مسلماً به روی خودشان هم نمیآورند؛ مدیران تلویزیون را میگویم. شاید برایشان هیچ اهمیتی ندارد که مزدک میرزایی از ایران رفت. مگر روزی که سید محمد حسینی، فرشید منافی، مهدی رستمپور و خیلیهای دیگر رفتند ککشان گزید؟
همین هفته قبل بود که شایعه شد عادل فردوسیپور پیشنهادهایی از شبکهای خارجی دریافت کرده است؛ شبکهای که معلوم است به کجا وصل است و مثل لاشخور به دنبال لقمههای حاضر و آماده است. شاید اولین کسانی که از خروج عادل خوشحال میشدند، مدیران مخالف او در تلویزیون بودند که سایه سنگین عادل و هواردارانش از سرشان برداشته میشد و قیافه حق به جانب میگرفتند که دیدید دلش با ایران نبود؟! اما موضعگیری عادل همه را ناکام گذاشت تا همچنان زیر فشار روانی بمانند و برای بازگرداندن مخاطب، دست به دامن ستارههای کاغذی شوند. بگذریم...
مزدک میرزایی ۴۹ ساله، مجری، گزارشگر و برنامهساز بیحاشیه و مؤدبی است که زبان نقاد و زیرکیهای عادل را ندارد یا نخواسته داشته باشد و بهانه دست کسی نداده است. همیشه سرش به کار خودش بوده و مثل همه عشق فوتبالها در مستطیل سبز زندگی میکرد. از سبک زندگی و رفتارهایش معلوم بود همین که کار کند و هزینههای زندگی و آینده خانوادهاش تأمین شود، راضی است و چندان جاهطلب و زیادهخواه نیست، اما چه شد که این مرد آرام، طغیان کرد و به گفته دوستانش به شبکه معاند ایران اینترنشنال پیوست؟ او از گزارشگران فوتبالی است که با برنامههایی مثل گزارش ورزشی، نود و فوتبال برتر همکاری داشت؛ اما مانند جواد خیابانی و پیمان یوسفی، یکباره شبکه سه را ترک کرد.
زهرهسادات هاشمی؛ مجری تلویزیون در واکنش به مهاجرت مزدک میرزایی در صفحه اینستاگرام خود نوشت: چند ماه قبل از دوستم شنیدم مزدک میرزایی کلاس زبان میره، میگفتن کاراش انجام شده برای کانادا. پارسال که با هم همسفر بودیم در جاکارتا من انگیزه و اشتیاقی برای کار در چهرهاش ندیدم. خوش به حال سازمان ما که این قدر نیروهاش با انگیزهاند و زیست حرفهای دارن و مدیرانش قدر سرمایههای انسانیش رو میدونن. و تمایز قائلن بین دوغ و دوشاب!
حس گس نادیده گرفته شدن
فرهاد عشوندی؛ روزنامهنگار ورزشی هم درباره این اتفاق نوشت: رفته چون پیشنهاد چند هزار پوندی داشته. رفته چون هر طوری میشمردند و برنامه تقسیم میکردند، او را نمیشمردند. نه خیلی سوتی میداد، نه این قدر هیجانانگیز بود که ستاره باشد. حتی برای سپردن برنامه لیگ یک هم به او اکراه داشتند. سنش داشت به حوالی ۵۰ میرسید و خب احتمالا به جایی رسیده بوده که خواسته تغییری ایجاد کند. او هم رفت مثل خیلی از سرمایههای سوخته تلویزیون. مزدک رفت اما مگر برای رسانه ملی مهم است؟ او را اینجا این قدر ندیدند که ول کرد و رفت. اینقدر دنبال پول ساخت برنامههایش رفت که خسته شد و رفت به مسیر بیبازگشت. او که قطعا بزرگتر از عادل فردوسیپور نبود، عادل که هیچ، مگر بزرگتر از امثال عطا بهمنش بود که چنان خانهنشینش کردند؟ نه؛ او هیچیک از اینها نبود و خسته شده بود از این یکنواختی و حس گس نادیده گرفته شدن و در سایه ماندن. این قدر مرام داشت که بعد از آن همه فشار ماندن زیر سایه عادل، جایش را نگیرد و اینقدر به جایی رسیده بود که ول کند و برود.
محمدرضا منصوریان، کارشناس و مجری ورزشی دراینباره به ایسنا گفته است: سرمایه فقط این نیست که ما معدن مس و طلا داشته باشیم. این نیست که ما نفت و گوگرد داشته باشیم. بخشی از سرمایه کشورمان ما این افراد هستند. ما گاهی اوقات میبینیم که افراد نخبه در ایران، خیلی راحت جذب کشورهای بیگانه میشوند و میروند. اما قبل از اینکه این اتفاق بیفتد معتقدم که هر سازمانی در هر ارگانی و در هر تشکیلاتی باید یک سیستم و دستگاه مراقبتی داشته باشد. وقتی میگوییم دستگاه مراقبتی، صرفا دستگاه امنیتی ـ اطلاعاتی نیست که ۲۴ ساعته مراقب فرد باشد. منظور این است که تشکیلاتی باید وجود داشته باشد که مرتبا با این افراد در ارتباط باشند و به معنای واقعی از آنها مراقبت کنند.
یکی از بیکارشدگان نود
فروغی که نود را تعطیل کرد، خیلیها بیکار شدند. مزدک هم یکی از آنها بود. شبکه ورزش هم ترجیح داد بیشتر از مجریان و گزارشگران جوان و کمتجربه استفاده کند تا هم هزینه کمتری پرداخت کند و هم شاخها را بشکند! مزدک کمکار ماند و پول همان چند برنامه و زحمتهایش را هم به زور میگرفت. صیادان استعدادهای حاضر و آماده ایرانی هم کار خودشان را خوب بلدند. آنها نشستهاند تا از بلاهت ما استفاده کنند و ستاد خودشان را قوی کنند.
مدیران رسانه ملی حواسشان نیست که دارند اشتباه میزنند. آنها شاید بتوانند مخاطب شبکه افق را با وحید یامینپور راضی نگاه دارند، اما مخاطب جوان شبکه سه به چیزی غیر از امثال عادل و مزدک راضی نمیشود و یامینپورها هر چند حرفهای و با سواد، برای پاسخ به سلیقه خاصی پرورش یافتهاند.
این نقدها به مدیران صداوسیما وارد است و باید درباره این رخداد اندیشه کنند، اما توجیه اقدام مزدک نمیشود؛ در شرایطی که شبکههای بیهویت چون ایران اینترنشنال با دلارهای سعودی آرامش و ثبات هموطنانشان را هدف گرفتهاند، این که فردی چون میرزایی آن همه سوابقش را در بانشاط کردن مردم ایران کنار بگذارد و در زمین مقابل سوت بزند، چه توجیهی میتواند داشته باشد؟
نظر شما