در حوزه مستند و فیلم کوتاه جایزهای نبوده که نگرفته باشد. برای فیلم کوتاه «بچهخور» که توانست برنده جایزه بزرگ سی و چهارمین دوره فستیوال اودنسه دانمارک شود و از طرق این فستیوال به آکادمی اسکار۲۰۲۰ معرفی شد. او جوایز داخلی و خارجی فیلم کوتاه زیادی را از آن خود کرده است. « محمد کارت » کارگردانی که توانست جشنواره سی و هشتم فجر را تسخیر کند و با نامزد شدن در ۱۴ رشته، نوید کارگردان کاربلد و موفقی را به سینما دهد.
هر چند او با «شنای پروانه» در این فستیوال بزرگ داخلی، فیلم اولی بود، اما باورش برای اهالی سینما سخت بود که این اثر را یک فیلم اولی ساخته است؛ اثری که به دلیل شناخت دقیق این کارگردان از طبقه جنوب شهری، نهتنها تحسین منتقدان را همراه داشت بلکه بهترین فیلم از نظر تماشاگران شد. علاوه بر آن، برای رشتههایی چون صدابرداری، صداگذاری و میکس، تدوین، نقش مکمل مرد و زن سیمرغ دریافت کرد. اثری که از دل طبقه جنوب شهر روایت میشد، به یکی از شانسهای اکران سال ۹۹ تبدیل شد که گیشه پررونقی نیز داشته باشد.
رقابت یک اثر ملودرام اجتماعی با کمدی که فصل یک موفقی داشته
کرونا همه معادلهها را بر هم زد و کاری کرد که سینماها حدود چهار ماه تعطیل شوند و تهیهکنندگان، طلاییترین فصل اکران، یعنی عید و بهار را از دست بدهند. اما از آنجا که در نیمه نخست سال همیشه شانس بیشتری برای فروش فیلمها وجود دارد، هنوز شنای پروانه میتواند یکی از مدعیهای پرفروش سال باشد. این اثر قرار بود با بازگشایی سینماها از ابتدای تیرماه اکران شود. سازندگان آن به دلیل برخی اختلافها از اکران انصراف دادند تا اینکه سرانجام همراه با «خوب بد جلف ۲» از چهارم تیرماه روی پرده سینماها آمدند.
از آرش خوشخو روزنامهنگار و منتقد سینما، درباره دلایل موفقیت این اثر و چرایی استقبال مخاطبان از شنای پروانه و فیلمهایی چون «ابد و یک روز»، «متری شش و نیم» و «مغزهای کوچک زنگزده» که همگی گیشه موفقی داشتهاند، پرسیدیم.
فیلمساز جسور مستند این بار در سینما
آرش خوشخو درباره فیلم شنای پروانه و تأثیر کارنامه کارگردانی محمد کارت در موفقیت این اثر سینمایی، به خبرنگار ایرناپلاس گفت: شنای پروانه در ادامه مسیر مستندسازیهای محمد کارت است. او در حوزه مستند، فیلمساز جسوری است. تسلطش را بر حوزههای جنوب شهر و حاشیهنشینها بهخوبی نشان داده است. او این طبقه را بهخوبی میشناسد و به همین دلیل تأثیر شنای پروانه بر بیننده از تأثیر فیلمهای مشابه آن که پیش از این ساخته شده، مانند آثار سعید روستایی یا «مغزهای کوچک زنگ زده» هومن سیدی، واقعیتر است.
فیلم محمد کارت هر چند که یک ربع نخستش بسیار سنگین و غمانگیز است و ما فکر میکنیم وارد فیلمهای سعید روستایی مثل ابد و یک روز شدهایم، اما از وقتی که جواد عزتی به دنبال ماجرای زنبرادرش میرود که چه کسی موجب قتل او و به زندان افتادن برادرش شده است، فیلم تغییر روش میدهد و به یک تور سیاحتی در مناطق کمتر دیده شده تهران بزرگ تبدیل میشود.
قمارخانهها، پاتقهای خلافکارها و ... در همه ماجرای این فیلم میتواند گره معمایی خود را پیش ببرد. به عبارت دیگر، بهطور معمول در این آثار، معمای فیلم تحت شعاع همان صحنهها و تصاویر شگفتانگیزی که فیلمساز از جنوب شهر نمایش میدهد قرار میگیرد، اما محمد کارت میتواند آن وجه معمایی و نیمچه کارآگاهی که اثر دارد را پیش ببرد و چون فیلم در این خطر بود که به یک همذاتپنداری و همدردی با طبقه لمپن حرکت کند، در نهایت مانیفست خود را صادر میکند و این طبقه را محکوم میکند.
شنای پروانه چرا بالاتر قرار میگیرد؟
این روزنامهنگار با برشمردن ویژگی متفاوت این اثر با سایر آثار اینچنینی، درباره دلایل بالاتر ایستادن شنای پروانه چنین گفت: با همه جاذبهها و ظاهر خوشرنگورویی که این طبقه در سالها در فضای مجازی ایجاد کردهاند، کارگردان ذات تباه این طبقه را بهخوبی و در انتهای فیلم نشان میدهد که این موفقیت بزرگی است. در مجموع، شنای پروانه اثری تماشایی، لذتبخش و سرگرمکننده است. البته در یک ربع، بیست دقیقه نخست، کمی ریتم فیلم کند است، اما نکته مهم اینکه حتی در مورد خانواده این لمپنها دچار سانتیمانتالیسم نمیشود و آنها را نیز در پرورش چنین موجوداتی مقصر میداند.
این نیز دوباره از امتیازهای فیلم است که فیلم را تا حدودی از نظر بینشی و ایدئولوژیک از نمونه فیلمهای مانند مغزهای کوچک زنگ زده، ابد و یک روز و متری شش و نیم بالاتر نگه میدارد.
به تصویر کشیدن طبقهای که بهنوعی شهربازی است
خوشخو در پاسخ به این پرسش که چرا مردم در سالهای اخیر نشان دادهاند که از چنین آثاری استقبال میکنند، بیان کرد: این راه در سینما بعد از موفقیت ابد و یک روز باز شد. یعنی همه متوجه شدند که زندگی طبقه فرودست از زندگی طبقه متوسط جذابتر و دیدنیتر است. در دهه هشتاد و اوایل دهه نود سینمای ما دربست در اختیار طبقه متوسط بود. برای نمونه در دهه شصت سینمای ما در اختیار طبقه روستایی بود. اما در دهه هشتاد ایدئولوژی طبقه متوسط قالب شد و در نهایت این طبقه فرودست است که کمکم نشان میدهد داستانهایش از داستانهای طبقه متوسط برای مردم میتواند جذابیت بیشتری داشته باشد. چون طبقه لمپنها، طبقه معتادها و ... در سینما و تلویزیون جزو قرائت رسمی نبودهاند، متأسفانه بهنوعی نقش شهربازی را دارند؛ یعنی مردم به سینما میروند و چیزهای عجیبی میبینند که برایشان جذاب است.
نقشی که امیر آقایی به آن احتیاج داشت
بازیگران این فیلم سینمایی هر یک به شیوهای مورد تحسین و توجه منتقدان و مردم قرار گرفتهاند. از آرش خوشخو درباره کیفیت بازی بازیگران این اثر و تأثیرشان در موفقیت شنای پروانه پرسیدیم که عنوان کرد: بازیها فوقالعاده خوب بود. بازی طناز طباطبایی بسیار تأثیرگذار بود و با دریافت سیمرغ نقش مکمل زن جشنواره فیلم فجر برای این نقش به حقش رسید. نقش طباطبایی کوتاه بود، به همین دلیل کارت باید بازیگری انتخاب میکرد که تماشاگر را به طرف خود جلب کند و توانایی این را داشته باشد که تماشاگر را بهسرعت با خود همراه کند. به همین دلیل انتخاب یک بازیگر سرشناسی مثل طباطبایی اتفاق خوبی بود.
بازی جواد عزتی از بازیهای خیلی خوبش بود. شاید بهترین بازی که در نقشهای جدی از او دیده بودیم، در همین اثر سینمایی بود. البته او در لاتاری تقریباً نقش مشابه شنای پروانه را تست زده بود که در شنای پروانه خیلی خوب و جا افتاده توانست بهخوبی آن را ایفا کند. امیرآقایی بسیار عالی بود. در واقع او به این نقش احتیاج داشت که نشان دهد بازیگر خوبی است. آقایی در این مدت در حاشیه بود و داشت تکرار میشد. اما حال با این نقش نشان داد که بازیگر خوب و مناسبی است.
گزارش از هنگامه ملکی