زمانی که اپلیکیشن ایرانصدا، وابسته به سازمان صدا و سیما، بطور غیرقانونی و بدون اجازه گرفتن از ناشر و صاحب اثر، رمانهای پرفروشِ ناشران (آثاری چون: زمانی که یک اثر هنری بودم، آخرین انار دنیا، خیابان بوتیکهای خاموش، هیولای هاوکلاین، باد سهمگین، باغ وحش شیشهای و...) را با فرمت صوتی منتشر میکند، دیگر از ناشران نان به نرخ روز خور و نوکیسه و تازه به دوران رسیده، چه توقعی است؟
وقتی بار اولی نیست که این مسأله در نشر خاصی اتفاق میافتد و باز هم دست به این گونه سرقتهای ادبی میزنند و این بیاخلاقیها تکرار میشود، و این بار انتشار کتابی در آستانه چاپ بیستم، در کنار تکههای دیگرِ پازل که کنار هم چیده شود، شک به یقین تبدیل میشود که مسأله چیز دیگری است و ریشه در جای دیگری دارد.
امروز که دو دهه از فعالیت نشر ما میگذرد، وقتی به گذشته برمیگردیم، در کنار همراهی و مهر مخاطبانمان که پشتوانه حقیقی و دلگرمیِ ما در ادامه این راه پر فراز و نشیب هستند، برخی از ناملایمتیها و تنگنظریها را نیز مرور میکنیم. رفتارهایی غیرحرفهای و تنگنظرانه که از درون خانواده نشر اعمال میشود تا ما را در برابر این سوال اساسی قرار دهد که مگر نه اینکه در درجه اول، خود این خانواده بزرگ باید حامی یکدیگر باشند؟
به ظاهر پاسخ آری است؛ اما در عمل شاهد بیاخلاقیها و کژاندیشیهایی در حوزه نشر هستیم که متاسفانه به یک عرف تبدیل شدهاند.
یکی از این بیاخلاقیها که متاسفانه به رویهای کاملا عادی بدل شده، معضل چاپ کتاب با «ترجمههای تکراری» است. جدا از تبیین راهکارهای قانونی در جهت اعمال حقیقی قانون کپیرایت و قانون حمایت از حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان، بهنظر میرسد خود فعالان حوزه نشر نیز باید پیشگام مبارزه با این وضعیت آشفته حوزهی ترجمه باشند؛ چراکه امروز ادبیات مکتوب ترجمهای ما به همین دلیل است که آسیب جدی خورده است و هر روزه شاهد کتابهای ترجمه تکراری - که اگر کپی و سرقت ادبی نباشد و واقعا ترجمه شده باشد - از ترس عقب ماندن از بازار و دیگر رقبا، هستیم و نهتنها مخاطب را گمراه میکند که در این وانفسای کاغذ و نشر، کاغذ باطل کرده است و جای کتاب بهتری را در قفسه تنگ. از آسیبش به ادبیات و زبان میگذریم که در این مجمل نمیگنجد.
بهطور مشخص در حوزه ادبیات کردی، انتشارات افراز تنها ناشری است که از همان آغاز و به موازات ترجمههای آثار غربی و نیز تالیفی، با راهاندازیِ بخشِ «ادبیات همسایه»، به صورت حرفهای و جدی به معرفی نویسندههای کرد و ادبیات کردی پرداخت. کار سترگی که پیش از آن توسط هیچ ناشری اتفاق نیفتاده بود و اتفاقی نو در بازار کتاب ایران بهشمار میآمد. در کنار ادبیات کردی، گسترش ادبیات ارمنی و عربی، که جایگاهی در ایران نداشت، از دیگر فعالیتها و دغدغههای نشر افراز در آن روزها بود.
اکنون اما وضعیت بهگونهای شده که بین ناشران، در چاپ آثاری که زمانی هیچ نشری جرات نزدیک شدن به آن حوزه را نداشت، رقابت شکل گرفته است؛ که ایکاش حداقل این رقابتی سالم بود و نه اینگونه بیاخلاق.
گستردگیِ این موارد، برگ زرینی در مجموعه نشر افراز و کارشناسان آن مجموعه محسوب میشود، که بهقدری انتخابهای درستی در این حوزه انجام میشود که به مرجعی برای انتخاب کتابهای ترجمه در انتشارات دیگر بدل شده است، چراکه امروز بسیاری از رمانها و نمایشنامههایی که پیش از این در نشر افراز منتشر شدهاند، توسط ناشران زیادی در طی سالیان مختلف چاپ شده است.
در انتها، چند مورد را صرفا جهت نمونه و گزارش به مخاطبانمان میآوریم؛ که صاحبان اصلی انتشارات افراز و عامل دوام آوردنمان در این وضعیت سخت و دشوار، همین شما مخاطبان فرهیختهمان هستید.
به امید روزی که بیاخلاقی در تمام حوزهها، خاصه حوزه فرهنگ و نشر، ریشهکن شود.
✔ «زمانی که یک اثر هنری بودم» - اریکامانوئل اشمیت / مترجمان: فرامرز ویسی، آسیه حی
تاریخ انتشار: ۱۳۸۷ - نشر افراز
✔ «عمویم جمشیدخان؛ مردی که باد همواره او را با خود میبرد» - بختیار علی / ترجمهی رضا کریممجاور.
تاریخ انتشار: اردیبهشت۱۳۹۱ - نشر افراز
✔ «آخرین انار دنیا» - بختیار علی / ترجمهی آرش سنجابی.
تاریخ انتشار: ۱۳۸۷ - نشر افراز
✔ «غذا، دعا، عشق» - الیزابت گیلبرت / ترجمهی ندا شادنظر.
تاریخ انتشار: ۱۳۸۹ - نشر افراز
✔ «ده فرزند هرگز نداشتهی خانم مینگ» - اریکامانول اشمیت / ترجمهی فهیمه موسوی.
تاریخ انتشار: ۱۳۹۳ - نشر افراز