به گزارش ایرناپلاس، با توجه به وضعیت ایجاد شده در تدوین اساسنامه فدراسیون فوتبال که در این چند سال بویژه در ماههای اخیر، به موضوع چالشی فوتبال ایران با فیفا تبدیل شده، در میزگردی با حضور دکتر حسن غفاری، عضو کمیته انتقالی فدراسیون فوتبال و رئیس پیشین کمیته روابط بینالملل فدراسیون فوتبال و هوشنگ نصیرزاده، رئیس سابق کمیته حقوقی فدراسیون فوتبال کشور و عضو هیأت رئیسه سازمان لیگ، چگونگی تدوین اساسنامه فدراسیون فوتبال از دوره کمیته انتقالی تاکنون و ایرادهای مطرح شده درباره آن، مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
آقای غفاری، نخستین اساسنامه فدراسیون فوتبال را شما به همراه آقایان مهندس محسن صفاییفراهانی، دکتر مهدی خبیری، کیومرث هاشمی، علی رغبتی و سپس با حضور محمدحسن انصاریفرد نوشتید؛ این در حالی بود که تعداد اعضای کمیته پنج نفر باید باشد اما ۶ نفر شد.
_ در آن زمان فیفا سه نفر را برای کمیته انتقالی فدراسیون فوتبال انتخاب کرد؛ آقای صفاییفراهانی بعنوان رئیس، دکتر خبیری و من. از طرف سازمان تربیت بدنی وقت نیز آقایان هاشمی و رغبتی برای عضویت در این کمیته معرفی شدند تا اساسنامه را بازنگری و طبق اساسنامه فیفا تنظیم کنیم.
بعد از مدتی دوستان سازمان تربیت بدنی فکر کردند که به دلیل جمع سه نفره ما (صفاییفراهانی، خبیری و غفاری) در برابر جمع دو نفره آنها(هاشمی و رغبتی) رای ما قالب خواهد بود. به همین دلیل دست به کار شدند و با لابیهای فراوانی و هزینههای زیاد و حتی استفاده از سفیر ما در سوئیس، توانستند یک نفر دیگر (آقای انصاریفرد) را به جمع کمیته انتقالی اضافه کنند. با این پیش فرض که اگر در رایگیری سه به سه شود، در برخی موارد رای شکسته خواهد شد؛ غافل از اینکه هر گاه تعداد آرا زوج باشد، یعنی اگر مادهای با سه رای مثبت و سه رای منفی همراه باشد، رای طرف رئیس کمیته انتقالی (صفاییفراهانی) برنده خواهد شد. این نشان میداد دوستان از موضوعهای بینالمللی بیاطلاع هستند و کلی هزینه کردند تا اعضای کمیتهای که قانونی باید پنج نفر باشد را به ۶ نفر رساندند.
تدوین اساسنامه چقدر زمان برد؟
_ اساسنامهای ارسالی فیفا را مطالعه و تلاش کردیم طبق موارد آن، اساسنامه خود را بروز رسانی و طبق اساسنامه فیفا اصلاح کنیم. هر چند بخشی را که پیش میرفتیم، بلافاصله آن را به فیفا ارسال میکردیم و منتظر نمیشدیم که کار کامل شود و سپس همه را با هم ارسال کنیم و دوباره آنها ایرادهای دیگری بگیرند و دوباره روز از نو و روزی از نو.
سه یا چهار بخش را که تمام میشد بلافاصله به فیفا ارسال میکردیم و آنها اگر نظراتی داشتند، اعمال میکردند و ما اصلاح میکردیم و پیش میرفتیم. به نظرم کار خوبی بود که در آن زمان کمیته انتقالی انجام داد. بیشتر کمیتهها از ابتدا تا انتها مینویسند و سپس ارسال میکنند که روش درستی نیست. ما این مسیر را در پیش نگرفتیم تا هرچه زودتر اساسنامه را به پایان برسانیم. اگر تدوین اساسنامه طول کشید به این دلیل بود که بحث داشتیم جلسههای خود را کجا برگزار کنیم. سازمان تربیت بدنی علاقه داشت در آن سازمان باشد اما مخالف بودیم. بر حسب احترام، جلسه نخست را در دفتر آقای علیآبادی در سازمان تربیت بدنی برگزار کردیم و بعد از آن، همه جلسهها در فدراسیون فوتبال برگزار شد.
از تفاوت اساسنامه کنونی با اساسنامهای که شما در آن زمان نوشتید با خبر هستید؟
_ متاسفانه مدتهاست که در فوتبال نیستم و اساسنامه جدید را هم نه نسخهاش را داشتهام و نه مطالعه کردهام. دو اساسنامهای که اکنون در اختیار دارم یکی مال فیفا و دیگری مال ایافسی و آن هم مربوط به آن سالهاست و اطلاعاتم نیز مربوط به همان زمان است. اما دلیل اینکه کمیته انتقالی تشکیل شد این بود که رئیس وقت سازمان تربیت بدنی، یکی از مواد را که عزل و نصب رئیس فدراسیون فوتبال بود تغییر داده بود تا در اختیار رئیس سازمان تربیت بدنی قرار گیرد که مغایر با اساسنامه فیفا بود.
چون تنها مرجعی که میتواند رئیس فدراسیون فوتبال را عزل یا نصب کند، مجمع است و به همین دلیل فیفا کمیته انتقالی را تشکیل داد تا اساسنامه را بویژه آن بند را اصلاح و بندهای دیگری که ایراد داشت را به روزرسانی کنیم. این را هم اضافه کنم که هیچ اساسنامه و آییننامهای برای همه فصول نوشته نمیشود. حتی خود فیفا و ایافسی نیز هر چند وقت یکبار موادی را از اساسنامه و یا آییننامه را تغییر میدهند به صورت خبر روز و یا محرمانه به کشورهای عضو ارسال میکنند؛ وقتی تعداد اینها زیاد باشد یعنی اینکه به اندازه یک اساسنامه شود، اساسنامه را تغییر میدهند و نسخه جدید را برای کشورهای عضو ارسال میکنند. همیشه اساسنامهها و آییننامهها قابل بهبود هستند.
آقای نصیرزاده، شما اساسنامه فدراسیون فوتبال را تنظیم کردید، پیش از آن هم اساسنامه بسیاری از فدراسیونهای ورزشی را نوشته بودید، اما اساسنامهای که شما به عنوان رئیس کمیته حقوقی فدراسیون فوتبال آن را تدوین کردید بر اساس کدام الگو بوده و چرا این همه ایراد داشت؟
_ من با جمله شما در رابطه با تخلفات اساسنامه مخالفم؛ ما درباره تدوین اساسنامه صحبت کنیم یا درباره تخلفات آن. اگر میخواهید شروع کنیم شما یکی از تخلفات را بگویید تا من پاسخ دهم.
تخلف در مورد انتخاب دبیرکل. رئیس فدراسیون حق دارد براساس ماده ۳۸ اساسنامه دبیرکل خود را انتخاب کند، اما انتخاب آقای ساکت که فاقد مدرک لیسانس است بر چه اساسی بود؟ طبق ماده ۶۰ اساسنامه و به استناد بند ۲-۲، دبیرکل باید حداقل دارای مدرک لیسانس باشد که با وجود این ابهام درخصوص آقای ساکت ایشان نه تنها دبیرکل بلکه رئیس سازمان تیمهای ملی و حتی به مدت ۴۰ روز به عنوان سرپرست تیم ملی در اردوی ترکیه و روسیه حضور داشتند که طبق بند ۴ ماده ۶۰ اساسنامه تخلف محسوب میشود. از طرفی اعضای هیات رئیسه با نقض و نادیده گرفتن بندهای ۶ و ۹ ماده ۳۵ اساسنامه، نصب و عزل دبیرکل با پیشنهاد رئیس فدراسیون و حصول اطمینان از اجرای درست اساسنامه دچار تخلف شدهاند. رئیس فدراسیون وقت بعد از آقای ساکت، در انتصاب غیرقانونی ابراهیم شکوری به عنوان سرپرست دبیرکلی هم مرتکب خلاف شده بود زیرا فاقد سابقه ۱۰ ساله مدیریتی بود. معمولاً حکم سرپرستی ۶ ماهه بوده، اما شکوری ۱۴ ماه در این پست باقی ماند. از همه مهمتر اینکه طبق ماده ۳۸ اساسنامه، رئیس فدراسیون حق انتخاب سرپرست برای کمیتهها را دارد نه دبیرکلی! آیا اینها تخلفات اساسنامهای محسوب نمیشود!؟
_ قبول دارم که تخلفهایی صورت گرفته است، اما نه در تدوین اساسنامه بلکه در اجرای اساسنامه بوده. فدراسیونهای ورزشی در ایران تا سال ۱۳۷۶ در واقع ۵۰ فدراسیون با یک اساسنامه کار میکردند. در این سال که فدراسیونهای ورزشی جزو موسسههای عمومی غیردولتی قرار گرفتند. موسسههای عمومی غیردولتی یعنی نیمی دولتی و نیمی غیردولتی است. در واقع در ماده ۳ خدمات کشوری، موسسههای غیردولتی را اینگونه تعریف میکند که بیش از ۵۰ درصد اعتبارات خود را خودشان تامین کنند.
در سال ۱۳۷۶ به هیات دولت ماموریت داده شد که یک اساسنامه بنویسید. سازمان تربیتبدنی وقت، یک اساسنامه نوشت برای ۵۰ فدراسیون و آن را فرستاد. آقای مهرعلیزاده که معاون رئیس جمهوری و رئیس وقت سازمان تربیتبدنی بود، ماده ۱۰ اساسنامه را عوض کردند که اختیارات برکناری یا عزل رئیس فدراسیون فوتبال برعهده رئیس سازمان تربیتبدنی است.
آقای علیآبادی به استناد همین ماده، آقای دادکان را برکنار کردند؛ بعد فیفا گفت که این کار یک نوع دخالت دولت محسوب میشود و فدراسیون فوتبال را تعلیق و تاکید کرد که حق ندارید از بیرون مجموعه، فشاری به فدراسیون برای عزل و نصبها بیاورید.
کمیته اضطراری فیفا که همان هیات رئیسه است و معمولاً در زمان غیرمعمول جلسه تشکیل میدهند، بعد از تعلیق فدارسیون فوتبال، شماری را با عنوان افراد انتقالی که باید تعدادی از اعضای فیفا باشد و تعدادی از خود کمیته المپیک یا سازمان تربیتبدنی باشند - تعیین کرد.
براساس توضیحات آقای غفاری، اساسنامهای تدوین شد. شروع کار این اساسنامه باید طبق مقررات همان قانون ۱۳۸۶ باید در هیات دولت مصوب میشد. بعد از تصویب، در روزنامه رسمی کشور منتشر شود و سپس تغییر قوانین مجلس نیز آن را بررسی کند.
زمان آقای علیآبادی، اساسنامه در مرداد ۱۳۸۶ در هیات دولت مصوب شد. مرحله بعد باید در بخش تعیین قوانین مجلس بررسی میشد تا بخش قوانین و آییننامههای مجلس درباره آن نظر خود را اعلام میکرد و بعد از طریق روزنامههای رسمی کشور منتشر میشد که انجام نشد.
بعد متوجه شدیم که آقای گودرزی وزیر وقت ورزش گفتند که چنین روالی وجود ندارد و ما سایت هیات دولت را نشان دادیم و گفتیم تصوب شده؛ در کشور هرکسی میخواهد کاری انجام دهد باید مجوز بگیرد. ما هم باید مجوز میگرفتیم. این مجوز به نوعی داده نشده بود اما فعلا با ما کاری ندارند و ما کار خودمان را انجام میدهیم؛ شما همانگونه که آقای غفاری فرمودند، اساساٌ هیچ آییننامه و چیزی نمیتواند از روز اول تا ابد باشد و دچار تغییر نشود. در واقع هر چیزی بروزرسانی میشود و اساسنامه ما نیز باید بروزرسانی میشد.
از چه سالی بروزرسانی نشده بود؟
_ نصیرزاده: سال ۹۰، یعنی چهار سال بعد از سال ۸۶ که تصویب شد. دلیل بروز رسانی این بود که بعد از تصویب اساسنامه کمیته انتقالی، فدراسیون جهانی فوتبال اساسنامه خود را تغییر داده بود. مثلاً در این کمیته بخش اخلاق نیست، ما کمیته اخلاق گذاشته بودیم؛ برخی از کمیتههایی که گذاشته بودند را حذف کردیم و کمیتههای جدیدی اضافه کردیم؛ به دلیل اینکه میخواستیم مسابقات خودمان را برونسپاری کرده و به بخش خصوصی بدهیم تا انجام دهد.
براین اساس بخش کمیته مسابقات را تشکیل دادیم. یا اینکه مثلاً چون سازمان لیگ، پیمانکار برگزاری مسابقات بود، رئیساش نمیتوانست نایب رئیس فدراسیون فوتبال باشد، آمدیم آن را عوض کردیم. یا اینکه مثلاً در همین اساسنامه وقتی شما میخواهید آییننامه بنویسید، اهداف آن مشخص و قابل لمس نیست؛ مثلاً توسعه چه چیزی؟ وظایف و فعالیتها قابل لمس هستند؛ تعداد اهداف آنقدر زیاد بود که حد نداشت. بیشتر از اهداف، وظایف بود؛ بعضیهایش نیز تکراری بود.
برگزاری انجام مسابقات فوتبال که اهداف نیست اما در اهداف آمده بود! برخی اصلاحهای نگارشی انجام شد و آن چیزهایی را هم شما گفتید ما در آن گذاشته بودیم. آقایان برای اینکه اساسنامه سال ۸۶ را تدوین کنند، یک استاندارد فیفا داشتند. فیفا یک اساسنامه نوشته و به همه کشورها داد تا طبق آن بنویسند. پایه کار ما، اساسنامه کمیته انتقالی بود. ما بر اساس کمیته انتقالی اساسنامه را تغییر دادیم.
جمله خیلی خوبی آقای غفاری فرمودند؛ هر چه که در واقع نوشته میشود به مفهوم جدید بودنش نیست؛ در واقع خود به خود بعد از چهار سال، در سال ۹۴ دوباره تصمیم گرفتیم که اساسنامه فدراسیون فوتبال را اصلاح کنیم. سال ۲۰۱۴ رفتم فیفا، پنج نفر از مقامهای رسمی فیفا جلوی من نشستند؛ آقای فریمو کاروالیو که مسئول تیم مذاکره کننده بود به من گفت که ببین آقا! شما نباید اعضای مجمع نصف به علاوه یک را در اختیار یک گروه بگذارید. یعنی شما نمیتوانی همه را به باشگاه یا هیأتها بدهید. یکی از چیزهایی که در اساسنامه کمیته انتقالی بود، هرکس یک کرسی در «ایافسی» دارد، اینجا حق رای داشته باشد که میشد رای آقای صفاییفراهانی در آن زمان که بعدش شد رای آقای کفاشیان که نایب رئیس ایافسی آنجا رای داد. آقای کاروالیو به من گفت، آقا! این را باید بردارید. کسی که در یک جایی کرسی دارد به مفهوم این نیست که اینجا حق رای داشته باشد. یا برخی اشتباهاتی که آدم فکر نمیکند در اساسنامه کمیته انتقالی بود.
گفته بودند که آقای گل (مسابقات لیگ فوتبال) بیاید در کمیته رای بدهد؛ اما آقای گل یک بازیکن خارجی لیگ بود! گفتند سرمربی تیم ملی بیاید رای بدهد، سرمربی تیم ملی خارجی بود! آدم فکر چنین روزی را نمیکرد که چنین مواردی را در نظر بگیرد. اما در هر صورت، آنچه که اساسنامهای کمیته انتقالی تهیه کرده بود، اگر چه برگرفته از اساسنامه فیفا بود اما متن روشن، نوین و شسته و رفتهای بود که اصطلاحات در سال ۹۰ هم در موردش لازم بود انجام شود.
چرا برای کانون مربیان و یا کانون داوران در اساسنامه جایی تعیین نشده بود؟
- نصیرزاده: ببینید آن موقع ما در کشور تشکل نداشتیم. به همین دلیل گفتند داوری که بالاترین رتبه را دارد، مربی که در واقع تیم ملی هست، بازیکنی که کاپیتان است و ... برای رای دادن بیایند. در واقع تشکلها باید توسط وزارت کشور به ثبت برسد. ما باید کانون تشکیل دهیم. این کانون باید ثبت وزارت کشور شود. بعد این آقایانی که میروند کانون تشکیل میدهند متوجه نیستند که ماده ۱ تا ۱۸ اساسنامه فدراسیون فوتبال را باید مراعات کنند. بگویند شکایت خود را به بیرون از سیستم فوتبال نمیبریم. ما در واقع هیأت رئیسه خودمان را مشخص میکنیم.
کانون مربیان که مشخص است؟
- نصیرزاده: یک جلسهای در رابطه با کانون مربیان داشتیم به آنها گفتیم شما بروید در یک جلسه، مجمعتان را بگیرید. نماینده وزارت کشور هم بیاید ماده ۱ تا ۱۸ اساسنامه فدراسیون فوتبال ایران را رعایت کنید؛ بعد که رعایت کردید شما باید بروید در کنگره ابتدا عضویتتان پذیرفته شود، بعد بیایید. فدراسیون فوتبال خودش کارهای نیست؛ یک ساختمان است! نمیتواند بگوید آقای ذوالفقارنسب، شما کانون مربیان هستید، بیا برو الان بنشین رای بده. نه! اول باید به عضویت درآید. یا کانون بازیکنان؛ ما اصلاً کانون بازیکنان نداریم. آقای موزون و آقای هادی دزفولی یک کانون داوران تشکیل دادند. یک کانون هم بازیکنان که یک آقایی تشکیل داده که ما نمیدانیم، کی هست! اگر شما بروید وزارت کشور، در سیستم بررسی کرده و میگوید کانون داوران هست، کانون بازیکنان هست، اما حالا اینها کجا هستند معلوم نیست! اما کانون مربیان هنوز فعال هست و آن شکل خاص خود را دارد.
شما گفتید کانون داوران ایرادهایی دارد که برطرف کنند تا بعد بیاورید جزو اساسنامه.
_ نصیرزاده: یک نکته این است که افرادی که بازنشسته میشوند باید بروند به خانههای خود! در واقع کانون باید با حضور افراد فعال باشد. کانون داور فعال! چه کسی میتواند عضو مجمع عمومی باشد؟ کسی که من دارم برایش سیاستگذاری میکنم. بعضی موقعها میگویند از کانون روزنامهنگاران بیاورید. آقا! ما در فوتبال چه سیاستگذاری برای کانون روزنامهنگاران داریم که شما میخواهید بیایید عضو اینجا (مجمع) بشوی؟! همین هم اشتباه است که در اساسنامه آمده.
میدانم این هم از فشار آن موقع بوده است. یعنی چه ورزش روستایی؟! روستایی خودش فدراسیون است میآید در فدراسیون فوتبال هم رای میدهد! یعنی چه؟ یا مثلاً ورزش آموزش و پرورش! ما باید بتوانیم عضو را تعلیق کنیم. آیا ما میتوانیم ورزش آموزش و پرورش را تعلیق کنیم؟ آیا ما میتوانیم ورزش کارگران را تعلیق کنیم؟ آیا میتوانیم ورزش نیروهای مسلح را تعلیق کنیم؟ در واقع وزارت ورزش با قراردادن اینها آرای دولتی خود را افزایش میدهد، امامستمع نیست!
افراد حقوقی (تشکل) در صورتی میتوانند در مجمع عمومی باشند که برای آنها سیاستگذاری میکنیم. مثل داوران، مربیان، بازیکنان، هیأتها، باشگاهها و ... . بعضی مواقع برخی بیرون گود نشسته و هر چیزی را میگویند؛ که مثلا کاپیتانهای تیم ملی بیایند(برای رای در مجمع). (اگر میخواهند حق رای داشته باشند) آنها طبق قانون، یک کانون (تشکل) به نام بازیکنان تشکیل دهند و بیایند. پیش از این در اساسنامه فیفا نوشته شده بود، افرادی که حقیقی هستند، میتوانند بیایند. آن قانون حذف شد، یعنی شما باید یک تشکلی به ثبت برسانید، بفهمیم که ما با چه کسی طرف هستیم و سپس نماینده آن برای رای دادن بیاید.
اینکه یکنفر خودش بیاید که مثلا من قبلاً ۲۰ گل برای تیم ملی زدهام، میخواهم رای بدهم! نه همچنین چیزی نیست. یا روسای فدراسیونهای سابق ما بیاییم رای بدهیم. اصلاً رئیس فدراسیون سابق بودی، بودی؛ چهار سال هم بودی، خداحافظ!
ادامه دارد...
نظر شما