به گزارش ایرناپلاس، بررسی مطالب رسانهها و توصیههای کارشناسان در این چند ماه نشان میدهد بسیاری از روانشناسان و متخصصان علوم اعصاب از آسیبهای گسترده روانشناختی همهگیری کرونا گفتهاند؛ چه برای مبتلایان به کووید-۱۹ و سویههای مختلف آن و چه برای بخش زبادی از جامعه که با قرنطینههای طولانی، دورکاری و کاهش مراودات اجتماعی مواجه بوده و درگیر آسیبهای روان شدهاند؛ از وسواس و افسردگی تا پرخاش و خشونت خانگی و ...
در این میان آنچه کمتر مورد توجه قرار گرفته، آینده نزدیک پس از کروناست؛ از زمان کشف و شروع واکسیناسیون، چشماندازهای مثبت اجتماعی درباره عصر پساکرونا پدید آمده و بسیاری از کشورها خود را برای بازگشت به زندگی عادی آماده میکنند.
در کشور ما نیز در چند ماه آینده اکثریت جامعه هدف و جمعیت بزرگسال واکسینه خواهند شد و آنچه رخ خواهد نمود، ویژگیها و شرابط زیست روانی پس از کروناست.
موارد زیر، حاصل گفتوگوی سه کارشناس روانشناسی است که جمعبندی آن به صورت خلاصه تدوین شده است:
۱. تعمیم تجربه کرونا
واقعیت این است که کرونا و پیامدهایش چنان غیرمنتظره و ناگهانی بود که همه جوامع را دچار شوک کرد؛ این تجربه بهراحتی از خاطره جمعی و فردی انسانها پاک نخواهد شد و به احتمال زیاد تا مدتها محل رجوع و تعمیم خواهد بود ... تلخی و سختی ماهها زندگی با کرونا باعث خواهد شد تا مدتها هرگونه شایعهای از ورود یک بیماری ناشناخته دیگر، به راحتی پذیرفته و حتی گسترش یاید ... ترس از ورود ویروس ناشناخته دیگر تا مدتها در روان فردی و جمعی انسانها باقی خواهد ماند و آثار مخربی خواهد داشت.
۲. گسترش احساس ناامنی روانی
اگر تا پیش از کرونا شوکهای روان و نا امنیهای روانی، محدود به بلایا و حوادث طبیعی و غیره منتظره بود، از این پس همهگیری جهانی یک بیماری را هم باید به آن افزود؛ زازله، سیل، طوفان و حوادثی همچون موجهای گرما و سرما و یا شوکهای اقتصادی- معیشتی در جوامع انسانی تا کنون بیسابقه نبوده است.
آنچه به این دامنه افزوده شده، شوک عظیم کرونا و پیامدهای ناشناخته آن بود که لاقل در چند دهه اخیر کمتر سابقه داشته است.
به نظر میرسد تا اطلاع بعدی، با اعلام هر خبر درست یا نادرست درباره بیماریهای نوپدید، ناامنی روانی مردم بیشتر شده و پیامدهای رفتاری آن مشاهده خواهد شد.
۳. یادگیری رفتاری کودکان
در این چند ماه، بسیاری از خانوادهها مشغول رعایت شیوهنامههای بهداشتی از جمله ضدعفونی و شستوشوهای مکرر بودهاند؛ رفتارهای پرتکرار ترس از تماس با افراد و مواد ورودی به خانه و اجتناب از مواجهه طبیعی با دنیای بیرون، ماههاست که از سوی کودکان و نوجوانان مشاهده شده است.
از انجا که بسیاری از رفتارهای تثبیت شده، از طریق «مشاهده و تکرار» شکل میگیرد، میتوان انتظار داشت بخش بزرگی از ردههای سنی زیر ۱۸ سال تا مدتها گرفتار رفتارهای اجتنابی و پاکیزهسازیهای وسواسی خواهند بود.
تماشای روزانه ترس از آلودگی و سرایت ویروس ممکن است جمعیت جوان و نوجوان دچار اضطراب و وسواس را به طرزی بیسابقه گسترش داده و نیازمند بازآموزیهای ملی و منطقهای باشد.
خردسالانی که روزانه بارها و بارها خود و دیگران را مشغول ضدعفونی و اجتناب از تعامل با غریبهها بودهاند، به این راحتی از رفتارِ آموخته شده، رها نخواهند شد.
۴. مشکل بازگشت به مدرسه و دانشگاه
ماهها آموزش غیرحضوری و آنلاین در جامعه ما، باعث شکلگیری عادت مطالعه و آموزش اینترنتی و فردی شده و شرایط را برای حضور در مکانهای جمعی و تعاملات رو در رو دشوار کرده است.
آموزش در خانه باعث تنبلی و کم تحرکی میلیونها دانشآموز و دانشجو شده و بیمیلی آنها به اجبار حضور در کلاسهای فیزیکی درس را در پی خواهد داشت. آنچه مهم است، تغییر آرام و تدریجی این عادت و کاستن از بار آسیبزای هرگونه اجبار و شکستن مقاومت است. یک گزینه پیش رو میتواند، بازگشایی تدریجی محیطهای آموزشی و انتخابی بودن برخی آموزشهای حضوری و غیرمجازی باشد.
۵. جبران آسیبهای پرورشی و رفتاری
کارکردهای مهم و حیاتی مهد کودک، مدرسه و دانشگاه محدود به جنبههای آموزشی آن نیست؛ به تائید بیشتر کارشناسان و صاحبنظران، جنبههای تربیتی، پرورشی و رفتاری حضور در جمع همسالان و الگوپذیری و جامعهپذیری، بسیار مهمتر و حیاتیتر از آموختن علوم و دانشهای معمول است. در واقع اهمیت مدرسه و دانشگاه بیشتر از آنکه مربوط به جنبههای سوادآموزی و دانشافزایی آن باشد، معطوف است به رشد ارتباطات میانفردی، ایجاد و گسترش دوستی با همسالان، آموزش مهارتهای اجتماعی و... .
با تعطیلی چند ماهه مراکز آموزشی، بخشی از این کارکردها دچار عقبماندگی شده که نیازمند جبران و ترمیم است. دوری از جمع و خزیدن در پیلههای تنهایی میلیونها دانشآموز و دانشجو باید هرچه سریعتر پایان یاید تا کشور دچار پیامدهای اجتماعی گسترده آن نشود.
۶. آسیبهای دورکاری
همانند کودکان و نوجوانان، بخشی از بزرگسالان نیز در ماههای اخیر به اجبار یا انتخاب، گزینه دورکاری و عدم حضور فیزیکی در محیطهای کار را تجربه کردهاند؛ اگرچه فوایدی برای این روش شغلی متصور است مانند صرفهجویی در هزینههای حملونقل و کاستن از اتلاف وقتهای حضور در محل کار، اما غفلت از زیانهای آن، عواقب منفی گستردهای به دنبال خواهد داشت که کاهش تعامل با جامعه و همکاران و گسترش تنهایی و انزوا، فقط یکی از عواقب نامطلوب دورکاری و مجازیسازی امور است.
حضور طولانیمدت در محیط خانه و مشاجرههای احتمالی با اعضای خانواده، جنبه دیگر آسیبهای این نوع اشتغال است که قابل چشمپوشی نیست. اگرچه برخی شرکتها و ادارهها با تجربه دورکاری چند ماهه، ممکن است از این پس شماری از خدمات خود را با این روش ارائه دهند، اما لازم است آموزشهای رفتاری و روانشناسی لازم را برای کارکنان خود در نظر بگیرند و حتی الامکان از پیامدهای منفی آن بکاهند.
«ترس از تنهایی»، «گسترش انزوا»، «اضطراب اجتماعی»، «پرخاشگریهای جدید» و تنشهای نوظهور و نیز «آسیب به همبستگی اجتماعی» از دیگر موارد مهم و پیامدهای ناخواسته کروناست که لازم است بر موارد بالا افزود. دنیای پساکرونا دشواریها و جنبههای جدیدی دارد که از اکنون لازم است برای مواجهه با آن آماده شد. در نوشتار دیگری، پیشنهادهایی برای جبران این آسیب.ها ارائه خواهد شد.