۲۱ مهر ۱۳۹۸، ۱۵:۴۷
کد خبرنگار: 1911
کد خبر: 83515481
T T
۰ نفر

حسین بهزاد چگونه هنر مینیاتور را به‌روزر کرد؟

۲۱ مهر ۱۳۹۸، ۱۵:۴۷
کد خبر: 83515481
حسین بهزاد چگونه هنر مینیاتور را به‌روزر کرد؟

تهران-ایرناپلاس- بیست و یکم مهرماه سالگرد درگذشت استاد حسین بهزاد، نقاش و مینیاتوریست معاصر است؛ هنرمندی که به شاعر رنگ‌ها ملقب شده است.

حسین بهزاد در سال ۱۲۷۳ شمسی در شیراز به دنیا آمد. پدرش قلمدان‌ساز و نقاش آبرنگ بسیار ماهری بود. بهزاد از کودکی نزد پدر شاگردی می‌کرد که بعد از فوت پدر، به شاگردی میرزاحسن پیکرنگار گمارده شد. اما با توجه به قریحه و ذوق در این حوزه، خیلی زود به شهرت رسید و کارگاه خود را در سن ۱۸ سالگی دایر کرد. گفته می‌شود وی نخستین نقاش مبتکر مینیاتور پس از صفویان بوده ‌است و این هنر را از گرایشی که در زمان قاجار به سمت نقاشی‌های روسی پیدا کرده بود به سمت نقاشی‌های ایرانی بازگرداند. «مولانا»، «بهار و سه‌تار»، «چوگان»، «زکریای رازی در حال طبابت» و ... همگی از آثار مطرح این هنرمند هستند.

جلیل جوکار، نقاش و نگارگر که صاحب درجه دکترا در رشته نگارگری است، درباره تاثیرات استاد حسین بهزاد بر هنر مینیاتور به خبرنگار ایرناپلاس گفت: وقتی از این مرد بزرگِ وادی هنر سخن به میان می‌آید، بلافاصله در ذهن نقش، رنگ، خطوط ملیح و پرمعنا و روان متبادر می‌شود. این هنرمند بزرگ، زاده شیراز و تحصیلکرده و دانش‌آموخته مکتب تهران بود. استاد بهزاد یکی از قلل رفیع این مکتب و یکی از تاثیرگذاران شکل‌گیری نگارگری معاصر ایران بود. او به این جهت نقطه عطف است که خودش را در شیوه‌های کهن کاملا محک زده، شیوه‌های کلاسیک نقاشی ایرانی را کاملا دریافته و حتی به توصیه دوستش مرحوم استاد جلیل ضیاءپور در فضاهای نوین نقاشی وارد شد و گام‌هایی در نقاشی مدرن هم برداشت و سعی کرد یک فضای جدید را برای نقاشی ایرانی ایجاد کند.

جرات استاد بهزاد در به‌روزرسانی

این عضو هیئت علمی دانشگاه هنر اسلامی اصفهان درباره ویژگی‌های حرفه‎ای این هنرمند عنوان کرد: استاد بهزاد فردی بود که به خودش جرات داد هنر مینیاتور را به‌روزرسانی کند. اینکه تا چه حد موفق بوده، اینجا مجال این سخن نیست اما کار هر کسی نسبی است. در وجوهی قوت دارد در وجوهی شاید ضعف. اما همین که یک هنرمند این اندیشه به ذهنش برسد و این جرات در وجودش باشد که هنر دیرین سنتی با چارچوب‌های محکم و قانونمند را به روزرسانی کند، نشان از شجاعت، تسلط، اجتهاد کامل به تمام زوایای هنری و توانمندی بالای او دارد. قلم‌گیری‌های حسین بهزاد بسیار شاخص بود و اگر تخصصی بگوییم دارای کندی‌های خاصی بود که این قلم‌گیری‌ها امضای خاص این فرد شد. قلم‌گیری‌هایی که بعدها سرمنشا و سرمشق هنرمندان بزرگ امروزی شد تا تندی و کندی‌های قلم‌گیری‌های حسین بهزاد را مشق کنند و بیش از پیش به زوایای زیبای هنری‌اش اشراف پیدا کنند و دریافت عمیق‌تری از این هنرمند داشته باشند.

استادی که  به نیک‌مردی رسیده بود

«به لحاظ اخلاقی فردی آرام، عموما متبسم، مردمدار و افتاده بود. همه ویژگی‌هایی که باید یک هنرمند سنتی در اخلاق و رفتارش باشد را دارا بود. چنان که ما در هنرهای سنتی اعتقاد داریم فرد باید به نیک‌مردی برسد، یعنی پندار و گفتار و کردارش نیک شود تا آن نیکی، در قلمش ساری و جاری شود. به خصوص در هنر و خوشنویسی این شان و صفا در رفتار و سکنات استاد بهزاد کاملا وجود داشت. چنانچه دوستانش تعریف کرده‌اند که سیرت زیبای ایشان در قلمش هم ساری و جاری است؛ بسیار مردمی، خاکی، بی‌تکلف و افتاده بود. دور از تجمل و تجلل کار می‌کرد. همه این‌ها ویژگی‌هایی است که هم در اخلاق و شخصیت این انسان بوده و هم در آثارش کاملا متجلی است.»

قدر زر زرگر شناسد

سخنگو و عضو سابق شورای برنامه ریزی انجمن نگارگری درباره نبود آثار مینیاتور در خانواده‌های ایرانی بیان کرد: ما بیشتر به زیر پاهایمان توجه می‌کنیم و آن‌هایی که دستشان به دهنشان می‌رسند سعی می‌کنند یک فرش خوب زیر پاهایشان بندازند. در حالی که از دیوارهایمان غافل هستیم، شاید هم از دلمان غافل باشیم. تمام حکایت ادبی، عرفانی و حکمت‌آموزی که در بوستان و گلستان داریم، در نگاره‌های ما متجلی است. حتی در نگاره‌های امروز نه نگاره‌های دیروز. چرا ما این‌ها را قاب نمی‌کنیم و به دیوار نمی‌زنیم که فرزند ما بپرسد این تصویر چه می‌گوید و ما هم حکایت و پند بزرگی که در تصویر نهفته است را برای کودکانمان بیان کنیم. زیبایی‌ها صرفا بصری و حسی نیستند، بلکه نهایتا  به زیبایی‌های معنایی می‌رسند. یعنی ما هم با دیدن این آثار، حظ بصر می‌بریم، روحمان با آن رنگ‌ها تلطیف می‌شود و آرامش پیدا می‌کند و از مفاهیمش، عقل و منطقمان متعالی می‌شود و درس اخلاق می‌گیریم. بنابراین آموزش و پرورش باید در این باره از دوران کودکی روی بچه‌ها خیلی کار کند. متاسفانه کمترین زمان ممکن را در آموزش و پرورش به آموزش هنر اختصاص می‌دهند و از سوی دیگر معلمان متخصص کم تربیت می‌کنیم و وقتی دبیر ریاضی می‌خواهد دو ساعت اضافه کار بگیرد، هنر هم درس می‌دهد. از این معضلات بنیادین بسیارند. ما توقع داریم وقتی این بچه بزرگ شد هنرشناس باشد و قدر هنر را بداند. آدمی قدر چیزی را می‌داند که آن را می‌شناسد.

درخت بی‌ریشه محکوم به خشک شدن است

وی در ادامه تصریح کرد: نبود این آثار یک مشکل فرهنگی است. شاید بیش از آنکه فقر اقتصادی در جامعه‌مان به چشم بخورد، فقر فرهنگی داریم. گرچه پشتوانه‌های بزرگ و سترگی داریم. اما به آن‌ها رجوع و استفاده نمی‌کنیم و از آن‌ها دور افتاده‌ایم. چند ایرانی داریم که بگوید شاهنامه را خوانده‌ام یا چند نفر از جوان‌های امروز یک غزل حافظ را بدون تپق و غلط می‌خوانند یا چند نفر از ما خمسه نظامی یا هفت شهر عشق عطار را خوانده‌ایم؟ بنابراین هزار و یک مسئله و مشکل اقتصادی و اجتماعی باعث شده ما یک مقدار از ریشه‌هایمان دور بیفتیم که درخت بی‌ریشه هم محکوم به خشک شدن است. ما شاید در به کارگیری ذوق و قریحه در زندگیمان کاهلی می‌کنیم نه اینکه فقط مینیاتور در دیواره‌هایمان نیست، بلکه نقاشی‌های دیگری هم  نیست.

به‌روزرسانی مینیاتور!

جلیل جوکار در پاسخ به این پرسش که آیا میان مینیاتور و مدرنیته می‌تواند پیوندی شکل بگیرد؟ گفت: به‌روزرسانی کردن این هنر به معنای مخلوط کردنش با هنرهای دیگری که منشا متفاوت دارند، نیست. بعضی دوستان خواستند این کار را بکنند که روی یک تابلوی مدرن، فیگوری(سبکی) از رضا عباسی را کار کردند. این مثل قاطی کردن آب و روغن است. یعنی وقتی اثری منشا حکمی، عرفانی و مبتنی بر عشق و تغزل دارد، آن را با  اثر دیگری که منشا کاملا دنیایی دارد نمی‌شود قاطی کرد،  کار صحیحی نیست. اما کسانی که در دوره معاصر توانستند این هنر را به‌روزرسانی کنند، طوری که مردم اقبال به آن داشته باشند مرحوم استاد بهزاد، استاد فرشچیان و محمدباقر آقامیری بودند. و بازار کار خود را هم داشتند. یعنی از نظر اقتصادی هم برایشان مفید بود و زندگی خوبی داشتند. البته همیشه باید هنرمندان و فضلای یک جامعه بهترین زندگی را داشته باشند، این یعنی یک جامعه متعالی و درست.

درانداختن طرحی نو

رییس انجمن تولیدکنندگان و صادرکنندگان صنایع دستی استان اصفهان، درباره اقداماتی که برای به‌روزرسانی این هنر می‌توان انجام داد، اعلام کرد: هنرجو باید در هر چیزی به مرز علم و هنر برسد. مراتب و دوره ارشدش را طی کند و بعد در دوره دکترا با یک رویکرد عملی یک کار نوینی که مبتنی بر پژوهش باشد را خلق کند. در حال حاضر دانشگاه فرشچیان پایه‌گذاری شده که ما روی سرفصل دروسش با سیستم استاد شاگردی کار می‌کنیم. زمانی این دانشگاه مدرک دکترا می‌دهد که دانشجوی ایرانی مبتنی بر پژوهش، اثر جدیدی خلق کند و فارغ‌التحصیل شود نه صرفا کار تئوری کند. البته باید کار تئوری کرد، اما باید یک اثر به وجود بیاید. خود من در آثارم سعی کردم همیشه اینگونه عمل کنم، یعنی به گونه‌ای که ریشه‌ها را نفی نکنم. اصول این سنت را حفظ کنم، اما بتوانم طرحی نو دراندازم. این کار بسیار  سخت است. یعنی فرد باید روی کل قصه اجتهاد پیدا کند بعد ببیند به چه می‌تواند دست بزند و به چه نمی‌تواند دست نزند؛ مثلا اگر به یک قسمت دست بزند از فاز ایرانی خارج می‌شود و کلا به یک چیز دیگر تبدیل می‌شود.  

اخترهای انگشت شمار

«امروزه دانشگاه‌ها، دانشجوی نگارگری تربیت می‌کنند. همه عموما سعی می‌کنند تکنیک را یاد بگیرند و استادها هم سعی می‌کنند تکنیک را یاد دهند. اما فرد اگر بخواهد به مرز این هنر برسد، سالیان سال باید نزد یک استاد مسلم زانوی ادب بزند و شاگردی کند. اصول و فنون قصه را کاملا یاد بگیرد و کنارش مطالعه کند. عرفان، ادبیات، روانشناسی، رنگ‌شناسی و طراحی هم بلد باشد، تاریخ و مکتب‌های مختلف را بشناسد و بعد بگوید می‌خواهد چه خشتی را به این بنای رفیع اضافه کند که این بنا را خراب و ناجور نکند و آن را متعالی‌تر و رفیع‌تر کند. امثال استاد بهزاد اخترهای انگشت شماری در آسمان هنر و علم هستند. واقعا در دوران خود جزء معدود افراد بودند.»

گفت‌وگو از هنگامه ملکی

۰ نفر

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.