مسئله آموزش در مناطق محروم، موضوع همایش ویژهای است که به همت مدرسه توسعه پایدار دانشگاه شریف، روزهای ۱۷، ۱۸ و ۱۹ اردیبهشت بر بستر فضای مجازی برگزار خواهد شد. این رویداد، قرار است بر بخشی از ماجرای آموزش در مناطق محروم، متمرکز شود که کمتر به آن پرداخته شده است: «نیازهای دانشی، نگرشی و مهارتی کودکان و نوجوانان این مناطق». در واقع سوال محوری این رویداد قرار است این باشد که نسل آینده کودکان و نوجوانان مناطق محروم، چه توانمندیهایی برای «کمک به مسئله محرومیت در منطقه خود» نیاز دارند؟
ایرنا پلاس، در دومین گزارش خبری خود به بهانه این همایش، به گفتگو با تنی چند از صاحب نظران و فعالین این حوزه پرداخته است؛ نخبگان متفاوتی که به جای زندگی بی دغدغه در شهر و مراکز استان، دغدغه تغییر نقاط محروم را دارند و نکات نابی از تجارب خود در این راه را بیان کردهاند.
آموزش محرومیتزدا و تربیت یک نسل بومی دغدغهمند و توانمند
محمد کاظم متولی، فعال حوزه آموزش و تسهیلگری است. از نظر او، در مناطق کم برخوردار، از نیازهای آموزشی غفلت شده است: " در این مناطق، اصولا آموزش، اولویت هیچ نهادی، حتی آموزش و پرورش هم نیست! منظور من از آموزش، آموزش رسمی مدرسه نیست. نهادهایی که در این مناطق کار آموزشی میکنند، لازم است از خود بپرسند چقدر به نیاز مهارتی، دانشی و بینشی بچهها توجه کردهاند؟ "
متولی با اشاره به فعالیتهای مدرسهسازی که در این مناطق صورت میگیرد، میافزاید: " اینکه در کارنامههای سازمانی ما ساخت این تعداد مرکز را داشته باشیم خوب است؛ اما تلاش برای ساختن انسانی که در آن مدرسه میخواهد تربیت شود، چقدر مورد توجه قرار گرفته است؟ آیا به موازات ساخت مدرسه، به نیازهای ویژه این بچهها هم توجه شده است؟"
وی در ادامه به ضرورت توجه به ساختارهای جامعه هدف پرداخته و میگوید: " به نظر من آنچه که در پروژههای آموزشی مناطق محروم باید از آن غافل نشویم، یک مثلث آموزشی است که «دانش آموز» فقط یک ضلع آن است؛ اما به همان اندازه، توجه به تقویت ساختار آموزشی «معلمان» هم مهم است. لازم است معلمان را با منابع به روز و شیوههای نوین آموزشی آشنا کنیم. معلم و دانشآموز، دو رکن مهم آموزش هستند؛ اما تا زمانی که آموزش، دغدغه «خانوادهها» نباشد، اثرگذاری این دو رکن در بهبود وضعیت آموزشی بسیار کم است و ما برای موفقیت پروژههای آموزشی در این مناطق، نیاز داریم که پدران و مادران را هم به عنوان ضلع سوم درگیر کنیم".
محمد کاظم متولی با تاکید بر تعریف پروژههای بلندمدت، معتقد است آموزش، زمانی میتواند به محرومیتزدایی بیانجامد که مبتنی بر شرایط آن منطقه، و برنامهریزی بومی انجام شده و یک تیم پایدار در چند سال در ارتباط با جامعه محلی به تقویت نیروهای آموزشی در فضاهای بومی بپردازد و سپس همان نیروهایی که آموزش دیدهاند، «عامل تغییر» در منطقه شوند. از نظر متولی، اینکه تمام دانش آموزان یک منطقه، به مدرسه بروند و دسترسی به آموزش رایگان برای آنها فراهم باشد، شاخص خوبی برای این نیست که محرومیتزدایی در حوزه آموزش رخ داده است؛ بلکه به نظر او، شاخصهای اثربخشی این حوزه، در بلندمدت و بر اساس نتایج آموزشی سنجیده خواهند شد: "آموزشی که صرفا منجر به قبولی دانشآموزان در دانشگاهها شود، نمیتواند لزوما باعث محرومیتزدایی شود؛ آنچه باید خروجی یک «آموزش محرومیتزدا» باشد، تربیت یک نسل بومی دغدغهمند و فعال است که در منطقه خود و با بهره گیری از الگوهای مشارکتی با ذی نفعان، مشکلات را شناسایی و در صدد حل آن توسط خود جامعه محلی برایند.»
آموزشهای مهارتی و پرورش انسان چند بعدی
ناصر نوربخش، مدیرعامل بنیاد توسعه فرهنگی سپهر قائن و مدیر طرح اتاق کارآفرینی مدارس در بنیاد توسعه کارآفرینی زنان و جوانان است. از نظر نوربخش، آموزشهای غیرمدرسهای در مناطق محروم اهمیت زیادی دارند؛ چرا که در این مناطق، آموزشهای رسمی موجود، سبب پرورش افراد تک بعدی میشود. او با اشاره به تجارب خود در خراسان جنوبی، معتقد است که اگرچه «آموزشهای مدرسهای و کنکوری» در مناطق کم برخوردار باید جدی گرفته شود(چرا که هنوز در این مناطق نیروهای متخصص بومی که ماندگار باشند کم است)، اما این اصلا کافی نیست: "دانشآموزان، برای کنکور رشد کرده و تواناییها و مهارتهایشان همان چیزی است که در کتابهای درسی آمده و هدف از یادگیریشان هم صرفا قبولی در دانشگاه و ادامه تحصیل است. این باعث میشود که بچهها از لحاظ مهارتهای مکمل و مهارتهای نرم، رشد نکنند. البته در برخی از این مناطق، امکانات برای فراگیری مهارتهای بسیاری وجود دارد؛ اما مشکل در اینجا نداشتن نگرش درست به اهمیت آموزشهای غیر مدرسهای است. چراکه از دید بچهها، فقط یادگیری مطالب درسی کافی است و نیازی به یادگیری مهارتهای فنی، مهارتهای نرم، حرفه یا هنر دیگری احساس نمیشود".
او مسئله دیگر را محدود بودن افق دید بچهها، عدم تصور آینده بزرگ و نداشتن الگو های موفق برای خود میداند: "بچههای بسیاری از این مناطق، آینده خود را فقط در استخدام دولتی میبینند و نهایت آرزوهای بسیاری از این کودکان، معلمشدن است؛ نه به خاطر نفس معلمی؛ بلکه به خاطر درآمد ثابت و شغل کمدردسر. البته قطعا همه هم به این هدف نمیرسند" . از نظر ناصر نوربخش، ما باید به بچههای این مناطق این آگاهی را بدهیم که کنکور تنها راه موفقیت نیست و در نظر داشته باشند حتی اگر در آن قبول شوند، لازم است مهارتهای دیگری هم داشته باشند. او با تاکید بر آموزش مهارتهای کسب و کار، میگوید که بسیار مهم است آموزشها بنا بر قابلیتها و ظرفیتهای منطقهای در حوزه اشتغال باشند.
بهترین راه، آموزش معلمان است
زهرا گیتینژاد، معلمی با سابقه است که پس از چهار دهه تدریس، خیریه مهر گیتی را با تمرکز بر حمایت از دانشآموزان مناطق کمتر برخوردار در زمینه سختافزاری و نرمافزاری تاسیس کرده است. به اعتقاد خانم گیتینژاد، بهترین راه برای آموزش کودکان، آموزش معلمان آنهاست: «اگر بتوانیم معلمان را آموزش دهیم و آنها را به مهارتهای زندگی که لازمه آموزشهای امروز است، مجهز کنیم، آنگاه معلمان خواهند توانست در فرآیند آموزش، کودکان را درگیر یادگیری کنند. از جمله آموزشهایی که در کارگاهها معلمان باید تجربه کنند، موضوعاتی مانند مهارتهای زندگی، محیط زیست، صلح و دوستی، نقدپذیری و تحمل نظرات دیگران، ایجاد خلاقیت با استفاده از ابزار قابل دسترس در محیط، پرسشگری، کمکهای اولیه، مسئولیت پذیری اجتماعی مثل نحوه نگهداری از مدرسه و وسائل آن، بهداشت فردی-به ویژه در دختران-، و نوع دوستی است.»
از نظر گیتینژاد، همراه شدن مهارت و نگرش با دانش، بسیار مهم است. او با اشاره به تجربه آموزشهای محیط زیستی میگوید: به طور مثال، اگر در حال آموزش مفاهیم و روشهای حفظ محیط زیست هستیم، علاوه بر همکاری در نظافت کلاس درس یا خانه، یک روز در هفته یا ماه را به انجام کار عملی در محیطی وسیعتر مثل روستا یا محله بپردازیم.
لزوم توجه ویژه به مسئله اعتماد به نفس
سیده فاطمه بهرامیان، معلمی است که با وجود امکان تدریس در شهر، در روستاهای اطراف شهر دهدشت استان کهگیلویه و بویراحمد، مشغول آموزش و کار با کودکان دبستانی است. بهرامیان، فراتر از نابرابری امکانات آموزشی، معتقد است اصلیترین نیاز آموزشی دانش آموزان مناطق کمتر برخوردار، ضعف در اعتماد بنفس است که همین مسئله باعث ایجاد مشکلات آموزشی نیز میشود؛ «دانشآموزی که امکانات و مدرسه روستای خود را با شهر مقایسه میکند، عموماً دچار خودتحقیری میشود که باید در خلال فعالیتهای درسی به آن توجه ویژه داشت. من برای تقویت اعتماد به نفس دانشآموزان، سعی میکنم از پتانسیلهای خود دانش آموزان و محیط روستا، شاداب سازی محیط مدرسه و کلاس و توجه و همنوایی با هیجانات مثبت کودکان استفاده کنم.»
بهرامیان، با ذکر خاطرهای از یک تجربه شخصی، از روشهای خلاقانه و سادهای که برای حل مشکل کمرویی و اعتماد بنفس دانشآموزان استفاده کرده، میگوید: یک روز یک فیبر به اندازه یک متر به کلاس آوردم و وسط کلاس گذاشتم، از بچه ها پرسیدم که با این فیبر چه کاری میتوان انجام داد و یا چه چیزی ساخت؟ بچهها پیشنهادهای جالبی دادند؛ از گلدان و بادنما و ظرف و آدمک گرفته تا تلویزیون. ما یک تلویزیون ساختیم و بسته به موضوع درس، بچهها، نقش مجری را بازی میکردند. واقعا حتی کمروترین دانشآموزان برای اجرا از پشت تلویزیون، داوطلب میشدند. من بعدها از همین تلویزیون برای آموزش بسیاری از مهارتها و آداب اجتماعی از طریق عروسک گردانی توسط خود بچهها استفاده کردم.
مدارس شهرهای کوچک و مناطق کم برخوردار، اگرچه از نظر امکانات فیزیکی مثل تهران و کلانشهرها نیستند؛ اما وجود معلمانی دغدغهمند مانند فاطمه بهرامیان که دانشآموز و محیط او را میشناسند و ابتکارات موثری را جهت بهبود وضعیت تعلیم و تربیت در منطقه خود به کار میگیرند، به ما یادآوری میکند که تقویت معلمان و کمک به توانافزایی آنان چه سرمایهگذاری پرثمری برای نسل آینده این مناطق میتواند باشد.
باید رویاهای بچهها و طرز تفکرشان را تغییر دهیم
عبدالرحیم بلوچ که در روستای پیرسهراب از منطقه دشتیاری سیستان و بلوچستان به شغل معلمی اشتغال دارد، معتقد است برچسب «محروم» تاثیر عمیقی بر اعتماد به نفس دانش آموزان میگذارد؛ «این پسوند، بر اراده و تفکر آنها تاثیر بسیار منفی بجا گذاشته است؛ بطوری که آنها تلاش چندانی برای رویاهای خویش نشان نمیدهند-هرچند خیلیهایشان، رویایی ندارند- و به اندک بهرهای از زندگی-که آن هم گاه فقر مطلق است- قانع میشوند.»
از نظر عبدالرحیم بلوچ، در اولین گام باید با ایجاد اعتماد به نفس در دانشآموزان، برای شکوفایی استعدادهایشان تلاش کنیم. او محور اصلی «آموزش محرومیتزدا» را علاقهمند نمودن بچهها به کتاب میداند؛ چرا که به باور او، از طریق کتابخوانی و قصهخوانی، کودکان الهام میگیرند که یک انسان متعالی و موفق چه کسی هست و چگونه میتوان درآن مسیر رشد کرد.
بلوچ با ایجاد یک کتابخانه روستایی که به نوعی پایگاه فرهنگی روستایشان هم هست، سعی دارد تا با افزایش آگاهی بچهها، ناکامی مدارس و کمتوجهی خانوادهها در مقوله آموزش موثر کودکان را جبران کند. عبدالرحیم بلوچ، از قصهخوانی و تجزیه و تحلیل شخصیتها و پیام قصه و گپ و گفت با بچهها راجع به آن، بهره میگیرد تا به رشد ویژگیهای شخصیتی مثبت در بچهها کمک برساند. نکته دیگری که آقای بلوچ بر آن تاکید دارد، جمع کردن بچهها کنار هم در محیط روستاست: «ما از این طریق، با خوشبین نمودن آنها نسبت به جمع، حس همکاری را در میانشان تقویت میکنیم تا به جای جامعه گریزی یا جامعهستیزی، حامی و یاور جامعه خویش باشند. ما ابتدا با یک سری فعالیتهای جمعی مثل مسابقات فوتبال، گردش و تفریح، و مراسمهای شاد و مفرح، جوانان را وارد جمع میکنیم و بعد با برگزاری برنامههایی مثل ارائه مشاوره فردی و گروهی، برگزاری سمینارها، و ترویج کتابخوانی سعی در تغییر رفتار آنان داریم.»
وی به انتقاد از رفتار برخی سازمانهای مردم نهاد میپردازد که فرهنگ و ارزشهای مردم بومی را نادیده میگیرند و یا سعی میکنند آن را مطابق دلخواه خود عوض کنند: «بطور مثال، در منطقه ما، مردم با اصلِ تحصیل دختران مخالف نیستند؛ اما به خاطر مشکلاتی مثل نبود مدرسه، یا طولانی بودن مسیر مدارس که تردد را دشوار میکند و دیگر مشکلات، ترک تحصیل دختران بیشتر اتفاق میافتد. این به خاطر کمارزش بودن دختران نیست. بلکه ارزشهای اجتماعی ما، در بالا بودن ارزش دختران امروز و مادران آینده و حمایت از آنهاست که گاه سبب میشود خانوادهها راضی نباشند دخترانشان در چنین شرایط دشواری برای تحصیل، سختی بکشند و در معرض خطر قرار بگیرند. در حالیکه با فراهم نمودن امکانات تحصیل، چنین مسائلی حل میشوند.»
بلوچ معتقد است که از طریق آموزش میشود طرز تفکر را تغییر داد و با تغییر نگرشها، شخصیت و نحوه زیستن نیز تغییر میکند؛ با چنین نگاهی، آموزش نباید فقط محدود به خواندن و نوشتن باشد.
آموزش، یک امر مقطعی، پروژهای و اردویی نیست!
سید محمدمهدی حسینی، مسئول گروه جهادی شهید حججی است. او که دکتری فقه و مبانی حقوق دارد از سال ۹۴ به همراه این گروه، به طور تخصصی و متمرکز راجع به مسئله محرومیت در منطقه بشاگرد در استان هرمزگان فعالیت میکند. حسینی، کودکان مناطق محروم را دارای نیازهای خاصی در حوزه تربیتی میداند که بایستی از طریق زندگی با مردم منطقه و بررسی ویژگیهای فرهنگی و زیستی آنها، برای شناساییشان اقدام کرد؛ در این راه، صرف داشتن دغدغه یا نیت خوب کافی نیست و باید از برنامهریزی، مطالعه و نیز مشورت افراد متخصص هم بهره برد. او، آموزش را یک امر مقطعی، پروژهای و اردویی نمیداند و معتقد است گروههایی که در این حوزه قصد فعالیت دارند، باید یک برنامه بلندمدت داشته باشند. از نظر سید محمد مهدی حسینی، در کنار آموزش کودکان، باید به آموزش پدران، مادران، معلمان، حوزویان و تمام فعالین فرهنگی منطقه نیز توجه داشت تا تحول آموزشی توسط مردم خود آن منطقه پیگیری شود و به تکامل برسد.
حسینی، جدای از «روش آموزش»، «محتوای آموزش» را نیز بسیار حائز اهمیت میداند: «تقویت حس کرامت انسانی و عزتنفس جهت جلوگیری از روحیه وابستگی و انتظار کمکهای مستقیم مادی خیرین، تقویت روحیه تغییر وضع موجود و تلاش و کوشش برای یافتن راههای پیشرفت، تقویت روحیه پرسشگری، پژوهش، مطالعه و علمآموزی، تقویت روحیه کار جمعی، تقویت مسئولیتپذیری، دلسوزی و دغدغهمندی نسبت به سرنوشت خود و سایرین، ایجاد بینش نسبت به فرهنگها و آداب و رسوم غلط و مانع پیشرفت، و تقویت خلاقیت و نوآوری، از جمله نیازهای مهم آموزشی کودکان و نوجوانان مناطق محروم است که پرداختن به آنها میتواند سبب ساز تغییر و تحول در آینده منطقه شود.»
سید محمد مهدی حسینی در نقد فعالیت برخی گروهها و نهادهای فعال در حوزه آموزش در مناطق محروم، مواردی چون توجه نکردن به ظرفیتهای اشتغال یا اولویتهای منطقه، احساسی و سطحی عمل کردن، اصرار بر خروجیهای سریع و تبلیغاتی، کلاننگر نبودن و ندیدن پیامدهای فرهنگی مداخلات، توانمند نکردن و بازی ندادن جامعه و فعالین فرهنگی محلی برای اجرای تحول آموزشی، و نیز نداشتن رابطین توانمند برای پیگیری و دنبال نمودن اهداف در منطقه را مانع اثربخشی این دست اقدامات میداند.
نیازهای آموزش، فقط سخت افزاری نیست
ساعد مطهری، فعال اجتماعی و امور خیریه، که دارای سابقه مدیریت در خیریههای حوزه آموزش نیز هست، معتقد است در چنین مناطقی، سازمانهای مردمنهاد کمک کننده، در کنار دیدن نیازهای سختافزاری، باید به شناسایی نیازهای نرم افزاری نیز بپردازند. از نگاه او، در طراحی برنامههای آموزشی باید توجه ویژهای به آموزش مهارتهای متناسب با نیازهای بازار محلی داشت و توجه کرد که فقر، فقط پدیدهای مادی نیست. البته از نگاه ساعد مطهری، مسائل مادی و معیشتی، گاه آنچنان دغدغه بچهها و خانوادهها میشود که مانع تمرکز بر درس یا برنامههای آموزشی طراحیشده میشوند که در جای خود باید به آن پرداخت.
کودکان و نوجوانان، کلید تحول پایدار در آینده مناطق کم برخوردار هستند
هامون طهماسبی، مدیر برنامه مدرسه توسعه پایدار دانشگاه شریف که برگزار کننده این همایش است راجع به دغدغههای پشت این رویداد معتقد است در حوزه محرومیتزدایی، ما نیاز به تغییر رویکردهایمان داریم؛ «در کشورمان و به واسطه ارزشهای مذهبی و میهنی، توجه ویژهای از دیرباز به مسئله مناطق کمبرخوردار و به اصطلاح محروم داشتهایم. اما واقعیت این است که بدون مسئله شناسی درست و طراحی راه حلهای صحیح و البته اجرای مناسب آنها، نمیتوانیم با این مسئله بزرگ، برخورد سزاواری داشته باشیم. به همین خاطر است که در مدرسه توسعه پایدار، لازم دیدیم جهت رشد آگاهیها و بینش فعالین اجتماعی، سازمانهای مردمی و نهادهای سیاستگذار در این عرصه دست به اقدام بزنیم که این همایش یکی از این تلاشهاست».
هامون طهماسبی، کودکان و نوجوانان مناطق کمبرخوردار را کلید تحول پایدار در آن مناطق میداند که از حالا باید برایشان برنامهریزی درستی داشت. به اعتقاد او، بسیاری از فعالیتهای فعلی حوزه آموزش در مناطق کم برخوردار، فاقد بینش درست جهت کمک به مسئله محرومیتزدایی در منطقه هستند و بدور از مسئلهشناسی درست، متمرکز بر اجرای راهحلهایی هستند که اگرچه ممکن است حس خوبی در سازمان متولی یا افراد محلی ایجاد کند، اما اثرات اجتماعی و واقعی آن بر «تحول منطقه»، نامشخص یا حتی منفی است و لذا در این حوزه نیاز جدی به تغییر رویکرد داریم. به گفته وی علاقهمندان به شرکت در این رویداد و کسب اطلاعات بیشتر راجع به محتواهای آموزشی-ترویجی تولید شده در آن، میتوانند به وبسایت مدرسه توسعه پایدار دانشگاه شریف به نشانی www.sdschool.ir مراجعه کنند.