تهران- ایرناپلاس- ایران‌زمینِ باستانی و پهناور در دل تمدن دیرینه‌اش صاحب هنر موسیقی‌ای است که ویژگی‌های انحصاری و مختص به خودش را دارد. موسیقی ایرانی دارای هفت دستگاه و پنج آواز است. این گسترۀ نغمگی و موسیقایی به نظر وسیع‌ترین و متنوع‌ترین ملودی‌ها را پدید آورده است.

شور (به همراه آوازهای دشتی، ابوعطا، بیات زند یا بیات ترک و افشاری)، ماهور، همایون (به همراه بیات اصفهان)، سه‌گاه، چهارگاه، نوا و راست‌پنج‌گاه هفت دستگاه و متعلقات‌شان هستند.
هر دستگاه یا آواز فرعی و منشعب از آن (در خصوص متعلقات شور و همایون) دارای گوشه‌هایی در درآمد، اوج و فرود هستند. اگر موسیقی ایرانی را به یک درخت تشبیه کنیم، شاخه‌های این درخت در حکم دستگاه‌ها و برگ‌هایش نیز در حکم گوشه‌ها هستند.

هنرجوی مبتدی پس از آشنایی کامل و حفظ کردن یکایک دستگاه‌ها و متعلقات و گوشه‌های‌شان در هر دو رشته ساز و آواز (البته پس از اتود کارهای بزرگان هر رشته) شروع به خلق نغمه‌های جدید می‌کند.
تکنوازی و آواز در موسیقی ما تا حد زیادی در لحظه خلق می‌شوند. یعنی صرف‌نظر از گوشه‌هایی با روایت مبدأ (ردیف‌سازی یا آوازی) در مرحله دوم یادگیری و طی طریق، هنرجو خودش با هنر بداهه‌نوازی و بداهه‌خوانی آشنا می‌شود. در بداهه، هر بار نوازنده یا خواننده چیزهایی را به آنچه قبلاً در - مثلاً – ماهور یا همایون نواخته یا خوانده می‌افزاید یا از آن می‌کاهد و همین، لطف موسیقی ایرانی است.

در واقع موسیقی ما با وصل بودن به دریای ردیف، از طریق بداهه و آفرینش در لحظه، به اقیانوسی بی‌کران متصل است. تکنواز و خواننده هر بار با توجه به حال و هوای شخصی (روحی، معنوی و حسی) خود قادرند نغمه‌هایی را بر ساز یا حنجره‌شان جاری کنند. این ویژگی مختص موسیقی ما و البته موسیقی یکی دو کشور همسایه مانند جمهوری آذربایجان است که خود زمانی جزئی از ایران بزرگ بوده است.

تسلط بر ردیف به همراه مرور آثار بزرگان (در نوازندگی و خوانندگی) و سپس تمرین پیوسته و پی بردن تدریجی و هرروزه به رمز و راز نغمه‌ها (که این یکی تا پایان عمر هنرمند موسیقی ما ادامه خواهد داشت) باعث می‌شود تا هنرمندِ نوازنده (تکنواز) و خواننده؛ به نوعی آهنگسازی از طریق خلق در لحظه دست پیدا کند.

نوازنده از طریق بسط ملودی‌هایی که مثلاً در ابوعطا در حال نواختن آن است و خواننده از مسیر ارائه جمله‌های تحریری‌ای که پیش و پس از ارائه شعر آوازین یا حتی در تحریرهای میان‌کلامی «می‌سازد» و می‌خوانَد؛ این «آهنگسازی» را عرضه می‌کند.

بدیهی است رسیدن به این میزان تبحر و تسلط نیازمند سال‌ها فراگیری اصول و مبانی نوازندگی و خوانندگی در کنار داشتن «خلوت خلاق» نزد هنرمند موسیقی ماست. همچنین آشنایی با فرهنگ و ادبیات کهن ایرانی از دیگر بایسته‌های این راه سخت و طولانی است. در واقع هنرمند موسیقی ما وقتی می‌نوازد و می‌خوانَد بر سر خوان گسترده‌ای نشسته که هم بسیار وامدار آن است و هم در ادامه به بهره‌مندی، الهام گرفتن و برداشت و افزودن توأمان به این سفرۀ گسترده مشغول خواهد بود.

نقطۀ مشترک و هم‌رسی و هم‌افزایی دو رشتۀ نوازندگی و خوانندگی در موسیقی ایرانی بخشی اجرایی، مهم، تأثیرگذار و خلاقانه از رپرتوار (کارگان) این موسیقی به نام ساز و آواز است. نوازنده و خواننده پیش از اجرای این بخش (ضمن داشتن شناختی حداقلی یا حداکثری از همدیگر) و با توجه به روحیات و پسند و قریحۀ همدیگر ابتدا در خصوص دستگاه یا آواز اجرایی و کوکی که باید نواخته و خوانده شود به توافق می‌رسند.
در ادامه، نوازنده «درآمد» می‌کند (البته ساز و آواز اجرایی می‌تواند از هر گوشه‌ای شروع شود) و سپس هنر خلاقۀ این دو هنرمند به کار می‌افتد. نوازنده ضمن تکنوازی بر خواننده تأثیر می‌گذارد و از او تأثیر می‌پذیرد و برعکس، خواننده نیز...

این توانایی را که مختص موسیقی ماست صاحب‌نظران نوعی آهنگسازی توصیف می‌کنند. هم نوازنده و هم خواننده در طول اجرای ساز و آواز به جاهایی گذر می‌کنند که شاید هیچ وقت فکرش را هم نمی‌کرده‌اند و فضایی را تجربه می‌کنند که به احتمال بسیار نه قبلاً تجربه کرده و نه زین پس آن را خواهند آزمود. هرچند هر دو می‌توانند یافته‌های مفید و مؤثرشان از این ساز و آواز را اندوختۀ ذهن و دست و حنجره کنند و همچون انبانی از زر سره و ناب و خالص، در آینده آن را توشۀ ره کنند و حتی به تکرار آن را بنوازند و بخوانند که این بخش از موسیقی ما را تکرار دلپذیر وصف کرده‌اند.

با تکرارهای دلپذیر، موسیقی و آواز ما همه‌گیر می‌شود و همیشگی و بر جان‌ها می‌نشیند. که گفته‌اند: «دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش»

* خواننده، پژوهشگر و آموزگار آواز