اگر بخواهيم جدول فروش فيلمها را طي سالهاي اخير مشاهده كنيم، آثار كمدي هميشه در صدر يا حداقل در بين سه اثر پرفروش سال قرار گرفتهاند. سال گذشته هم فيلم سينمايي «هزارپا» با فروش نزديك به 40 ميليارد تومان عنوان پرفروشترين اثر سينمايي تاريخ كشور را به خود اختصاص داد. اما جدا از استقبال مردم از اين دست آثار، منتقدان و حتي عدهاي از مردم، موضوع و محتواي اين فيلمها را بسيار سطحي، مبتذل و فاقد ارزشهاي هنري ميدانند. تازهترين اثر سينماي منوچهر هادي يعني «رحمان 1400» كه از 25 اسفندماه روي پرده سينماها رفت، در تاريخ 24 فروردين سال جاري با فروش 22ميليارد تومان توقيف شد. با توقيف «رحمان 1400» خيلي از بازيگران، كارگردانان و ديگر سينماگران در صفحات مجازي خود به اين اتفاق اعتراض كردند و عدهاي هم عقيده داشتند كه سينماي تجاري لازمه هر سينمايي است و نبايد بنا به هر دليلي از اكران يك فيلم پرفروش جلوگيري شود. بعد از اين اتفاق، فيلم «تگزاس 2» جانشين «رحمان 1400» شد. اثري كه دقيقاً ويژگيهاي فيلم منوچهر هادي را دارد. يعني يك فيلم كمدي با چهرههاي آشنا و بفروش سينماي ايران است.
درباره همين موضوع با رضا درستكار، منتقد سينما درباره تعريف سينماي تجاري، ويژگيهاي آن، لزوم وجود چنين مسئلهاي و اين آثار سينمايي به گفتوگو پرداختيم.
اصطلاحِ سينماي تجاري نميتواند اصطلاح درستي باشد
رضا درستكار درباره سينماي تجاري و جايگاهش در سينماي كشور به خبرنگار ايرناپلاس گفت: اين اصطلاحِ سينماي تجاري نميتواند اصطلاح درستي باشد. يعني بعيد ميدانم مسئلهاي به اسم سينماي تجاري جايي در دنيا داشته باشد. ولي ما سينما و فيلمهاي اينترتيمنت، يعني صنعت اينترتيمنت و سرگرمي داريم. آثار سرگرمكننده وظيفهاش اين است كه مردم را به سالن سينما بكشاند كه اين جريان، جريان اصلي سينما است. در جريان اصلي سينما هر دو بحث يعني اينترتيمنت و ارزشهاي هنري را داريم. به عبارت ديگر، جريان اصلي سينما متشكل از هنر بهعلاوه سرگرمي است. اين تعريف كلاسيك و كلي در دنيا است. در ايران به دليل اينكه كمتر به سرگرمي نزديك ميشوند و كمتر هنري از كار در ميآيند براي خودشان اصطلاحات جديدي تعريف ميكنند. مثلاً ميگويند اين سينما، سينماي بدنه است و منظورشان اين است كه براي روشن نگاه داشتن چراغ سينما بايد اينگونه فيلمها ساخته شود. مفهومشان اين است كه اگر در آنجا آن استانداردهاي سينمايي يا استانداردهاي اينترتيمنت نديد گرفته شد، شما هم نديد بگيريد. به همين دليل از دل اين جريان، اصطلاحاتي مثل سينماي بدنه، سينماي تنه، سينماي مردمي، سينمايي كه چراغ سالن سينما را روشن نگه ميدارد، سينماي تجاري و امثالهم بيرون ميآيد. در واقع، مفهوم همه اينها قرار است در آثار اينترتيمنت يا سرگرم كننده باشد. گويي همه را در درون خود هضم كرده يا مشتقي از همان سينماي سرگرم كننده عادي است.
استفاده از سينماي تجاري به بهانه رعايتنكردن چارچوبها
«حال به سينماي ايران بازگرديم. يك بخشي از سينماي ايران خيلي به سينماي بدنه، تنه و تجاري علاقه دارد و اين عناوين را براي خود انتخاب كردهاند. اين دسته ميخواهند براي پوشاندن ضعفهاي هنري خود و رعايتنكردن چارچوبها و استانداردهاي سينمايي از اين اسامي استفاده كنند. يا اينكه ميگويند اين فيلم تجاري است. مثلاً فيلم «رحمان 1400»، «ژن خوك»، «چهارانگشت» كه ممكن است هزاران اشكال در آنها باشد، ولي چون فروش خوبي دارند، ميگويند خب سينماي تجاري است پس ديگر به آن نپردازيد و بگذاريد تجارت خود را بكند و فروش خود را داشته باشد. به هر حال، اين آثار واجد ارزشهاي هنري و زيباييشناسانه نيست. به عبارت ديگر، قابل بررسي و واكاوي به مفهوم زيباييشناسي نيست. فرآيند يك اثر پرفروش تنها به مفهوم سند تاريخي كه اين تعداد تماشاگر مثلاً در سال 98 رفته و اين فيلم را ديدهاند جنبه اسنادي ميدهد؛ يعني جنبه مراجعه و سند شدن دارد، همين و ديگر از هيچ جنبهاي قابل بررسي نيستند. معمولاً هم سينماي تجاري يا سينماي جريان اصلي يا سينماي سرگرمكننده ايران سينماي نازل و بيارزشي است و بهندرت فيلم خوب در آن ساخته ميشود.»
سوءاستفاده از شرايط نامناسب مردم
درستكار در پاسخ به اين پرسش كه اين فيلمهاي پرفروش را بايد جزو كداميك از آثار سينمايي بدانيم، عنوان كرد: اگر بخواهيم از نظر تاريخ سينمايي بگوييم، آمريكاييها به اين دسته فيلمها «trash movie» ميگويند. اما در كشور ما اين تفكر وجود دارد كه مردم زياد به سينما و ديدن اين آثار رفتهاند و توانستهاند يك فروش 20 تا30 ميليارد توماني هم داشته باشند. شرايط مردم ايران از نظر اقتصادي خيلي شرايط مناسبي نيست. خود اين سينماگران از اين شرايط غيرطبيعي استفاده ميكنند. فيلمسازان تجاري كشور يعني كساني كه فيلمهاي خود را تجاري ميدانند از شرايط غيرطبيعي در ايران استفاده ميكنند. چون ميدانند در حال حاضر فيلم كمدي ميفروشد. چرا؟ چون مردم اعصابشان خورد است. ميآيند تا ساعتي سرگرم و خوشحال شوند. از يك شرايط استفاده ميكنند و كارِ خود اين گروه از كارگردانان، قوزبالاقوز ميشود. يعني اين اتفاق زاييده شرايط غيرطبيعي است و فيلم تجاري سخيفِ بيارزش به خاطر اين شرايط متولد شده است. خودش هم دملي چركين بر اين شرايط ميشود؛ يعني هيچ ارزشي ندارد. مردم تنها اين آثار را ميبينند، ميخندند و فراموش ميكنند. بالاخره سينما تنها تفريح مردم است.
آثاري با ارزش زيباييشناسانه بسيار
اين منتقد درباره وضعيت فيلمهاي پرفروش در ديگر كشورها خاطرنشان كرد: در فيلمهاي آمريكايي يا هندي كه نود درصد آثارشان اينترتيمنت و سرگرمكننده است، واقعاً سرگرم كنندهاند. مثلاً يك فيلمي مثل «سوپرمن» يا «بتمن» ميسازند. اينها همه سينماي اينترتيمنتِ جريان اصلي است يعني سينمايي است كه بدنه جامعه يا مخاطب اصلي جامعه را به داخل سينما ميكشاند كه استانداردهاي خيلي بالايي را در آن رعايت ميكنند و به سينما هم خيلي نزديك ميشوند. در حال حاضر در نظرخواهي جديد منتقدين كه هر 10 سال يكبار انجام ميشود، فيلمهايي از جيمز كامرون انتخاب شده است. فيلمهاي اين كارگردان كه اساساً آثار اينترتيمنت و سرگرمكننده است، اما ارزش زيباييشناسياش آنقدر بالاست كه فيلمهايي مثل «تايتانيك»، «ترميناتور 2 » يك جريان اصلي حساب ميشوند.
«كندو» و «قيصر»، هم سرگرمي كننده بودند و هم هنري
«اما اين فيلمها به حدي از نظر ارزشهاي هنري و فكري بالا هستند كه اين قدرت را پيدا ميكنند كه در كنار فيلمهايي از اينگمار برگمان بنشينند. اين نشان دهنده اين است كه اين اتفاق ناشي از قدرت سينماي سرگرمكننده يا همان اينترتيمنت است. ولي در سينماي ايران خيلي خيلي بهندرت پيش ميآيد كه آثاري مثل «كندو» يا «قيصر» كه داراي ارزشهاي هنري، جنبههاي سرگرمي و اينترتيمنت بالا باشد، ساخته شود. بقيه فيلمها از نظر بخش هنري بسيار نازل هستند. اين فيلمهايي را كه اخيراً پرفروش شدهاند، همه بايد از دم نازل بدانيم.»
اصغر فرهادي و سعيد روستايي موفق در جريان اصلي سينما
درستكار در پاسخ به اين پرسش كه سينماگران بايد چه راهكارهايي به كار ببندند كه بتوانند آثاري با ارزشهاي هنري بالا و اينترتيمنت بسازند، خاطرنشان كرد: اين آرزوي هر فيلمساز و جرياني است كه بتواند يك جريان سوم را به وجود بياورد، يعني هم تجاري باشد و هم بتواند جنبههاي هنري داشته باشد. در صنعت سينماي ايران كمتر پيش ميآيد كه دو كاراكتر قوي يعني يك آفريننده هنري و يك آفريننده تجاري كنار يكديگر جمع شوند و شخصيت كامل و مستقل دربياورند. مثلاً فيلمهاي كيميايي در يك دورهاي اين ويژگيها را داشت يعني هم هنري بودند و هم تجاري. فيلمهاي آقاي مهرجويي مثل «سارا»، «هامون»، «اجارهنشينها» اين ويژگيها را داشتند كه تجاري، هنري، متفكرانه و ارزشمند بودند. الان فيلمهاي اصغر فرهادي و سعيد روستايي اين ويژگيها را دارند كه هم هنرياند و هم مردمي و سرگرمكننده هستند.
گزارش از هنگامه ملكي
فيلمهاي پرفروش ايراني در كدام دسته قرار ميگيرند؟
سينماي تجاري؛ توجيهي براي دلقكبازي و ابتذال
۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۷:۴۱
کد خبر:
83293836
تهران- ايرناپلاس- آثار كمدي و پرفروش سينماي ايران همواره با انتقادهاي بسياري چه از سمت برخي سينماگران و چه از سوي مردم و منتقدان همراه بوده است. اما سازندگان اين آثار با به كاربردن واژه سينماي تجاري و لزوم وجود چنين آثاري براي بقاي سينما به توجيه آثار خود پرداختهاند.