثریت مردم مجبور باشند بروند این نوع فیلمها را تماشا کنند.
نظر شما