اصولگرای اصلاحطلب؟
با وجود اینکه بازرگان از مقام خود در دولت موقت استعفا داده بود، ولی از شورای انقلاب استعفا نداد.
مهندس بازرگان علیرغم اینکه بسیار اصولی بودند، ولی بینهایت انعطاف داشتند. چون بعد از استعفا قهر نمیکنند و وارد شورا میشوند و به کار خود ادامه میدهند. تقریباً تمام کارهای اداری و فکری شورای انقلاب با مهندس بازرگان بود. میتوانستند بگویند کار خود را انجام دادهاند و از آنجا هم استعفا میدادند. اهمیت آنجا که به اندازه اهمیت دولت موقت نبود. ولی با کمال صمیمیت با آنها همکاری میکند و در جلسه شورای انقلاب که توسط مرحوم منتظری یا دکتر بهشتی اداره میشد، مینشستند و به او برنمیخورد و باز هم کار خود را انجام میداد و به آنها کمک میکرد. در آن شرایط بهراحتی کلمه استعفای قطعی را خط میزند و انعطاف نشان میدهد. من شخصاً کسی را ندیدهام که اصولی باشد و مثل ایشان انعطاف داشته باشد. ولی این به معنای اشتباه نکردن نیست.
اشتباه بازرگان در حذف قطبزاده
از چه نظر؟
حداقل نظر من این است که مهندس بازرگان اگر به مرحوم قطبزاده اجازه داده بود تا وارد هیئت دولت شود و صداوسیما و رادیو تلویزیون در اختیار دولت قرار گرفته بود، سرنوشت دولت موقت و انقلاب ایران عوض میشد و دولت موقت در آن زمان استعفا نمیداد. چون استعفای دولت موقت عمدتاً بهدلیل کودتایی بود که در صداوسیما و توسط گروهی که قطبزاده را پشتیبانی میکردند، انجام شد. یک هفته مرتباً دولت و بازرگان را میکوبیدند و بعد با اشغال سفارت، تیر آخر را زدند. افرادی بودند که میگفتند او باید بیاید و وارد دولت شود و احساس کند که جایگاه خود را در دولت دارد. البته این نظر شخصی من است.
بنیصدر انتظار داشت او را بهعنوان نخستوزیر انتخاب کنند
در مورد بنیصدر و سایر افراد چطور؟ آنها هم میتوانستند با حضور در دولت موقت تخاصم با دولت را که در بیرون وجود داشت، کمتر کنند؟
بله، این احتمال وجود داشت. خود بنیصدر حاضر نبود و خود را بالاتر میدانست. بنیصدر کیش شخصیت بخصوصی داشت. البته خود او به همین نام کتابی نوشته است. وقتی امام خمینی مرحوم بازرگان را به سمت نخستوزیری انتخاب میکنند، به روایت یکی از دوستان بنیصدر، او بسیار ناراحت شده بود و انتظار داشت او را بهعنوان نخستوزیر انتخاب کنند و کاغذی را که در دست داشت فشرده و گفته بود چه اتفاق نامیمونی افتاد. او خود را در همان سطح میدانست. ولی با وجود این در جریانات دهه شصت وقتی مهندس بازرگان احساس کرد بنیصدر مورد ظلم واقع شده است، از او حمایت کرد. برخی از افراد نزدیک به نهضت از بنیصدر دفاع کردند، چون میدیدند در این جنگ قدرت به بنیصدر ظلم میشود. ولی بنیصدر نمیخواست با دولت موقت همکاری داشته باشد و خود را بالاتر میدانست.
مهندس بازرگان هیچگاه در بازی قدرت نبود
در ادامه این سؤال، کاراکتر دکتر یزدی را با آقای بازرگان مقایسه میکنم. به نظر میرسد شخصیت و کاراکتر آقای یزدی منعطفتر است و تعامل بیشتری با روحانیت و بیت امام دارد و اظهارنظرهای او بهصراحت آقای بازرگان نیست. فرض کنیم اگر در دهه ۶۰ آقای یزدی دبیر نهضت بود، آیا باز هم سرنوشت نهضت به این سو میرفت؟ چون نقل شده است آقای یزدی تا اواخر دهه ۶۰ همچنان به جماران میرفت و سعی داشت ارتباط خود را با امام حفظ کند. سؤال من این است که شخصیت آقای بازرگان در حذف نهضت چه تأثیری داشت؟
ما عقیده نداریم که نهضت حذف شده است. امروز نیز اگر نهضت انعطاف نشان بدهد و اعلامیهای صادر کند و بگوید که در انتخابات شرکت میکند وارد بازی خواهد شد. بحث نهضت بحثی اصولی بود و هیچگاه نهضت به دنبال قدرت نبود و نمیخواست جزو این قدرت و جزو این ساختار باشد. بازرگان میگوید جنگ ما با شما بر سر قدرت نیست، بلکه بر سر استدلال و حجت و اصول است. ما نمیخواهیم قدرت داشته باشیم و به دنبال قدرت نیستیم. این مسئله بهسادگی قابل فهم نیست. آنها واقعاً به دنبال قدرت نبودند و اگر رفتند و بعد از استعفا وارد مجلس شدند، رفتن به مجلس برای آنها شکنجه بود و بهعنوان وظیفه و بهخاطر خدمت به ملت وارد مجلس میشدند. درحالیکه برخی از لحظه ورود ایشان شروع به فحاشی و توهین میکردند.
حتماً این داستان را شنیدهاید. اینها بهسختی در مجلس کار میکردند و تحمل میکردند. در اوایل فروردین ۵۸ که مهندس بازرگان نخستوزیر بود، آیتالله خمینی به قم رفتند و تمام نیروهای لشکری و کشوری و تمام نیروها و تمام سیستم اداری زیر نظر نخستوزیری بود. میخواستیم از اصفهان به اهواز برویم و شیخی به نام خاقانی که جنبش چپی از اعراب را هدایت میکرد و ایجاد اغتشاش کرده بود، پیگیری کنیم و سعی کنیم خواسته آنها را بدانیم و آنجا به نحوی آرام شود. در فرودگاه مرحوم بازرگان میگویند من برای سوار شدن به هواپیما کارت شناسایی به همراه ندارم و من گفتم جناب مهندس شما به کارت شناسایی نیاز ندارید. شرکت هواپیمایی یکی از چندین نهادی است که زیر نظر شماست. ولی گفتند من هم یک نفر ایرانی معمولی هستم. هواپیما نیز یک هواپیمای مسافرتی بود. ایشان هیچ احساسی مبنی بر اینکه من قدرت دارم و کسی هستم نداشتند. مهندس بازرگان هیچگاه در بازی قدرت نبود. و از این جهت جای حزن و اندوه نبود و اگر اندوهی داشتند بهخاطر اصول و وضعیت فعلی جامعه بود.
ماجرای استعفای دکتر سامی از دولت موقت
همانطور که نگاه میکنیم، بهخصوص در اوایل انقلاب مهندس بازرگان تنهاست و این به معنای نیرو نداشتن نیست. بلکه افراد متعددی در فضای نخبگان با ایشان تنش دارند. از دکتر پیمان و نامه معروف ایشان به امام در آبان ۵۷ تا نیروهای جبهه ملی و تا روحانیون و طیف وسیعی از نیروهای سیاسی نخبه ما به اشکال مختلف با آقای بازرگان درگیر بودند. امروز هم روحانیون بیشتر هوای هم را دارند و آن زمان هم همینطور بود و با وجود اختلافات شدیدی که گاهی وجود دارد، برخی مرزها را نگاه میدارند. ولی این وضعیت در بین غیرروحانیون دیده نمیشود. به نظر شما این حجم از تضاد و تعارض بین این افراد از جمله پیمان و بنیصدر و حتی سازمان مجاهدین خلق با مهندس بازرگان در چیست؟
بسیاری از کسانی که چنین عملکردی داشتند بعدها عذرخواهی کردند و حلالیت طلبیدند و گفتند اشتباه کردهاند. این امر نشاندهنده این نکته است که در آن زمان حسادت وجود داشت یا با مهندس بازرگان درگیری داشتند، ولی مهندس بازرگان با آنها درگیری نداشت. بهطور مثال، مرحوم دکتر سامی را خداوند بیامرزد. مرتباً برای استعفای دکتر سامی از وزارت بهداشت فشار وارد میشد. ولی مهندس بازرگان مرتباً از ایشان دفاع میکرد، اما فشارها به حدی زیاد شد که مهندس بازرگان اجباراً به دکتر سامی میگویند که فشارها زیاد است و باید استعفا بدهید و ایشان هم یک نامه استعفا مینویسد ولی عنوان آن، نه برای مهندس بازرگان بلکه برای امام خمینی بود و آنجا وفاداری خود را به امام اعلام میکند و انواع نسبتهای ناروا و انتقادها را به مهندس بازرگان روامیدارد و استعفا را ارائه میدهد و از دولت میرود. اما مهندس بازرگان کوچکترین گلایهای از او نمیکند و دوستی و صمیمیت خود را تا آخرین روزهای زندگی با او حفظ میکند. مهندس بازرگان اهل کینهورزی نبود. بسیاری بعدها اعلام کردند اشتباه کردهاند و گفتند آنطور که با مهندس بازرگان رفتار کردند، درست نبود. شخصیت مهندس بازرگان چندبُعدی بود و در تمام این ابعاد آثار ارزشمندی تولید کرد. چون رفتار و اعمال ایشان از روی نیتی پاک بود و تمام آنها ارزشمند هستند.