پس میبینیم که آواز حتی اصالت ملودیک خود را هم تا حد زیادی از شعر میگیرد. در واقع شعر یک بار به لحاظ مضمونی به میزانی در حدود ۵۰ درصد بر شکلگیری آواز مؤثر است (بسیاری از آوازها از طریق حس و مضمون شعر به خواننده الهام میشوند یا در ذهن او شکل میگیرند) و بار دیگر نیز به میزانی که بستگی تام به همان ۵۰ درصد اولیه است بر رنگ و لعاب و جلاپذیری کلیت آواز در بخش ملودیک ایفای نقش میکند.
ذکر خاطرهای هم در این زمینه خالی از لطف نیست: روزی در توضیح بخش شعر و مضمون آن در آواز به جوانی کنجکاو و دوستدار هنر آواز ایرانی گفتم حکم شعر در آواز به مانند فیلمنامه در تولید فیلم در هنر هفتم یعنی سینماست. خط سیر روایت و رخدادها را در فیلم، فیلمنامهای اندیشیدهشده و از آب و گل درآمده تعیین میکند (حتی برخی فیلمسازان فیلمهای مستند نیز به فیلمنامهای از پیش تعیینشده یا دست کم با کلیات پیشبینیشده باور دارند).
شعر نیز در آواز همین کار را انجام میدهد و چراغی پیش پای آوازخوان میگشاید که در اثر روشنی این چراغ، همه چیز تا حدی زیاد آشکار و هویدا خواهد بود. میمانَد حس و حال لحظهای و شاید مهمتر از آن کیفیت تکنیکی و شور و حال احتمالی همنواز آواز که در مرحلۀ اجرا گاه تأثیر آن بیش از سایر مؤلفهها خواهد بود و پیشبینیناپذیر...
استادانی همچون ابوالحسن صبا، غلامحسین بنان، جلیل شهناز، حسن کسایی، اسماعیل مهرتاش، فرامرز پایور، اصغر بهاری و کلنل علینقی وزیری نشان دادند که ردیف، چشمۀ زایندهای است که یک آن از جوشیدن و زادن و نوزایی باز نخواهد ایستاد؛ البته اگر و تنها اگر آن را به درستی در ذهن و دست و حنجرهمان جاری کنیم و بگذاریم هوایی تازه کند. اصالت این است. اصالت به معنای ایستایی و درجا زدن و رکود نیست. اگر و تنها اگر همین یک نکته را نیک بنگریم ریشۀ آن رکود و پسرفت در موسیقی و آوازمان را دریافتهایم.
پرندۀ آواز ایرانی با حرکت همزمان و هماهنگ دو بال ملودی و کلام به پرواز درمیآید. شناخت (در مرحلۀ نخست) و اجرای درست این معارف آوازی همه و همه در پرتو نگاه بیطرفانه به موسیقی و آواز ایرانی ممکن خواهد شد. زدن عینک بدبینی و ایدئولوژیک به چشم هر ناظری او را از دیدن درست حقیقت و واقعیت دور نگاه خواهد داشت.
استاد بنان در قامت نیمای آواز ایرانی کوشید با تأکید درست و لازم بر شعر، بازتعریفی به زعم و توان خود، کامل از آواز ایرانی که بایسته و شایسته بود ارائه دهد. آن هم در عصر ظهور رسانههایی مانند رادیو، تلویزیون و هنری همچون سینما که موسیقی را به تصویر کشید و تصویر را به رنگ موسیقی درآورد و اقبال تودهها را برانگیخت.
موسیقیدانان دورۀ قاجار هم به قدر و سهم خود نوآور بودند. بنان متولد دهۀ آخر قرن ۱۳۰۰-۱۲۰۰ بود و به طور قطع اگر کسانی همچون میرزاعبدالله فراهانی و رهروانش و نیز سیداحمدخان ساوهای، جناب دماوندی، سیدحسین طاهرزاده و اقبال آذر راه را آنگونه به نیکی هموار نمیساختند بنان نیز تکرارکنندۀ همان سطح پیشین و همان درجۀ کیفی آوازخوانان قبل از خود میبود.
اینکه کمتر کسی پس از بنان توانست پرندهای را که او به پرواز در ارتفاع اکنون درآورده بود بالاتر ببرد یا دستکم در همان سطح نگه دارد در اثر رخدادهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعیِ دوران پس از بنان بود (بنان سال ۱۳۴۶ در سن ۵۶ سالگی خود را از خوانندگی بازنشسته کرد). نقطۀ عطف و تأثیرگذاریِ این رخدادها نیز انقلاب ۵۷ بود که به خانهنشینی اکثریت قریب به اتفاق (نزدیک به همۀ) خوانندگان ایام قبل بود.
اصالت ملودیک و ترجیح آن بر سایر مؤلفهها در موسیقی ایرانی مقولهای است که شاید فقط در هنر تکنوازی صدق کند و البته پرداختن به این موضوع نیز در قوارۀ اینگونه نوشتارها نیست و نیازمند جمعآوری دیدگاههای صاحبنظران و زحمتکشیدگان این عرصه و نقد و داوری درباره یکایک آنهاست. اما پیشاپیش آشکار است که آواز _ همان طور که گفتیم _ بر بستر کلام شکل میگیرد. همانگونه که شاملو گفته است:
«کلام از نگاه تو شکل میبندد/ خوشا نظربازیا که تو آغاز میکنی»
البته نگاه یکی از دو گروه فعال در زمینه موسیقی ایرانی به مقولۀ اصالت ملودیک در این عرصه نیز همانا نگاه ردیفمحور بوده و بس. یعنی دیدگاهی که بر محوریت ردیف در اجرای ساز و آواز تأکید دارد. ردیف را کمتر به عنوان الفبای موسیقی و آواز ایرانی و اصلاً «قانون اساسیِ» آن قبول دارد و تکرار مو به موی آن در همه اجراها _ بدون تعارف _ مدینۀ فاضلۀ این تفکر و راهبرد است.
* خواننده، پژوهشگر و آموزگار آواز
نظر شما