نزاع، پدیدهای چندوجهی است؛ برخی گرمای هوا، بیکاری، پرسهزدنهای بیمورد، بیسوادی یا فرهنگ پایین را علت وقوع نزاع و درگیری میدانند، اما کارشناسان میگویند فشارهای اقتصادی و اجتماعی هم تأثیر زیادی در بروز نزاع و خشونت دارد.
از دیگر سو، گاه در تصورات مردم کلیشههایی ذهنی بهوجود میآید که گمان میکنند برخی استانها مثل سیستانوبلوچستان، ایلام، کردستان، خوزستان و لرستان شهروندانی عصبانی دارد و مردمانش خشنتر و خشونتطلبتر هستند، اما ظاهراً اینها فقط کلیشههای بیاعتبار و تفکرات قالبی است که بدون هیچ پشتوانه علمی در جامعه رواج دارد. این حرفها آن قدر تکرار شده و به آن دامن زدهاند که حتی برای مردم برخی از این استانها هم پذیرفته شده است. اما واقعیت موضوع با آنچه شایع است، بسیار تفاوت دارد.
از ۱۷ میلیون پرونده قضایی، ۵ میلیون نزاع است
امیرمحمود حریرچی، جامعهشناس در این باره به ایرناپلاس میگوید: نزاع معمولاً با خشونت کلامی شروع میشود و به درگیری فیزیکی میانجامد. بحث نزاع میتواند بهعنوان یکی از مشکلات اصلی در جامعه ما مطرح شود؛ بهطوری که برآورد شده از حدود ۱۷ میلیون پرونده قضایی در ایران، ۵ میلیون پرونده فقط به نزاع مربوط میشود. البته با توجه به آمار ۸۰ میلیونی جمعیت ایران، میزان پروندههای قضایی بسیار بالاست و میتوان به تعریفی گفت از بین هر ۵ فرد بالغ ایرانی، حداقل یک نفر پروندهای در دستگاه قضا دارد. البته بسیاری از موارد گزارش نمیشود یا پرونده به پزشکی قانونی نمیرود.
آستانه تحمل مردم؛ یک تصادف کوچک اتومبیل است
حریرچی توضیح میدهد: در تهران روزانه ۲۴ تا ۲۵ هزار مورد نزاع وجود دارد. سادهترین چیزی که باعث نزاع میشود یک تصادف کوچک اتومبیل است؛ یعنی آستانه تحمل مردم پایین آمده و مردم بهدلیل هر چیزی درگیر میشوند و حاضر به دعوا هستند. در خانوادهها کار به خشونت میکشد و از واژه نزاع گذر کرده است. به این دلیل که آستانه تحمل پایین است یا اینکه میخواهیم از طریق نزاع، حقوقی برای خود ایجاد کنیم. یعنی دست پیش را بگیریم. در حقیقت آغازکننده نزاع میخواهد دست پیش را بگیرد؛ یا اینکه حقوق او آنچنان از بین رفته است که با تندی صحبت میکند.
این جامعهشناس درباره توزیع کشوری خشونت معتقد است: این موضوع در بخشی از استانها به بحث اقتصادی و در بخش دیگر به بحث فرهنگی مرتبط است و این دو مسئله در آن نقش دارد. در میان کسانی که دچار فقر بیشتر هستند و در وضعیت اقتصادی بدی به سر میبرند، خشونت بیشتر است.
شرایط اقتصادی جامعه ما خشونتزاست
وی میافزاید: همه این موارد به این برمیگردد که شرایط اقتصادی جامعه ما خشونتزاست، اما شرایط فرهنگی میتواند در مراحلی این خشونت را تعدیل کند. این درحالی است که در اقشاری از جامعه با وجود فقر اقتصادی سعی میشود آبروداری کنند یا وساطت و میانداری و ریشسفیدی رایج است. همبستگی اجتماعی در استانهایی باعث میشود نزاع و خشونت، نرخ کمتری داشته باشد.
به عبارتی هرچه جامعه کوچکتر باشد، میتوان انتظار داشت نزاعها کمتر پیش بیاید در حالی که در شهرهای بزرگتر و مناطق وسیعتر شهرها این امکان کمتر است. در مناطقی که مرفهتر هستند کمتر شاهد نزاع هستیم؛ چون رفاه اقتصادی دارند و نظارت در آن مکانها بیشتر است تا کار به نزاع نکشد. اما هرچه مناطق فقیرتر باشند این مسئله بیشتر دیده میشود. بیشترین نزاعها در بخش حاشیهنشین استانهاست.
حریرچی میگوید: در ایران ۱۵ میلیون حاشیهنشین در اطراف کلانشهرها داریم و چیزی در حدود پنج میلیون حاشیهنشین در مرزهای کشور داریم. زندگی آلونکی در این مناطق جریان دارد و بیشترین خشونت و نزاع در این مناطق جریان دارد و بیشتر مواقع گزارش داده نمیشود؛ چون بهنوعی با هم کنار میآیند.
آمار بسیاری از نزاعها ثبت نمیشود
احمد بخارایی، جامعهشناس انحرافات اجتماعی و عضو انجمن جامعهشناسی ایران در اینباره به ایرناپلاس توضیح میدهد: در آمار مربوط به نزاعهای دستهجمعی که معمولاً جنبه قومی و قبیلهای دارد یا نزاعهای انفرادی که معمولاً در کف خیابانها اتفاق میافتد یا نزاعهای بین زوجین که گزارش میشود در مرحله ثبت نکتهای وجود دارد. آن هم اینکه در بیشتر مواقع ثبت نمیشوند؛ مثل موضوع خودکشی که در بسیاری از موارد آمار آنها ثبت نمیشود. در مورد نزاع چنین مسئلهای وجود دارد. در مورد خودکشی گاهی قصد آبروداری دارند و گزارش نمیشود یا پزشکی قانونی این موارد را بهعنوان مسمومیت غذایی یا ورود ضربه و مواردی از این دست اعمال میکند؛ مگر مواردی که دیگر نشود نام خودکشی را حذف کرد. در مورد نزاع هم دقیقاً مسئله همین است.
حاکمیت فرهنگ ریشسفیدی و کاهش مراجعه به دستگاه قضا
بخارایی میگوید: در بسیاری از مناطق کشور شاهدیم که مباحث مربوط به نزاع و درگیری، بهصورت ریشسفیدی حل میشود و کار به شکایت و دستگاه قضایی نمیکشد. شاید در این بین کاری منافی قانون هم انجام میشود، ولی افراد خود را مقصر نمیدانند و بر اساس شاخصهای خردهفرهنگ خودشان، ماجرا را حل میکنند. در استانهای جنوبی و مرزی این موضوع باید بیشتر مورد توجه قرار بگیرد، ولی در استانهای شمالی این موارد کمتر به چشم میخورد. مثلاً در استان البرز انبوه خردهفرهنگها و مهاجران وجود دارد که با هم اختلافات و درگیریهایی دارند و افراد برای رسیدن به حق خود به کلانتری مراجعه میکنند و شکایات به محاکم قضایی ارجاع داده میشود.
این عضو انجمن جامعهشناسی ایران میافزاید: این به معنی آن نیست که خشونت حتماً در استانهای جنوبی کمتر باشد. عامل دیگر زیست اجتماعی است؛ در استانهای کمتر توسعه یافته آدمها معمولاً آرامتر هستند و بیشتر نسبت به شرایط پیرامونی تطبیق دارند و بر اساس بافت سنتی کمتر اعتراض میکنند، اما در استانهایی که رو به توسعه هستند مثلاً در استان آذربایجان شرقی و استانهای شمالی سطح توقع به همان نسبت افزایش پیدا میکند و خطکشها برای اندازهگیری وقایع پیرامونی استانداردتر میشود و ناملایمات، افراد را وادار به واکنش میکند.
فرهنگ عذرخواهی نداریم
بهطور مثال در شهری که از نظر رفتارهای اجتماعی سامان پیدا کرده است، وقتی فردی چراغ قرمز را رد میکند، نگاهها تعجبآور و تأدیبکننده است، چون انتظار دارند در شهرها چنین اتفاقاتی نیفتد. خطکشیها در شهر بر اساس استانداردهای شهری شکل گرفته است. آستانه تحمل پایین است و یاد نگرفتهایم با هم حرف بزنیم و فرهنگ عذرخواهی نداریم. ابتدا ما با چهرهای برافروخته و با قدرت بازو میخواهیم حق خود را بگیریم تا با استدلال و این موضوع از سطح کلان تا خرد در جامعه ما جریان دارد.
اکولوژی جرم و جنایت
بیان عزیزی، روانشناس اجتماعی در این باره به ایرناپلاس توضیح میدهد: در مورد مسئله پراکندگی نزاع و حوادث در استانها مکتبی مهم و کلی وجود دارد که «اکولوژی جرم و جنایت» نامیده میشود. این مکتب شامل نزاع و خشونتهای اجتماعی و هنجارشکنی و... میشود که در آن جغرافیا روی میدهد. این مکتب بسیار قدیمی است و از حدود سال۱۸۸۰ در فرانسه شروع شده و طرفداران زیادی پیدا کرد و حتی آلمان و انگلیس از این مکتب استفاده میکردند و نوع آب و هوا و بافت جغرافیایی و نوع انسانشناختی و خصوصیات اجتماعی را به میزان بزهکاری در منطقه ربط میدادند. ولی امروز مشخص شده عوامل جدیتری نسبت به اکولوژی در این موضوع دخیل هستند و باید توجه بیشتری به آنها داشت.
«من در کل موافق این موضوع نیستم که با آمارهای یکساله در مورد استانها قضاوت کنیم. چون ممکن است در ۶ ماه بعدی این اتفاق نیفتد و آن استانها از این لیست خارج شوند و تعدادی از استانها وارد این لیست شوند؛ یعنی یک جابهجایی در استانها داشته باشیم. اما در کل میتوان مشابهتهایی در بین این استانها پیدا کرد.»
هر استانی را نسبت به آمار سال گذشته بسنجیم
عزیزی معتقد است: هر استانی را باید به نسبت آمار سال گذشته نزاع تخمین بزنیم، بسنجیم و قضاوت کنیم. موافق این نیستم که تعدادی از استانها برجستهتر شوند و بگوییم این استانها آمار بالاتری دارند. در مورد ایران این نکته را میدانیم که جزو کشورهای عصبانی است و از مناطقی است که نزاع، درگیری و نارضایتی زیاد است و امید به زندگی در میان مردم کمتر است. مردم غمگینتر هستند و نرخ بالای انواع بیماریهای روان و اعصاب، پرخاشگری، استرس، اضطراب و افسردگیهای مختلف بالاست و عدم اعتماد اجتماعی و اعتماد عاطفی وجود دارد. ما در تمام این موارد آمارهای جالبی نداریم.
عزیزی به تأثیر مسئله جنسیت نیز اشاره میکند و توضیح میدهد: جنسیت نیز در این موضوع دخیل است؛ بیشتر نزاعهایی که رخ میدهد از طرف مردان است. مردان به دلیل وجود کلیشههای جنسیتی و فرهنگ مردسالارانهای که در جامعه وجود دارد و استفاده از نقاط مختلف شهر و حق بر شهر که بیشترین استفاده از آن به مردان تعلق دارد، بیشترین آمار نزاع و درگیری را به خود اختصاص میدهند. این برخورد میتواند از طرف یک مرد با مردی دیگر یا از طرف یک مرد با یک زن اتفاق بیفتد. این نزاع و درگیری میتواند بین دو نفر بیگانه رخ دهد یا بین زن و مردی که همسر هم هستند.
وی میافزاید: علاوه بر عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، عوامل روانی هم قابل توجه است. در بحث روانشناختی یکی از عوامل دخیل، عامل فردی است که به تکتک افراد جامعه برمیگردد؛ ناکامی، خلأ عاطفی، اختلالات روانی، حسادت نسبت به جایگاه دیگران، تیپ شخصیتی ستیزهجو که در برخی از افراد وجود دارد، نیاز به خودنمایی در جامعه و عدم جامعهپذیری و همینطور عامل مهم کاهش مهارتهای ارتباطی یا عدم شناخت مهارت ارتباطی بین افراد که همه تأثیرگذار هستند.
عوامل روانشناختی نزاع و خشونت در جامعه
سطح پایین تحصیلات یا بیسوادی در بین برخی افراد جامعه نیز یکی از دلایل بالا بودن نزاع در برخی مناطق است. بالا رفتن مصرف مواد مخدر در قشر جوان و نوجوان هم که با هنجارشکنی، نزاع، درگیری و مشاجرات شدید مرتبط است و حتی به قتل عمد و غیرعمد نیز ارتباط پیدا میکند، از جمله دیگر دلایل افزایش نزاع است. نکته دیگر عدم اعتماد شهروندان به قانون است. شهروندان فکر میکنند قانون نمیتواند مشکل آنها را حل کند و شخصاً به حل مسئله اقدام میکنند. همچنین اگرچه قبلاً در خانوادههای هستهای و خانوادههایی که به دلیل بافت خاصشان ارتباطات و تعامل بیشتر بود، اما امروز شهروندان فاصله روحی و روانی بیشتری از هم دارند. اگر قبلاً با واسطهای میشد مشکل را حل کرد و با پادرمیانی و وساطت موضوع را خاتمه داد، اما امروز چنین امکانی وجود ندارد و از نظر فرهنگی به مردم القا میشود که خود شما توانا هستید و میتوانید مشکل خود را حل کنید، اما در بسیاری از مواقع به بیراهه میروند.
این روانشناس اجتماعی به عوامل محیطی هم اشاره میکند: عامل محیطی را هم باید به این وضعیت اضافه کنم. بهعنوان مثال در این استانها اگر دقت کنیم میتوان حدس زد که بیشترین آمار استانی به نواحی جرمخیز و آسیبپذیر برمیگردد. نفس زندگی در منطقهای جرمخیز خود آمار ناهنجاریها را بالا میبرد و افراد را در اقدام به جرایم مختلف مستعد میکند، چرا که قبح اعمال خلاف در این مناطق شکسته است. باندهای خلافکار نیز افرادی را که پناه اجتماعی قدرتمندی ندارند، جذب میکنند. در این موضوع نیز عوامل محیطی نقش پررنگی دارند.
نظر شما