بحرانهای پس از جنگ ایران و روس
در دو بخش گذشته تحولات فقه شیعه تا دوره مشروطه بررسی شد که مطابق آن، فقه شیعه چه فرآیندی را در بستر تحولات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی طی کرد و در این بستر چه ادوار مختلفی را شاهد بودیم. گفته شد بعد از جنگهای ایران و روس، بهتدریج مواجهه با دنیای جدید آغاز شد و این مواجهه با دو بحران مهم همراه بود: ۱- بحرانی که نظام سیاسی حاکم دچارش شد و منجر به جنبش مشروطه و تغییر ساختاری نظام سلطنتی شد، ولو در ظاهر و صورت ۲- بحرانی که دینداران دچارش شدند و منجر به شکلگیری جریان نوگرای دینی شد.
تأثیر جنگهای ایران و روس بر آثار فکری مشروطه
تلفیقی از این دو بحران را ما در آثار و رسائل فکری دوره مشروطه میبینیم که هم در صدد اصلاح نظام سیاسی هستند و هم در صدد نوسازی اندیشهای. نمونه بارز این مسئله دو اثر فقهی محصول نجف است: «تنبیه الامه و تنزیه المله» میرزای نائینی و «اللئالی المربوطة فی وجوب المشروطة» مرحوم شیخ اسماعیل غروی که اولی را ما بیشتر میشناسیم، ولی دومی هم واجد اهمیت است؛ هرچند کتاب دوم تأثیر مستقیمی در مشروطهخواهان فاتح تهران نداشته است. به لحاظ جایگاه این دو مجتهد میانسال نجف، این دو رساله را باید نخستین واکنشهای فقهی به آن دو بحران دانست. خصوصاً که اثر نائینی مورد تأیید آخوند خراسانی هم قرار میگیرد. باید به این نکته توجه شود که نائینی بسیار از اندیشههای عصر روشنگری اروپا که بهواسطه متفکرین عرب و ترک به نجف منتقل میشد و مشخصاً اثر «طبایع الاستبداد» کواکبی، متأثر بوده و اصطلاح «استبداد دینی» هم ظاهراً متأثر از کتاب کواکبی است.
جنگ جهانی اول و قطع جدال فکری
وقایع جنگ جهانی اول و اشغال عراق در سال ۱۹۱۴ باعث قطع این مباحث میشود و فقهای دو سوی این جدال فکری با هم علیه اشغالگران بریتانیایی متحد میشوند. این تأخر فکری تا دوره جنگ جهانی دوم و دهه بیست شمسی ادامه پیدا میکند. فقها در این دوره در عین اینکه به مباحث اصولی خود وسعت دادند و به همین واسطه اکنون میراث مهمی در اختیار داریم، که حاصل همین دوره است. از نظر درونحوزوی در همین دوره شاهد تقویت و تثبیت دو نگاه در میان فقها هستیم که امروز از آن با عنوان رقابت نجف و قم یاد میشود؛ رقابتی که بر خلاف برخی تصورات رایج، چندان رنگ و بوی سیاسی هم نداشت. شاید بتوان گفت سیاسی کردن این رقابت، از بدفهمیهای مهمی است که در این دو دهه اخیر به آن دامن زده شده است.
رویکرد قم؟ رویکرد نجف؟
این دو رویکرد بعد از پایان رقابت اصولیون و اَخباریون بهتدریج شروع شده بود و در دهه سی شمسی به اوج میرسد. نگاهی که در قم بود و عقبه هزار ساله داشت، بر توجه بیشتر به روایات و تاریخ تأکید میکرد و حتی قبل از ورود مرحوم حائری یزدی به قم نیز این رویکرد کم و بیش در این شهر مورد اقبال بوده است. نگاه دیگر هم که از زمان شیخ مرتضی انصاری در میانه دوره قاجار اوج گرفت و با آخوند خراسانی و شاگردانش تثبیت شد، به اصول فقه اقبال بیشتری داشت و چندان تاریخینگری را جدی نمیدید و بر تعقل در متن روایات بهجای تدقیق در بسترهای تاریخی صدور آنها تأکید بیشتری داشت. باید توجه داشت که سیطره علمی و شخصیت فرهمند آقای بروجردی به این جدال و رقابت دامن زد. شاید بشود این رقابت را به رقابت علمی بین دانشگاههای مختلف تشبیه کرد. لذا خطای بزرگی است که این وضعیت را مساوی رقابتهای سیاسی نیم قرن اخیر بدانیم.
سیاست کجای ماجراست؟
مثلاً برخی میگویند نجف سیاسی نبوده و قم سیاسی و انقلابی بوده است. این بدفهمی فاحشی است که تبعات خاص خود را خواهد داشت. این خطکشی ناشی از فهم غلط و شاید عمدی تحولات و تطورات فکری حوزه علمی شیعه در قرون گذشته است. عمدتاً هم این خطا از اختلافات و رقابتهای سیاسی دوره حضور امام در نجف در دهه هفتاد میلادی ناشی شد و گروهی از طلاب فعال سیاسی، راویان این ماجرا هستند که آن را طبق علایق و سلایق سیاسی خودشان تعریف و گزارش کردند. رقابت تاریخی قم و نجف و دوگانه قم - نجف، ابداً ربطی به اختلافات سیاسی دهه هفتاد میلادی در نجف ندارد. اگر بخواهیم اینطور نگاه کنیم، صحیح این است که بگوییم در آن دهه، هم در قم، هم در نجف، هم در کربلا و هم در مشهد، جریانهای موافق و مخالف حرکت امام خمینی (ره) حضور و فعالیت داشتند و هیچ حوزهای دربست در اختیار یک جریان نبود.
انقطاع تاریخی مهم
نکته مهم دیگر، انقطاع تاریخی و اندیشهای مهمی است که بین مباحث و دغدغههای فقهای مشروطه با دوره انقلاب اسلامی دیده میشود. بیراه و بیدلیل نیست که رسائل فقهای عصر مشروطه در عصر انقلاب چندان پررنگ و مورد توجه نبود؛ چون دغدغهها کاملاً متفاوت شده بود. فقهای دوره مشروطه بر سر امکان پیوند میان اسلام و دموکراسی و نظام پارلمانی و قانونگذاری عرفی و… اختلاف داشتند و فقهای دوره انقلاب دستکم در دهه پنجاه به دنبال اجرای احکام اسلامی بودند.
اتحاد مشروطی و مستبد
اهمیت جنگ جهانی اول و فروپاشی عثمانی و در خطر قرار گرفتن کلیت جهان اسلام برای فقها به حدی بود که همه اختلافات شدید و غلیظ دوره مشروطه را ناگهان کنار گذاشتند. این اختلافات به حدی شدید بود که طرفین، همدیگر را به خروج از دین متهم میکردند. ما میزان خشونتها را صرفاً در اعدام مرحوم شیخ فضلالله نوری خلاصه میکنیم، ولی گزارشهای موجود نشان میدهد حجم اختلافات در نجف بسیار شدید بوده و به تیرگی عجیب روابط فقهای دو دسته منجر شده بود. اما خطری که با فروپاشی عثمانی و اشغال بلاد اسلامی متوجه مسلمین میشود، کل این ماجرا را متوقف میکند، و همه ذیل مرجعیت سید کاظم یزدی و سپس میرزای شیرازی دوم و میرزای نائینی متحد میشوند و خیلی از علما مستقیماً به جبهه جنگ علیه انگلیس میروند. فرضاً سید یزدی مخالف مشروطه و میرزای شیرازی دوم و میرزای نائینی مشروطهخواه بودند. به قول آقانجفی: «مشروطی و مستبد متحد شدند علیه انگلیسیها». این اتحاد هرچند بهخاطر برتری انگلیسیها شکست خورد و بینتیجه ماند، اما کل این نزاعهای فکری را هم به فراموشی سپرد. این مباحث و نزاعها را ما با تأخیر حدوداً هشتاد نود ساله در دوره اصلاحات و آقای خاتمی مجدداً شروع کردیم.
تحولات مهم
با این وصف، در این دوره صد ساله ما با دو تحول مهم مواجه شدیم؛ ۱- دوگانهسازی روشی قم و نجف که ربطی به اتفاقات سیاسی معاصر نداشت ۲- مقابله با گسترش نفوذ غرب که در جبهه نوگرایان به یک مدل و در جبهه حوزویان با یک مدل دیگر انجام شد. این مقابله را باید ذیل دغدغه فراگیر «احیای عزت مسلمین» تعریف کنیم، که بعد از جنگ جهانی اول پررنگ شد و اهل سنت در قالب احیای خلافت اسلامی پیگیری کردند و بین شیعیان هم با پررنگ شدن دغدغه احیای حکومت اسلامی و اجرای احکام اسلام پیگیری شد. موضوع مهم انزوای نجف هم حاصل همین تحولات است که بعد از جنگ جهانی اول رخ داد و بهنوعی، در بین اغلب فقهای نجف و سپس قم نهادینه شد. البته بحث مفصلی است که باید اتفاقات ۱۹۱۴ تا ۱۹۲۲ عراق را هم بررسی کنیم که منجر به تبعید مراجع نجف به ایران و سپس اخذ تعهد عدم دخالت در سیاست برای صدور اجازه بازگشت به نجف شد. ولی اجمالاً باید اشاره کرد که این تحولات، اثرات عمیقی در فقهای نجف و قم گذاشت، که هنوز هم ادامه دارد و آنها را در زمینه دخالت در سیاست محتاطتر از قبل کرده است.
نظر شما