آوردهاند که در سرزمین مکه فردی بود از طایفه مشرکان. صفوان بن امیه نام داشت. پردهدری بسیار کرده و اسلام و مسلمانی را به سخره گرفته از درِ نزاع بر آمده و خون به دل مردمان کرده بود. جوانکی مسلمان را در میدان شهر به چوبه اعدام سپرده و از کوچکترین جنایتی فرو گذار نکرده بود.
چون پیامبر (ص) به فتح مکه نائل آمد، صفوان هم به یمن گریخت. بیم آن داشت که لشکریان محمد (ص) خونش بریزند و انتقامی صعب از وی گیرند. صفوان پسر عمی داشت به نام عمیر بن وهب. او نیز که از طایفه مخالفان بود، با دیدن پیامبر به اسلام گروید. وی با محمد (ص) از این پسر عم خود سخن گفته و بخشش او را خواسته بود. پیامبر چون این سخن بشنید، در بخشش صفوان درنگ نکرده، حکم بر عفو او صادر کرد.
خبر به صفوان رسید. او این بخشش و رحمت را باور نداشت. پیغام فرستاد که بر پیامبر (ص) گویند نشانی بفرستد تا بدانم که بر عهد خود میماند و جان از من نمیستاند. محمد (ص) عمامه از سر برگرفت و به نزد صفوان فرستاد که بازگرد برادرم. تو در امن و امانی و دست تعدی بر تو دراز نگردد و خونت هدر نشود.
صفوان دل پریشان و لبگزان و تنلرزان به مکه بازگشت. در کوچهها قدم میزد و هیچ درشتی از مسلمانی ندید. در هنگامهای که مسلمانان به غنیمتی دست مییافتند، صفوان را نیز نصیبهای بسیار دادند. او تا مدتها پس از حضور در مکه همچنان به دین اسلام در نیامد و در امن و امان مشی روزگار کرد.[۱]
باری! این مرام و مسلک مسلمانی است. اگر رحمتی هست میباید که بر مخالفان برود. اگر دلی باید بلرزد، از غیرهمپیمانان باشد. شفقت بردن بر همکیشان نه موهبتی است و نه مزیّتی. نیازی نیست که به جامه مسلمانی درآیی و بر مخالفان رحمت بَری. هر نامسلمانی هم به این مرام متخلّق است و بر همفکران و موافقان به دید رحمت و شفقت مینگرد. مرامی برتر و متعالیتر، آن زمان رخ میدهد که ترحم بر غیر دینداران بری و او را به دیده کرامت نگری و از وی دستگیری.
بدان که گر جوانکی از این دیار رخت سفر برمیبندد و به ممالک راقیه میرود و زبان به گلایه از اسلام و مرام مسلمانی میگشاید، اوست که باید مورد رحمت قرار گیرد. کمتر مخالفی است که چون صفوان بن امیه دستش در خون مسلمین رفته باشد. کمتر منتقدی است که پا از مرتبه لسانی فراتر نهاده و در جان خلق افتاده باشد. چون نبی رحمت اینچنین مشق کرامت میکند، رواست بر داعیهداران مسلمانی که چنین کنند و از حضرتش درس ادب آموزند. چون به اقامه جماعتی میپردازند، از طعن و نفرین بر غیر همکیشان پای بیرون کشند. مشتهای گره کرده را بر سر هیچ نامسلمانی فرو نیاورند. دلهای پر کینه فرو گذارند و مرامی کریمانه و رحیمانه به ارمغان آوَرند؛ که این به طریقت مسلمانی نزدیکتر است.
[۱] مغازی واقدی،۱۳۶۹، ج۲، ص۸۵۳؛ سیره ابن هشام، بی تا، ج۴، ص ۶۰