با شروع تحولات موسوم به بهار عربی در کشورهای عربی، دهها هزار نفر در خیابانهای صنعا، پایتخت یمن، در روزهای پایانی ژانویه ۲۰۱۱ تظاهرات کرده و خواستار کنارهگیری علی عبدالله صالح شدند. اما او اعلام کرد که در سال ۲۰۱۳ قدرت را بعد از ۳۵ سال ترک خواهد کرد. با استمرار اعتراضات در روز ۱۱ مارس ۲۰۱۱ مشهور به «جمعه خشم» و عدم پذیرش وعدههای صالح برای بهبود وضعیت و اصلاح قانون اساسی، او پس از مجروح شدن در ۴ ژوئن ۲۰۱۱ به عربستان پناه برد. پس از صالح، معاونش منصور هادی بر اساس یک همهپرسی به قدرت رسید. با عدم برگزاری انتخابات سراسری و عدم بهبود وضعیت اقتصادی مردم، موج دوم اعتراض علیه دولت منصور هادی آغاز شد و معترضان در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۴ صنعا را تصرف کردند و کنترل رادیو و تلویزیون یمن را بر عهده گرفتند.
بهرغم توافق ۱۷ مادهای منصور هادی با انصارالله، به دلیل اختلافات بین انصار الله و حزب کنگره (با توجه به تسلط آن بر پارلمان) رئیسجمهور استعفا داد و انصارالله کنترل صنعا و بیشتر استانهای شمالی را در دست گرفت و طی بیانیهای رئیسجمهور مستعفی را برکنار نمود. منصور هادی به عدن گریخت و به رویارویی مسلحانه با انصارالله و متحدانش ازجمله ارتش پرداخت و پس از ناکامی به عربستان رفت و خواهان مداخله نظامی خارجی در یمن شد. بهاینترتیب، بهطور رسمی پای مداخلهگران خارجی به بحران یمن باز شد؛ بهویژه با تهاجم عربستان در ۲۵ مارس ۲۰۱۵. امروزه در جریان تحولات یمن بازیگران داخلی و خارجی مختلفی دخیل هستند. درنتیجه، بحران داخلی یمن به یک بحران بینالمللی پیچیده و چندلایه با مداخله بازیگران مختلف منطقهای و جهانی تبدیل شده است.
همچنین این شرایط به رشد و گسترش گروهای تروریستی- تکفیری در یمن منجر شد. درنهایت بحران یمن به یک بحران منطقهای و جهانی لاینحل با چشمانداز آیندهها و سناریوهای متفاوتی بدل شده است که برای بررسی و مطالعه این بحران و همچنین تصمیمگیری در این مورد، ضرورت دارد آیندههای متصور برای یمن مورد کنکاش قرار گیرد.
بازیگران و کنشگران بحران یمن
بازیگران و کنشگران بحران یمن را میتوان به دو دسته کلی مدافعان انصار الله و مخالفان انصارالله تقسیم کرد. بازیگرانی که از جنبش انصار الله حمایت میکنند و مخالف تهاجم ائتلاف عربستان هستند، از این قرارند: در سطح داخلی یمن، حوثیها، بخشی از ارتش یمن، شیعیان و قبائل حاشد و بکیل، در سطح منطقهای ایران و حزبالله لبنان و در سطح بینالمللی تقریبا بدون طرفدار.
در طرف دیگر، بازیگرانی که مخالف جنبش حوثیها هستند و از تهاجم ائتلاف عربستان دفاع میکنند یا نسبت به آن موضع مشخصی ندارند، از این قرارند: در سطح داخلی یمن جداییطلبان جنوب و خاندان الاحمر و القاعده، در سطح منطقهای ائتلاف به رهبری عربستان (مصر، امارات و بحرین) و اسرائیل و در سطح بینالمللی؛ آمریکا و برخی متحدان آن مثل فرانسه و انگلیس.
بنابراین، با توجه به بازیگران کلیدی بحران یمن، میتوان دو سناریوی مطلوب، دو سناریوی محتمل و یک سناریوی باورپذیر و در کل پنج سناریو طراحی کرد که در بخش بعدی توضیح داده میشود. با تحلیل برهمکنش بین بازیگران کلیدی، تعدادی سناریو توسعه داده و پردازش میشود. شناسایی بازه تغییرات ممکن برای هر یک از بازیگران و برقراری فرضیهها روی بازیگران اصلی و عوامل محیطی مؤثر برای ترسیم سناریوهای دقیق ضروری هستند.
در سناریونویسی باید سه دسته سناریو یعنی سناریوهای مطلوب یا مرجح، محتمل و باورپذیر(ممکن ) را شناسایی کرد. سناریوی مطلوب، آینده دلخواه و خوشایند یک بازیگر بر اساس قضاوتهای ارزشی است و ازاینرو میتوان گفت ذهنی است. از سوی دیگر، بهواسطه آنکه افراد و گروههای مختلف دارای قضاوتهای ارزشی متنوعی هستند، آینده مطلوب برای آنها متفاوت است، یعنی ممکن است آیندهای که برای فرد یا گروهی مطلوب است، برای دیگران نامطلوب باشد. دومین سناریو، سناریوی محتمل است که احتمالاً اتفاق میافتد و میتوان وقوع احتمالات مختلف را برای آنها در نظر گرفت. ادامه یا تغییر وضعیت گذشته و حال، آینده محتمل در نظر گرفته میشود. درنهایت، آینده ممکن وضعیتی است که میتواند در آینده محقق شود، هرچند که ندانیم این آینده چگونه محقق میشود
سناریوهای پیش روی بحران یمن
الف) سناریوهای مطلوب (مرجح)
۱- سناریوی مطلوب حامیان جنبش انصار الله و مخالفان تهاجم ائتلاف عربستان: پایان بحران و آغاز مذاکرات صلح
با گذشت چندین سال از تجاوز نظامی عربستان به یمن و کشته و آواره شدن بیش از هزاران نفر و از بین بردن زیرساختهای این کشور، عربستان به اهداف خود در این کشور نرسیده است. از سوی دیگر، با توجه به حمله ارتش و کمیتههای مردمی به ائتلاف کشورهای عربی، این ائتلاف تلفات سنگینی ازجمله به هلاکت رسیدن صدها نظامی متحمل شده است و با حملات یمنیها به پایگاههای مرزی و حمله موشکی به عربستان، بحران یمن میتواند بهنوعی امنیت ملی رهبر ائتلاف را تحت تأثیر قرار دهد. از سوی دیگر، نقض قوانین بینالمللی و مقررات حقوق بشر و بشردوستانه در کشتار غیرنظامیان، حمله به مناطق مسکونی، بیمارستانها، حملات نظامی به تأسیسات زیربنایی مانند بندرها و فرودگاهها بهویژه حمله به بندر الحدیده که تنها راه حیاتی و اصلی برای ارسال غذا، دارو و سوخت به مردم یمن است، انتقادها و واکنشهای گسترده جهانی به عربستان را در پی داشته است.
سازمان ملل متحد، چین، تونس، عمان و اندونزی نگرانی خود را از مداخله نظامی ابراز داشتهاند و کشورهای عراق، روسیه، سوریه، ایران و اتحادیه اروپا با مداخله نظامی مخالفت کردهاند و نمایندگان انگلیس و سایر اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد، امنیت و ثبات در یمن را به نفع جامعه جهانی دانسته و از راهحلهای سیاسی حمایت کردهاند. علاوه بر این، تشدید اختلافات ریاض- دوحه بر سر مسائل منطقهای منجر به قطع روابط دو کشور و تحریم قطر از سوی عربستان و ظهور بحران دیگری در شورای همکاری خلیجفارس شد که در پی آن قطر از ائتلاف بینالمللی مبارزه با حوثیها خارج شد.
بنابراین، در سطح ملی و منطقهای، نوعی توازن قوا به وجود آمده است که میتواند طرفهای درگیر را به سمت مذاکره سوق دهد. لذا باید گفت با طولانی و فرسایشی شدن جنگ، عربستان در باتلاق یمن گرفتار است. از سوی دیگر، با توجه به تصویب قطعنامه ۲۲۱۶، شورای امنیت سازمان ملل متحد در ۱۴ آوریل ۲۰۱۵ (که طبق آن شورای امنیت خواهان عدم ارسال سلاح به جنبش انصار الله، واگذاری قدرت و عقبنشینی از شهرهای شمالی یمن شده است)، در این سناریو پیشبینی میشود در صورت پذیرش آن، عربستان به مصالحه با انصار الله دستزده و در ازای خلع سلاح سنگین انصار الله، مشروعیت کنش سیاسی آن و تصاحب سهم قابلتوجهی از قدرت توسط این گروه را میپذیرد. مصالحه یادشده نیز ناشی از حمایت سازمان ملل و بازیگران بینالمللی است که جنگ را متوقف کرده و درنتیجه آن عربستان هم از هزینههای قابلتوجه جنگ یمن رهایی مییابد.
لذا با پایان تهاجم نظامی عربستان، گفتوگوهای صلح با میانجیگری برخی سران عرب مانند کویت از سر گرفته خواهد شد. ازاینرو، بنا بر اظهارات اسماعیل ولد الشیخ، فرستاده ویژه سازمان ملل رایزنیهای کویت در سال گذشته نتایج مهمی در برداشته است و برای پایان بحران و ایجاد آتشبس کامل در مرزهای عربستان باید گفتوگوهای یمنی-یمنی مجدداً آغاز شود؛ که این روند نیازمند پایان بحران در مرحله اول و گفتوگوهای صلح یمنیها در مرحله پسا بحران است.
۲- سناریوی مطلوب مخالفان انصار الله و حامیان ائتلاف عربستان: تداوم منازعه تا تسلیم حوثیها
عدم یکپارچگی قومی- مذهبی و به سبب آن دولت- ملت مشتت و چندپاره، جامعه را به گروههای قومی-مذهبی متعارض تقسیم میکند که از یکسو، موجب به وجود آمدن هویتهای مختلف شده و از سوی دیگر، از بازتولید ارزشها و هنجارهای مشترک جلوگیری کرده و سبب ازهمگسیختگی جامعه و مقابله گروههای معارض قومی- مذهبی با یکدیگر میشود. تعارضات زیاد بین زیدیان و سنی مذهبها، اوضاع داخلی پیچیدهای را رقمزده است، زیرا از طرفی گرایشهای افراطی وهابیون و سلفیهای وابسته به عربستان سعودی تساهل، تسامح و هم پذیری مذهبی را از بین برده و از سوی دیگر، توزیع ناعادلانه منابع ثروت و قدرت میان گروههای قومی- مذهبی و مناطق جغرافیایی مختلف موجب تشدید شکاف اجتماعی است.
در چنین شرایطی، سناریوی مخالفان انصار الله تداوم منازعه تا تسلیم حوثیها است، زیرا دیگر سناریوهای مطرحشده بهنوعی به نفع انصار الله است. لذا مخالفان انصار الله تلاش میکنند این گروه را تسلیم خواستههای خود کنند و یک حکومت اقتدارگرای متمایل به عربستان و آمریکا بر یمن حاکم باشد. با توجه به رقابتهای بازیگران داخلی و مداخله مستقیم بازیگران خارجی در جهت حمایت از نیروهای همسو میتوان پیشبینی کرد تحولات یمن بهصورت فعلی تا مدتها تداوم داشته باشد. چراکه نیروهای داخلی با حمایتهای خارجی توانستهاند توازن قدرت را به وجود آورند و هیچیک قادر نبوده بر دیگری چیره شوند و کنترل تمام مناطق کشور را به دستگیرند.
ب) سناریوهای محتمل
۱- پذیرش فدرالیسم
برخی صاحبنظران سیاسی فدرالیسم را مؤثرترین شیوه برای حل معضلات کشورهایی میدانند که با چندگانگی ساختاری اعم از قومی، نژادی و مذهبی مواجه هستند. کشور یمن نیز با توجه به ساختار اجتماعی طایفهای و قبیلهای و شکاف مذهبی پتانسیل فدرالیسم را دارد، چراکه قبایل، ۸۵ درصد از جمعیت یمن را تشکیل میدهند و میل به خودمختاری سیاسی از قدرت مرکزی از عناصر اصلی نظام قبیلهای است. وابستگیهای قبیلهای همچنان منشأ قدرت و هویت این کشور عرب بوده است و مردم این کشور بهجای ابراز هویت ملی، هویت خود را بر پایه هویت قبیلهای تعریف میکنند. ایجاد نظام سیاسی فدرال در یمن میتواند تا حدودی به این بافت اجتماعی مشروعیت بخشیده و در جهت تثبیت قدرت قبایل قرار گیرد.
درواقع فدرالی شدن یمن برونداد اصلی کنفرانس گفتوگوهای ملی یمن در اوایل سال ۲۰۱۴ بوده که تقسیم این کشور به ۶ منطقه فدرال را پیشنهاد کرده بود که طبق آن دو اقلیم حضرموت و عدن در جنوب و چهار اقلیم سبا، الجند، ازال و تهامه شکل خواهد گرفت. این امر البته با مخالفت انصارالله روبرو شد.
۲-تجزیه یمن به دو کشور
بهرغم اتحاد یمن شمالی و جنوبی بعد از جنگ سرد، تفاوت فرهنگی بین شمال و جنوب بعد از اتحاد کماکان باقی ماند و وحدت ملی «جمهوری یمن» هیچگاه بهصورت کامل شکل نگرفت. پس از اتحاد، یکی از مشکلات یمن واگرایی و جداییطلبی جنوب یمن بوده است.
در حال حاضر به دلیل خلأ قدرت و منازعه داخلی و خارجی، گروههای جداییطلب به دنبال عملی کردن خواستههای خود هستند. همچنین احساس تبعیض فراگیر در میان مردم، اوضاع اقتصادی بغرنج جنوب و کنشگری نخبگان سیاسی این خطه مبنی بر گسست و تجزیه، پتانسیل بالای جداییطلبی وجود دارد. بنابراین، جداییطلبان جنوب یمن به مرکزیت عدن و دیگر استانهای جنوبی خواهان خودمختاری و جدایی هستند. متعاقب تحولات یمن، دولت منصور هادی موفق شد در برخی مناطق و عدن دولتی را مستقر نماید و در مقابل نیز با قدرتگیری انصار الله یمن در قامت قدرتی سیاسی- نظامی و با استناد به اعلامیه دستور یا قانون اساسی فوریه ۲۰۱۳ که طبق آن خود را ملزم به تشکیل دولت میداند، شکلگیری دولت جدید در شمال را میتواند محقق سازد. درمجموع، کشور یمن ازلحاظ سیاسی به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم شده است که توسط انصار الله و طرفداران هادی اداره میشود. لذا این امر در آینده میتواند سناریوی تجزیه این کشور را عملاً در قالب دو کشور یمن شمالی و جنوبی عینیت بخشد.
با توجه به زمینهها و وضعیت فعلی یمن و نگاه جغرافیای مردم یمن در قالب شمالی و جنوبی در این سناریو احتمال تجزیه یمن افزایش مییابد. چراکه از یکسو در راستای منافع گروههایی چون القاعده است که هیچگاه یمن متحد را به نفع خود نمیدانسته و از سوی دیگر، خواست برخی از جریانهای جنوب است که خواهان بازگشت به وضعیت عدم وحدت در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ هستند.
ج) سناریوی باورپذیر
تنها سناریوی باورپذیر، قدرتمند شدن جریانهای سلفی- تکفیری مانند القاعده و داعش است. عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر و دگرگونی سریعی که پسازآن صحنه خاورمیانه را متحول ساخت، صحنه درگیری و نفوذ القاعده را از افغانستان و عراق به یمن و جاهای دیگر منتقل کرد. با این حال، کاهش فعالیت القاعده در عراق بهخصوص پس از تأسیس شورای بیداری و مقابله عشایر سنی مذهب عراق با القاعده موجب شد این گروه مجدداً روی موقعیت و فضای سیاسی و اجتماعی یمن متمرکز شود. اکنون القاعده در برخی از تحولات و مسائل امنیتی و درگیری بهخصوص در جنوب یمن نقشآفرینی میکند. بهطور کلی، رهبران القاعده مترصد فرصتی هستند تا بتوانند از شکافهایی که در ثبات و امنیت کشورهای عربی ایجاد میشود برای سازماندهی خود استفاده کنند.
انور العوق، رهبر القاعده یمن و نظریهپرداز القاعده در شبهجزیره عرب، پیش از کشته شدن توسط پهبادهای آمریکا درباره انقلابهای عربی گفته بود که این تحولات به برادران مجاهد ما پس از سی سال اختناق، فرصت نفس کشیدن میدهد. گسترش فعالیت القاعده در یمن با تکیهبر عوامل ساختاری مانند ساختار اجتماعی قبیلهای، اقتصاد ناکارآمد و بیکاری سرسامآور و نیز ضعف خدماترسانی دولت بوده است. نوع گسترش فعالیت القاعده در یمن به الگوی افغانستان و پاکستان در اتحاد با قبایل محلی علیه حکومت مرکزی و عضوگیری از جوانان این قبایل و درنتیجه، تبدیل شدن به عضو و جزیی از آنها و بهرهگیری از چتر حمایتی این قبایل در برابر مخالفان نزدیک است.
القاعده از طریق ازدواج و تجارت و عضوگیری از جوانان یمنی به جزیی از ساختار اجتماعی و قبیلهای آنها تبدیل شده و کمبود امکانات آموزشی و بیسوادی نیمی از مردم یمن زمینه فعالیت و گسترش القاعده را فراهم آورده است. یمن هماکنون به سومین پناهگاه امن القاعده تبدیل شده و نسبت به شاخههای دیگر القاعده در عراق و جنوب آسیا از ثبات بیشتری برخوردار است .
دیگر جریان تروریستی یمن، داعش است که در فاصله زمانی کم به رقیب القاعده تبدیل شد. شدت و کثرت عملیات داعش سبب رشد و گسترش آن در یمن شد. بهعنوانمثال، در ماه ژانویه ۲۰۱۶ تنها در شهر عدن ۳۳ ترور و چهار بمبگذاری انجام داد که بیش از ۷۰ کشته و زخمی بر جای گذاشته است.
از سوی دیگر، نزدیکی قاسم الریمی، رهبر القاعده یمن که برخلاف نسل اول و دوم که با اسامه بنلادن کار کرده بودند به داعش و بیعت با البغدادی گرایش بیشتری دارند، نزدیکی گروهای تروریستی را میتواند رقم بزند که این امر بستر مناسبی برای حضور داعش در کنار القاعده را فراهم میآورد. اگرچه این گروههای تروریستی برای قدرت گیری با توجه به شرایط بینالمللی چون اولویت مبارزه با تروریسم و ممانعت آمریکا و غرب و شرایط داخلی چون وجود نیروهای مسلح شیعی و ارتش این کشور راه سختی در پیش دارند، اما در این سناریو پیشبینی میشود با توجه به نبود دولت مرکزی قدرتمند و همچنین حمایت برخی از کشورهای منطقه چون عربستان، امکان شکلگیری امارت اسلامی در مناطق تحت تسلط و گسترش آن در یمن رو به فزونی خواهد بود.
نظر شما