تهران- ایرناپلاس- یک عضو شورایعالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان در واکنش به انتقادات اخیر برخی اصلاح‌طلبان مبنی بر پوست‌اندازی این جریان و حذف رهبر معنوی آن می‌گوید: منتقدان آقای خاتمی باید بگویند اصرار بر حضور در قدرت به هر قیمتی چه آورده‌ای برای تقویت دموکراتیزاسیون در مناسبات حقیقی و حقوقی قدرت در کشور داشته و تا چه حد به مناقشات داخلی و خارجی ایران پایان داده است؟ به نظرم اینها مقدم بر مطرح کردن افراد برای انتخابات بعد است.

 طی روزهای اخیر چالش میان اصلاح طلبان بر سر شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان و مسائل آن که سال‌های اخیر گریبانشان را گرفته و در معرض نقد قرارشان داده، بیش از پیش نمود پیدا کرده است. غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران که در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی لیستی منتشر کرد اما موفقیتی کسب نکرد، در گفت‌وگویی با روزنامه «جهان صنعت» گفته است «کار سیاسی که رودربایستی ندارد. درباره بقیه بزرگان هم همین‌طور است. حتی دیگر کسانی که شاید برای ما کاریزما بوده و شخصیت مورد علاقه ما باشند. حالا آقای خاتمی یا هر کدام از رفقا. اگر به خاطر شخصیت‌های بزرگوار و خصلت‌های قابل تحسینی که دارند، به خاطر اینکه نمی‌توانند به هیچ‌کسی نه بگویند و… نباید تعارف داشته باشیم». وی در بخش دیگری از این مصاحبه در باب نقد عملکرد دیگر چهره‌های این جریان گفته است «قبلاً هم بارها گفته‌ام که اصلاح‌طلبان باید اول بگویند که تعریف اصلاح‌طلبی چیست؟ کجا را می‌خواهند درست کنند؟ بناست از چه مسیری عبور کنند؟ فاصله اصلاح‌طلبی با دیگر تحول‌خواهان چقدر است؟ وضعیت جامعه و توقعات مردم به خصوص نسل جدید که به تدریج کل نیروهای فعال سیاسی جامعه را پوشش می‌دهند چیست؟ بالاخره یک پوست‌اندازی انجام می‌شود و همه نیروهای گذشته حذف می‌شوند. حالا یا حذف فیزیکی یا اینکه حذف سیاسی. یک نسل جدید و آدم‌های جدید در کار هستند». پیش از این نیز عبدالواحد موسوی لاری، وزیر کشور دولت اصلاحات که طی سال‌های اخیر از چهره‌های فعال در شورای عالی سیاستگذاری محسوب می‌شد، از این شورا استعفا داد. البته سال گذشته نیز محسن رهامی از عدم شرکت برخی چهره‌های این جریان در جلسات شورا خبر داده بود. 

در همین راستا با آذر منصوری، قائم‌مقام دبیرکل حزب اتحاد ملت گفت‌وگویی مکتوب داشتیم که مشروح آن در ادامه می‌آید:

با توجه به اظهارات اخیر برخی چهره های اصلاح طلب درباره شورای عالی سیاستگذاری، گزاره «شکست اهداف اصلی شواری عالی سیاستگذاری» را می پذیرید؟

قاعده کار جبهه‌ای و ائتلافی این است که پس از هر انتخاباتی به نقاط ضعف و قوت آن پرداخته شود و بر مبنای آن تصمیم‌گیری شود که چنین ائتلافی برای انتخابات بعد می‌تواند پاسخگوی نیاز اصلاح‌طلبان به حرکت جمعی باشد. از نگاه من کار شورای عالی سیاستگذاری ایجاد انسجام حداکثری بین مجموعه اصلاح‌طلبان بوده و در هر سه انتخابات ۹۶،۹۴ و ۹۸ به هدف خود رسیده است، چه بسا اگر امروز هم در اقتضائات زمانی ۹۴یا ۹۶ بودیم، امکان اینکه تصمیم دیگری بگیریم یا سازوکار دیگری برای انسجام داشته باشیم فراهم نبود. بنابراین، حیات و فعالیت شورای عالی کاملا اقتضایی بوده و بنا نبوده در قامت یک حزب عمل کند. اینکه اصلاح‌طلبان در انتخابات ۹۸ اعلام کردند زیر بار کاندیداهای اجاره‌ای نخواهند رفت و در نهایت در بیش از سه‌چهارم حوزه‌های انتخابیه هم لیست ندادند، نمی‌توان شکست در انتخابات نامید؛ یا اینکه تعدادی از احزاب تصمیم گرفتند مستقل از شورای عالی لیست بدهند و لیست‌ آنها هم رای  نیاورد هم دلیلی بر شکست شورای عالی نیست. به هرحال تصمیم اکثریت قریب به اتفاق اعضای شورای عالی، لیست ندادن بود و وقتی لیستی ارائه نمی‌شود اسمش را نمی‌توان شکست در انتخابات گذاشت.

رئیس شورای عالی اصلاح‌طلبان خلاف مصوبه شورا در ستاد انتخاباتی حزبی حاضر می‌شود
اما به نظرم همین که عده‌ای از احزاب ائتلاف  ولو اقلیت حاضر شدند به هر قیمتی در انتخابات لیست بدهند اتفاقاً می‌تواند نقطه عزیمتی برای آسیب‌شناسی و نقد عملکرد شورای عالی باشد یا اینکه مثلا شورای عالی، عدم ارائه لیست را تصویب می‌کند و رئیسش در ستاد احزابی که لیست داده‌اند، حاضر می‌شود هم از جمله مسائلی است که باید در آسیب‌شناسی مد نظر قرار گیرد که آیا با این روند و این ترکیب می‌توان در آینده به تصمیم واحد در انتخابات رسید یا نه؟

در مجموع، شورای عالی در همه دوره‌ها به اهداف خود رسیده است، چه دوره‌ای که بر مبنای حداقل‌ها به دنبال مشارکت حداکثری بود و چه در دوره‌ای که بنابر اقتضائات تن به حداقل‌ها نداد و در همراهی با مردم لیستی هم ارائه نکرد. اینکه نمایندگان منتخب این لیست عملکرد قابل دفاعی داشته‌اند یا نه، بحث جداگانه‌ای است که از قضا به اقتضائات و شرایط ناگزیری که پیش روی اصلاح‌طلبان بود، باز می‌گردد.

با اینکه به شورای عالی سیاستگذاری نقدهای جدی وارد است اما برای رسیدن به ساختاری کارآمدتر از شورای عالی برای هر نوع حرکت جبهه‌ای اصلاح طلبان در آینده باید در قدم اول بر روی نوع سیاست‌ورزی تفاهمی شکل گیرد. اینکه عده‌ای حاضر شدند بر خلاف نظر اکثریت در انتخابات گذشته تحت هر شرایطی لیست بدهند به نظرم نشان از همین  عدم توافق است و اینها مسائلی است که مقدمتاً باید روی آن بحث شود.

تا چه حد با خود انتقادی چهره‌های این جریان که طی دو سال اخیر مطرح می‌شود، موافقید؟

انتقاد در هر سطحی به نظرم لازم و ضروری است. به خصوص انتقاد به اصلاح‌طلبان که خود را مدعی حق انتقاد می‌دانند. شورای عالی یا هر نهاد سیاسی که در جامعه ایران ادعای سیاست‌ورزی دارد نباید خود را مصون و بری از انتقاد دیگران بداند و همین نقدهاست که می‌تواند به اثربخشی بیشتر سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبان کمک کند. با این‌حال، باید توجه داشته باشیم که  پس از هر نقدی باید پیشنهادات سازنده نیز ارائه شود. به نظرم فرصت پسا انتخابات ۹۸تا ۱۴۰۰فرصت خوبی برای طرح دیدگاه‌ها وپیشنهادات است.

یکی از چهره‌های کارگزاران گفته است «بالاخره پوست اندازی انجام می‌گیرد، یا با حدف سیاسی یا حذف فیزیکی» و در تقابل با آن عده دیگری از اصلاح‌طلبان دفاع سرسختی از عملکرد آقای خاتمی کردند؛ در حالی که بسیاری از اصلاح‌طلبان  به شکست لیست امید و شورای عالی معترف‌اند و آن را عامل خدشه دار شدن چهره ایشان می‌دانند. این تأکید بر افراد و نه باورها، آیا خلاف مشی اصلاح‌طلبی که داعیه‌دار جامعه مدنی است، نیست؟!

به نظرم احزابی که در انتخابات لیست دادند قبل از ورود به مباحثی از جمله پوست‌اندازی یا حذف دیگران باید به نقد و آسیب شناسی عملکرد خود در انتخابات ۹۸ بپردازند و بر اساس ‌آرایی که در انتخابات کسب کردند به این سوال پاسخ دهند که ماحصل نوع سیاست‌ورزی که آنها در انتخابات اتخاذ کردند، چه آورده‌ای برای حزبشان و جریان اصلاح‌طلبی داشته است؟ آقای خاتمی هیچگاه داعیه‌دار رهبری جریان اصلاحات نبوده‌اند و برای اصلاح‌طلبان نیز هیچ گاه تعیین تکلیف نکرده‌اند، بلکه اتفاقا هر جا از ایشان کمک خواسته شده سرمایه احتماعی خود را به میدان آورده‌اند.آن هم در شرایطی که خودشان با محدودیت‌های بسیاری مواجه هستند. در انتخابات قبل هم با تصمیم اجماعی اصلاح‌طلبان همراهی کردند و از هیچ لیستی حمایت نکردند.

شرکت در انتخابات چه آورده‌ای برای احزاب و جریان اصلاح‌طلبی داشته است؟

سوال اصلی که منتقدان آقای خاتمی باید به آن پاسخ دهند این است که این اصرار بر حضور در قدرت به هر قیمتی چه آورده‌ای برای تقویت دموکراتیزاسیون در مناسبات حقیقی و حقوقی قدرت در کشور داشته است؟ تا چه حد به مناقشات داخلی و خارجی ایران پایان داده است؟ به نظرم به جای تخطئه و یا تهدید به حذف افراد باید به این سؤالات پاسخ داده شود. اینها مقدم بر پرداختن بر سازوکارها و یا مطرح کردن افراد برای انتخابات بعد است.

طی سه سال گذشته شاهد بروز اعتراضات و تغییراتی در جامعه ایران بودیم که بخشی از مردم از رهبران جریان اصلاحات، در مطالبه‌گری و اصلاح عبور کردند؛ در چنین شرایطی رهبران و نیروهای این جریان لزوم عبور از مواضع پیشین را حس کرده‌اند؟ اساسا با تغییر رویه‌ها، چهره‌ها و رویکردها موافقید؟ به نظر شما این تغییر باید به سمت مطالبات عمومی باشد یا اصولگرایی؟

کانون اصلی قدرت اصلاح‌طلبان رای مردم‌است. اینکه عده‌ای تصور کنند از راه‌های دیگر امکان کسب قدرت برای آنها وجود دارد به نظرم اول باید تکلیف خود را با سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبانه روشن کنند.

حضور در قدرت بدون توجه به جامعه، یعنی اصلاح‌طلبان هم چوب را بخورند و هم پیاز را

اصلاح طلبان اگر اعتبار و سرمایه اجتماعی خود را از دست بدهند نه قدرت فشار از پایین را دارند ونه چانه‌زنی در بالا. این اصرار بر حضور در قدرت بدون توجه به آنچه در بطن و زیر پوست جامعه ایران می‌گذرد و نگاه یک سویه به قدرت باعث می‌شود، اصلاح‌طلبان هم چوب را بخورند و هم پیاز را. مسئله به نظرم روشن است. گروه‌های جامعه ایران مطالباتی دارند، اگر اصلاح طلبان نتوانند صدای این گروه‌ها و مطالبات جامعه باشند بدون تردید، [تاکید می کنم] بدون تردید همراهی جامعه ایران را که مهم‌ترین اهرم وکانون قدرت آنهاست، از دست خواهند داد. در حالی‌که این باید وجه تمایز اصلاح طلبان از اصولگرایان باشد؛ اصلاح‌طلبان برای این همراهی باید بتوانند مطالبات جامعه ایران را نمایندگی کنند اگر این نمایندگی از آنها گرفته شود، در واقع قدرت اثرگذاری از آنها در مناسبات قدرت سلب شده است. تقویت رکن جمهوریت نظام منوط به این همراهی است .