اما اگر این روند را با سایر روندهای تاریخی توسعه که با محوریت پروپاگاندای دولتی همراه بوده مقایسه کنیم، هنوز میتوانیم بر طبل شادانه بکوبیم که روزهای خوش اکوسیستم تازه پیش روست. در آن سالهای آغازین، تحت تأثیر چند عامل، اقبال بسیار زیادی توسط بازیگران مختلف به این اکوسیستم نشان داده شد. بررسی این عوامل و روند تغییرات آنها، پیامهایی را برای سیاستگذاران و ذینفعان اکوسیستم خواهد داشت که میتواند تصویری روشنتر از مسیر پیش رو ارائه دهد.
تزریق فراوان پول راحت دولتی؛ نهادهای مختلف دولتی بهویژه معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری با هدف ترویج موضوع کارآفرینی نوین اقدام به ارائه حمایتهای گسترده مادی و غیرمادی کردند. در این راستا فعالیتهای ترویجی گستردهای با همکاری برخی بازیگران اکوسیستم شکل گرفت که نقطه شروع موج گرایش به سمت راهاندازی استارتآپ بود. برگزاری صد استارتآپ ویکند با همکاری یکی از شتابدهندههای مطرح و با حمایت مالی معاونت علمی در سرتاسر کشور یکی از آنها است. حمایتهای مالی چشمگیر بلاعوض، وامهای دلنشین، تخصیص فضای فیزیکی و... همه توسط نهاد دولت ارائه میشد.
آرزوی رفتن راه صد ساله در یک شب؛ ترویج و جذابیتافزایی دولتی از یکسو و ورود برخی چهرههای حرفهای کاربلد و تصویرسازی زیبا توسط بخش خصوصی سبب شد تا رفتن راه صد ساله در یک شب، دیگر غیرممکن به نظر نرسد. هر کسی میتوانست استارتآپی تأسیس کرده، حمایتی بگیرد، سرمایهای جذب کند، رشد کرده و میلیاردر شود. برخی نمونههای موفق داخلی هم رسانهای شده و مورد توجه قرار گرفتند. حال آنکه بسیاری از آنها قدمتی بیشتر از عمر این جریان در کشور داشتند و به غلط محصول زمینی دیگر در سبد استارتآپها گذاشته شد.
تسهیل ورود به اکوسیستم؛ این اقدامات سبب شد پارادایم استارتآپ بهعنوان آلترناتیو اشتغال در سطح ملی از سوی حاکمیت و متخصصان از یکسو و گزینه جذابی برای سرمایهگذاری و کسب سودهای چشمگیر توسط نهادهای دارای سرمایه از سوی دیگر تعریف شود. در کنار این دو رکن، جامعه جوان متخصص تحصیلکرده و جویای نام و نان کشور، که در نتیجه شرایط بد اقتصادی آن روزها، دستش از کار و شغل و درآمد کوتاه بود، دریچه پرنور امیدی را در مقابل خود دید که پاسخگوی بسیاری از خواستههای به حقش بود. بنابراین در سطوح مختلف، موج شدیدی از علاقهمندان ورود به اکوسیستم شکل گرفت. معاونت علمی و سایر نهادها نیز آزادراهی هشت بانده برای ورود به این آرمانشهر تأسیس کرده بودند.
بنابراین طیف گستردهای از بازیگران در قالب نقشهای مختلف بنیانگذار، منتور، سرمایهگذار، شتابدهنده و ... به این اتوبان و آرمانشهر وارد شدند. کافی بود ایدهای داشته باشید، تیمی از رفقا شکل دهید و در یک استارتآپ ویکند شرکت کنید، سپس شما صاحب استارتآپ میشدید. اگر شتابدهندهای هم شما را میپذیرفت، کار تمام بود. شتابدهندههایی که با سیاست غلط معاونت علمی بسیار زیاد شدند؛ بهطوری که تا کنون نزدیک به 50 شتابدهنده از این نهاد مجوز گرفتهاند. بهواسطه نیاز کشور در برخی حوزههای خدماتی و ورود صحیح برخی بازیگران توانمند نیز نمونههای موفقی شکل گرفت و حلقه فزایندهای در تهییج ورود به اکوسیستم ایجاد شد.
بهواسطه همه این جذابیتها و امکان ورود بسیار آسان و انتظار موفقیت سریع و شدید، خیل گستردهای از متقاضیان به این اکوسیستم وارد شدند، در حالی که نرخ موفقیت در جوامع متعالی مرتبط، کمتر از 10 درصد است و ما نیز پیشنیازها و الزامات موفقیت این اکوسیستم را اغلب در اختیار نداشتیم. عموماً بنیانگذارهای استارتآپها، مهارت و دانش راهاندازی اداره کسبوکار را نداشتند، کشور از خلأ منتورهای واقعی رنج میبرد، قوانین در کشور بهگونهای است که با اقتضائات کسبوکارهای نوین سنخیتی ندارد، نهادهای سرمایهگذار ما بلوغ و توان لازم در سرمایهگذاری هوشمندانه و مدیریت سرمایهگذاری در کسبوکارهای نوین را ندارد، عموم شتابدهندهها صرفاً تقلیدی از یک پوسته هستند، دولت به علل مختلف توان و تمایل حمایتهای فراوان قبلی را ندارد و دهها مورد دیگر.
در نتیجه، موجی از نرسیدنها و شکستها در جامعه استارتآپی کشور راه افتاد. امیدهای زیادی ناامید شد و تیرهای زیادی به سنگ خورد. بسیار از متخصصان جوان کشور که قبل از راهاندازی استارتآپ، مهارتهای لازم را نداشتند، ولی اکنون و بهواسطه چند سال فعالیت، حداقلهایی از مهارت لازم را کسب کرده بودند، کولهبار مهاجرت بستند و کشور را ترک کردند، سرمایهگذارها دچار تردید و تشکیک در اکوسیستم شدند و این وضعیت، محصول بذری است که کاشته شده و انتظار لوبیای سحرآمیز را از آن داشتند، تا آسمان برود و ما مرغ تخم طلا را برداریم و زندگیمان زیر و رو شود. حال آنکه چنین تصوری، افسانه است. ساختن، پیشنیازهایی دارد که ما از آن غافل بودهایم و نیاز است که برای ادامه مسیر، الزامات آن را در نظر بگیریم.