ردپای بهشتی در عزل بنیصدر؟
ایرناپلاس: شما نوع نگاه امام نسبت به بنیصدر و نهضت آزادی از ابتدای سال ۶۰ را متأثر از نامه آقای بهشتی به ایشان میبینید؟
توسلی: من نمیخواهم پیشداوری کنم، ولی قرائن نشان میدهد بعد از این نامه، گام به گام حمایت ایشان از آقای بنیصدر کاهش پیدا میکند و بحث مجلس بهوجود میآید.
ایرناپلاس: آیا آقای بهشتی در چیزی بیش از این ساختار بهدنبال تضعیف بنیصدر و اعمال فشار و در حقیقت کاهش اختیارات او بود؟ از نظر شما نامه آقای بهشتی به امام فراساختاری است؟
توسلی: قضاوت کمی مشکل است. باید مصادیقی که در نامه است، با دقت بررسی شود. چون من جزئیات را در حافظه ندارم و نمیتوانم روی جزییات بحث کنم. دلیل استعفای دوستان ما در متن استعفای آنان وجود دارد، که خوشبختانه دکتر جعفری در خاطرات خود بهعنوان یک امانت تاریخی آوردهاند و ارتباطی به این بحثها ندارد. نگاه آنها همان نگاه چپ اوایل انقلاب بود و بعدها که متوجه شدند اشتباه کردهاند، به مهندس سحابی گفتند حق با بازرگان بود. مسئله بحث قدرت نبود. مهندس بازرگان و بقیه تصریح کردند که بعد از انقلاب، جنگ ما جنگ قدرت نیست، بلکه جنگ حجت است. ما هنوز جامعه دموکراتیک نداریم تا تجربه جوامع دموکراتیک را بر آن اساس اجرا کنیم و بگوییم احزاب تشکیل میشوند تا از این طریق وارد قدرت شوند. چون ما این تجربه را نداشتیم. گروههای مختلف که بهدنبال قدرت بودند، فاجعه ۳۰ خرداد را در جامعه ما بهوجود آوردند. فاجعه ۷ تیر و ۸ شهریور هزینه سنگینی را بر فرآیند انقلاب و توسعه جامعه تحمیل کرد. باید بپذیریم که این ناپختگی و عدم آمادگی برای کار جمعی و فرهنگ استبدادی و خودکامگیها و خودبرتربینی مسائلی است که از آن روز تا امروز در جامعه ما مطرح بوده و هست. ما در حال طی کردن این فرآیند هستیم.
بنابراین آن استعفا، جنگ قدرت نیست و مسئله تفاوت در مواضع داخلی است. نگاهی داشتند که با نگاه تاریخی نهضت و نگاه رهبران نهضت همخوانی نداشت و بعدها گفتند اشتباه کردهاند. مطلب بعدی این است که مرحوم دکتر بهشتی نگاهی راهبردی داشتند. ایشان منافع انقلاب و ملت را در حاکمیت روحانیت میدیدند. ایشان بهطور شفاف گفتهاند. من خواندم که همه باید همیشه از نظارت روحانیت حمایت کنند. یعنی قانون هیچ. این جمله صریح آقای بهشتی است.
همانطور که حزب جمهوری اسلامی تمام تقابل خود را با دولت موقت برای جایگزینی در آینده داشتند با بنیصدر نیز به همین صورت عمل میکردند. من نمیخواهم از روش بنیصدر دفاع کنم. روش او بهخصوص قرارگرفتن در کنار سازمان مجاهدین خلق یکی از اشتباهات تاریخی و بیّن اوست و باید روزی پاسخگو باشد. به نظر من اگر آقای بنیصدر بدون پیوند با مجاهدین خلق میایستاد، مقاومت او در داخل در راستای اجرای قانون و منافع ملی بود و میتوانست در آینده بماند. همانطور که دوستان ما ماندند. ما هزینههایی پرداختیم.
توصیه امام به بنیصدر
ایرناپلاس: امام در سخنرانی خطاب به بنیصدر میگویند که شما برگردید.
توسلی: بله، بنابراین به نظر من باید بپذیریم. نگاهی که بعدها، در ولایت فقیه مطرح میشود. آقای دکتر فرمودند ولایت فقیه برداشتهای متفاوت دارد، ولی آن ولایت فقیه که تصویب شد، همان نگاه شیخ فضلالله نوری بود و همان مطلبی است که مرحوم دکتر بهشتی بهطور شفاف در نامه خود به امام گفتهاند، البته با نگاهی روشنفکری. چون روحانیون نیز طیفهای مختلفی دارند. ولی در هر حال، نگاهی که میگوید باید روحانیت حاکم شود، با اینکه برخلاف اصول اصلی قانون اساسی است، حاکم شده و ما در این چهاردهه نتوانستهایم بسیاری از اصول مترقی قانون اساسی را اجرا کنیم، از جمله اصل ۲۶ یا اصل ۵۶ قانون اساسی. این مسائل بسیار روشن است.
این مطلب نقطه قوت دکتر بهشتی است. وقتی مشروح مذاکرات مربوط به اصل ۲۶ قانون اساسی را بررسی میکنید، میبینید دکتر بهشتی یکتنه علیه کسانی که میگویند فعالیت احزاب نباید آزاد باشد، ایستاده است و میگویند فعالیت احزاب بر اساس اصل ۲۶ قانون اساسی آزاد است. اولین قانونی که در مجلس اول تصویب میشود همین مفاهیم را دارد. کسانی در وزارت کشور و دولتهای چهار دهه گذشته بودند که به احزاب باور دارند. اینکه ما ۲۰۰ حزب داریم، یک نمایش است. این مسئله در کجای دنیا سابقه دارد؟ آن هم با ضوابطی که گذاشته شده است. باوری نسبت به حقوق شهروندی وجود ندارد. باتوجه به نقاط قوت حضور آقای بهشتی، ولی در هر حال ایشان اصل ولایت فقیه را که آقای منتظری باور داشتند و آقای آیت پیشنهاد میکنند، مطرح میکنند. آقای آیت در چه جایگاهی است؟
ریشههای ماجرای ۱۴ اسفند
ایرناپلاس: بحث ما ولایت فقیه نیست. چون اگر بخواهیم در این مورد صحبت کنیم، باید چند پله عقبتر برویم و به پیشنهاد اعضای نهضت آزادی و ماجرای قهر آقای طالقانی برسیم که آنها در آن جلسه به امام پیشنهاد دادند که مجلس خبرگانی به این شکل تشکیل شود، که مورد انتقاد امام و آقای بهشتی و آقای هاشمی رفسنجانی بودند و گفته شد مشخص نیست از این مجلس به این شکل چه چیزی بیرون بیاید. من از فرمایش شما اینطور برداشت کردم که نوع کنش آقای بهشتی توجیه یا تئوریزه کردن روشنفکرانه اتفاقی بود که در نهایت با مدل غیرروشنفکرانه آن تفاوتی نداشت. با این وجود، بهطور خلاصه واکنش خود بعد از سخنرانی ۱۴ اسفند بنیصدر را بیان کنید.
توسلی: بسیار غیرعادی بود. فضا عادی نبود و برای اینکه بدانیم نهضت بیانیه داد یا نه، باید به اسناد نهضت رجوع کنیم. چون من الان مطلبی بهخاطر ندارم.
خطای استراتژیک نهضت آزادی
ایرناپلاس: آقای دکتر توضیحی اگر دارید بفرمایید.
مومنی: برخی از بیانات ایشان مایه شگفتی من است. متنی که ایشان از آقای دکتر بهشتی خواندند، منحصراً بحث نظارت روحانیت را مطرح میکند. ولی ایشان از آن استنتاج به میل به بیقانونی آقای بهشتی دارند. این جفای بزرگی در حق کسی است که تمام زندگیاش بر قانون و رعایت انضباط مدنی مبتنی بود. از خطای استراتژیک بنیصدر صحبت کردند. به نظر من یکی از بزرگترین خطاهای استراتژیک نهضت آزادی بعد از پیروزی انقلاب این بود که سرنوشت خود را با سرنوشت بنیصدر گره زدند. من آن زمان در شورای انقلاب آمد و شد داشتم. آقای مهندس بازرگان مکرر از رفتارهای خودمحورانه و خلافگویی و تفرقهافکنانه بنیصدر صحبت میکردند و مکرراً بر این مسئله تصریح داشتند که میزان کارشکنیهایی که بنیصدر علیه تیم مهندس بازرگان داشت، چه در دولت موقت و چه پس از آن، کمتر از بقیه نبود. ولی به صورت کاملاً انفعالی و با تحلیلی کاملاً نادرست خود را با بنیصدر همپیمان کردند. درحالیکه خود آقای مهندس بازرگان تمام آن نکات را تصریح میکردند.
آقای بهشتی دو سه بار به اعتبار اخباری که از اینسو و آن سو به ایشان میرسید، افرادی را که امروز نیز در قید حیات هستند به شورای انقلاب آوردند و برای مهندس سحابی و مهندس بازرگان آشکار شد که بنای بنیصدر بر صداقت و راستی نیست. اینکه امروز گفته شود بنیصدر میخواست قانون باشد و در برابر او ایستادگی کرده بودند، این نیز جفایی بزرگ به تاریخ است و واقعیت ندارد.
اگر به متن جریانهایی که در آن زمان اتفاق افتاده مراجعه کنید، بیش از ده بار امام خمینی خطاب به بنیصدر گفتند در برابر قانون تمکین کن و «من من» نگو. این من، شیطان است. تو خودمحوری میکنی. این ماجرا آنقدر شور شده بود که حتی طرفداران بنیصدر آن را رد نمیکردند. و ماجرای مواجهه بنیصدر با حزب بیشتر به حالت تهاجمی و از ناحیه بنیصدر بود. خود من از کسانی هستم که شاهد بودم آقای بهشتی، بنیصدر را به حزب جمهوری اسلامی دعوت کردند و گفتند ما میخواهیم روابطی صمیمانه و خوب برقرار باشد و همه ما میخواهیم برای اعتلای کشور کار کنیم. در همان جلسه آقای بنیصدر گفتند پس من را با افرادی مربوط کنید. آقای بهشتی من و شهید حسن اجاره دار را معرفی کردند، ولی بعداً بنیصدر به وادی دیگری افتاد.
خویشتنداری امام نسبت به بنیصدر
حتماً ایشان به یاد دارند که امام چقدر نسبت به او خویشتنداری میکردند و چقدر فشار روی امثال بهشتی و هاشمی میآوردند تا او را تحمل کنند. چون رای مردم برای ما حیاتی و مهم است. حتی کار به هیئت حکمیت سه نفره رسید که یکی از مصوبات بسیار مهم آن این بود که از دورهای که امام فرمان آتشبس بین بنیصدر و بقیه را دادند، آن هیئت تصریح کرد که حتی یک مورد خطا از ناحیه آقای بهشتی سر نزده و تمام خطاها از جانب بنیصدر بود، که خلاف عهد میکرد.
شواهد در این زمینه آنقدر زیاد است که من از این بیانات تعجب کردم. من خود شاهد بودم که در اوج هتاکیهای غیرمتعارف بنیصدر در همان جلساتی که مجاهدین خلق آن را منفجر کردند، روزی یک نماینده مجلس به تعبیر غیرمودبانه ای از آقای بنیصدر نام برد و آقای بهشتی از این رویه به شدت عصبانی شدند و نزدیک به ده دقیقه سخنرانی کردند و گفتند ما اختلافنظرهایی داریم و حتی اگر ایشان در این اختلافنظرها حفظ حریم نکند، ما مجوز این کار را نداریم. جوری خشن و بیپروا و صریح از آن نماینده و کارش انتقاد کردند که او ترجیح داد جلسه را ترک کند.
روزنامه میزان بعد از ۱۴ اسفند به صورت افراطی طرف بنیصدر را گرفت
بهشتی در اوج اختلافات میگفت کسی را که بخواهد به صورت غیراخلاقی از ما دفاع کند، اصلاً نمیخواهیم. همه این موارد در تاریخ ثبت شده است. روزنامه میزان بعد از ماجرای ۱۴ اسفند به صورت افراطی و یکجانبه طرف بنیصدر را گرفت و این موارد خطاهایی کوچک نبود. اما باوجود همه این موارد، تا پایان زندگی آقای بهشتی یکبار ندیدم ایشان تعبیری غیردوستانه راجعبه مهندس بازرگان داشته باشند. از نظر ایشان این حق آنها بود تا انتخاب خود را داشته باشند و ما میتوانیم اگر آنها مطالبهگر باشند از آنها بخواهیم بیایند و توضیحات ما را بشنوند.
در ماجرای ۱۴ اسفند، تقریباً همه به این نتیجه رسیدند که بنیصدر برای پیگیری منافع و خواستههای خود و همپیمانان خود هیچ حریمی را رعایت نمیکند و به هیچ قاعدهای تن در نمیدهد. نکتهای که به آن اشاره کردید، یکی از قلههای برخورد مشوقانه امام خمینی با ایشان بود. حتی در دورهای که بنیصدر پنهان شده بود، امام چقدر مشوقانه گفتند به تو وعدههایی داده شده است و تو را اغوا کردهاند. تو مطمئن باش اگر خود را اصلاح کنی به تو این فرصت را میدهیم و آنچه به دنبالش هستی در این کادر بسیار بهتر به دست میآید. حتی به او امان دادند و گفتند برگرد و تسلیم قانون شو و آداب کار جمعی را رعایت کن تا بتوانیم بار دیگر همکاری کنیم.
یعنی آن میزان سعهصدر واقعاً بینظیر بود. نامه اشاره شده از افتخارآمیزترین یادگارهای اندیشهای شهید بهشتی است. وقتی ایشان بینش طیف بنیصدر را معرفی میکند میتوانید ببینید که هیچ نکته منفی درباره آنها مطرح نمیشود و از امام میخواهد ایشان در چهارچوب جایگاهی که دارند انتخاب کنند. بعد بحث این است که ما هیچ نوع طمع مادی نداریم و تصریح میکنند، من بارها به شما عرض کردهام، بزرگترین لطفی که میتوانید به من بکنید این است که من را از مسئولیتهای اجتماعی آزاد کنید. برداشت من این است که در کسوت روحانی و در چارچوبهای اندیشهای بتوانم خدمات مؤثرتری به جامعه داشته باشم. در آن نامه مطلقاً بحث قدرت و حذف یک طرف وجود ندارد. اگر این امکان وجود داشته باشد و نامه با شواهد موجود در آن زمان ردگیری شود، یکی از قلههای مظلومیت آقای بهشتی بهعنوان یک شخصیت و مظلومیت حزب جمهوری اسلامی بهعنوان یک حزب است.
من بهعنوان کسی که در آن زمان مسئولیت داشت، میگویم هیچگونه تلاشی در عمل برای مواجهه مدنی با هیچیک از مخالفان حزب جمهوری اسلامی و نظام جمهوری اسلامی انجام نمیشد. آنچه عمدتاً نسبت داده میشود محصول جنگ روانی سازمان مجاهدین خلق بود و باعث تأسف است که بسیاری را اغوا کرده و تحت تأثیر قرار داده است.
نظر شما