استاد مجید کیانی نوازنده پیشکسوت سنتور، مدرس و پژوهشگر موسیقی گفته است:
«در دوره جدید، من آواز را به ۲ دوره قبل و بعد از بنان تقسیم میکنم. تا پیش از بنان، بهعنوان مثال خوانندههایی مثل ظلّی و خوانندگان دیگر، در همان سیستم کلاسیک خودشان میخواندهاند اما گویی بعد از بنان اتفاقهای جدیدتری در حال رخدادن است.
برخورد با شعر، به گونهای دیگر است. این نوع مقایسهها میتواند شناخت خوبی برای ما به همراه داشته و راهگشا باشد. اگر امروز بخواهیم هنر آوازخوانیمان سروسامان بگیرد، از این طریق میتوانیم بفهمیم که باید چه کاری انجام دهیم.
یکی از پرسشهای مهم این است که آیا ما باید کلام را در اختیار موسیقی قرار دهیم و از کلام برای ارائه یک موسیقی خوب استفاده کنیم یا برعکس، موسیقی را در خدمت شعر بگیریم و شعر را خوب ارائه دهیم؟ این تفاوت را در سیستم قبل و بعد از بنان بهخوبی میتوان مشاهده کرد...
از نظر من، بین خوانندگان پیش و پس از بنان تفاوت بسیاری در هنر آوازخوانی وجود دارد و بهاحتمال خیلی زیاد، این به نوع نگاه آنها به شعر و موسیقی مربوط است و اینکه کدامیک را در اولویت قرار میدهند ...
البته در ظاهر، ایندو خیلی با هم تفاوت ندارند و همه آنها را میتوان در جریان سیر و تداوم موسیقی ایرانی در نظر گرفت اما ما میخواهیم ببینیم که چرا این سیر به سوی استحکام، کاملشدن و زیبایی بیشتر کشیده نمیشود!
اگر در اینجا متوجه میشویم که آن مسیرِ زیبای قبلی طی نمیشود، باید به دنبال آسیبهایی بگردیم که بهتدریج رخ داده است؛ باید این آسیبها را شناخت.
خوشبختانه وقتی از این دیدگاه نگاه میکنیم، میبینیم که همه بر این مساله اتفاق نظر دارند که باید موسیقی ما مورد آسیبشناسی قرار گیرد. البته تفاوتنظرهایی در چگونگی این آسیبشناسی وجود دارد. من هم روی آثار قدیمی و تفاوت آنها با آثار جدید مطالعه میکنم تا ببینم آیا آسیبی در این زمینه وجود دارد یا خیر و اینکه چگونه میتوان به بهترشدن آثار کمک کرد». (گفتوگو با همشهری، چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶)
پیش از هر چیزی باید بگویم که از فحوای کلام جناب کیانی ناگفته پیداست که ایشان هم به سان همفکران و همگنان خویش بحرانهای پردامنه و عمیقی را که موسیقی و آواز ما با آنها دست به گریبان است از چشم مجموعه برنامههای «گلها...ی رادیو» میبیند... اینجانب در همه این مدت نزدیک به ربع قرن روزنامهنگاری تخصصی موسیقی و آواز کوشیدهام این موضوع را واکاوی کنم که با یک جستوجوی کوچک در فضای مجازی بخشی از صحبتهایم قابل دسترس است. بگذریم...
اما درخصوص نقل قولی که در آغاز این نوشتار آوردهام باید بگویم: به نظر نگارنده با هر پیشفرضی (که میتواند موافق یا مخالف با نظر استاد کیانی باشد) بدون کمترین تردیدی باید گفت در آواز ایرانی «اصالت مضمونی» در گام نخست با شعر است زیرا مضمون آواز از شعر یا کلام میآید. آن هم کلام چه کسانی؟ از دیروز تا امروز طیف رنگینی از بزرگان ادب و سخن به سان فردوسی، سعدی، حافظ، مولوی، عطار تا رهی معیری و شهریار و عماد خراسانی.
شعر است که وزن و ریتم آواز را تعیین میکند و همنواز آواز نیز در همراهی با خواننده، همین ریتم و وزن را پی میگیرد.
شعر است که ریتم و وزن و ریزهکاریهای تحریر را سمت و سو میبخشد. اصلاً شعر است که کلیات تحریر را هم تعیین میکند؛ آن هم از طریق بحرهای عروضی.
اگر نوازنده یا خواننده هر یک یا هر دو خبط و خطایی در زمینه ریتم عروضی و وزن جملههای سازی و آوازیشان مرتکب شوند شیرازۀ ساز و آواز به هم میریزد و مردمان به چشم نوازنده یا خوانندۀ مبتدی به هر یک از این دو که مرتکب خطا شده مینگرند.
مضمون شعر است که نوع دستگاه یا آواز اجرایی را تعیین میکند. خودِ کلام سعدی و حافظ یا رهی است که به ما میگوید مرا در دشتی یا راستپنجگاه یا دستگاه و آواز دیگری بخوان.
معمول است که چهارگاه و ماهور شادمانه اجرا میشود (البته فقط معمول است و هیچ قطعیتی در هنر وجود ندارد) و نیز عرف چنین است که در دشتی و ابوعطا شعرهایی با مضمون غم و فراق و دوری از یار یا به پایان رسیدن ایام وصل میخوانند. همچنین - حتی - در چهارگاه و ماهور از ردیف موسیقی ما نیز غمی رمانتیک وجود دارد که این، مبحثی است جدا و جای آن در این نوشتار کوتاه نیست...
* خواننده، پژوهشگر و آموزگار آواز
نظر شما