هیچ سندی مبنی بر ائتلاف نهضت آزادی با بنیصدر وجود ندارد
ایرناپلاس: تحلیل شما از ائتلاف مجاهدین خلق، بنیصدر و نهضت آزادی چیست؟
معتمدی مهر: در مورد نکتهای که از ائتلاف بین سازمان، بنیصدر و نهضت آزادی عنوان کردید، من هیچ سند تاریخی در دست ندارم. تنها چیزی که وجود دارد این است که نمایندگان مجلس از اعضای نهضت آزادی در جلسه عدمکفایت بنیصدر شرکت نکردند. دقیقاً قبل از آن جلسه، مهندس بازرگان و آقای ابراهیم یزدی و سایر اعضا، دیدارهایی با مسئولان داشتند که محتوای آن، دفاع از سازمان و دفاع از عملکرد بنیصدر نبود.
بنیصدر شخصیتی خودشیفته بود که از پیش از انقلاب اختلافات زیادی با دکتر یزدی و جبهه ملی داشت. بعد از انقلاب بنیصدر در انتخابات اول ریاست جمهوری، کاندیدای نهضت آزادی نبود و در آن مقطع، دکتر حسن حبیبی کاندیدا شد. تحلیلی در آن مقطع وجود داشت. مهندس بازرگان و نهضت مطرح میکردند که نباید نقطه تقابل با رئیسجمهور را به جایی برسانیم که به سقوط وی منجر شود. بنابراین در این تصمیم تاریخی شرکت نمیکنیم، با اینکه میدانستند تعداد آنها به حدی نیست که جلسه را از رسمیت بیندازد. ما نه در آن مقطع و نه بعد از آن هیچ نشانهای از ائتلاف نهضت با مجاهدین و بنیصدر نمیبینیم. اتفاقاً نهضت و مهندس بازرگان منتقد عملکرد بنیصدر بودند و به دفعات در سخنرانیهای خود به این نکته اشاره کرده بودند. بنیصدر با آنها روابط حسنهای نداشت، ولی در همان زمان با بسیاری، از جمله آقای سید احمد خمینی رابطه داشت و این به معنای ائتلاف بنیصدر با این افراد نیست.
بدنه اجتماعی مجاهدین از کاریزمای رهبر انقلاب شکست خورده بود
ولی چرایی حرکت مجاهدین به سمت بنیصدر اهمیت دارد. این ائتلاف در آن مقطع شکل گرفت. اگر بپذیریم که مجاهدین خلق به گزینه برخورد نظامی علیه نظام فکر میکردند، پس بنیصدر که فرمانده کل قوا بود، بالاترین سطح اختیارات نظامی را در دست داشت. بنابراین از این جهت قابل توجیه است. در مورد اقبال بنیصدر به آنها این ارزیابی وجود داشت که سازمان مجاهدین خلق میلیشیای گستردهای در سراسر کشور دارد. وقتی که تضادها و تقابلها بین بنیصدر و حزب جمهوری به نقطه غیرقابل برگشتی رسید، بهطور طبیعی بنیصدر از این پتانسیل که ارزیابی میشد، بدنه اجتماعی دارد، صرف نظر نکرد. البته بدنه اجتماعی مجاهدین از کاریزمای رهبر انقلاب شکست خورده بود، ولی در آن زمان همه اینطور صحبت نمیکردند. حتی در صحبتهای خود اشاره کردم دکتر بهشتی نیز قصد ایجاد فضای تقابلی با مجاهدین را نداشت، ولی بعد از فضای ۱۴ اسفند ایشان هم به مخالفت با مجاهدین برخاستند، ولی من به آن قطعیت نرسیدهام که دکتر بهشتی در صدد حذف فیزیکی مجاهدین بودند.
ماجرای خروج بنیصدر و رجوی از کشور
ایرناپلاس: بنیصدر و رجوی چرا و چگونه از کشور خارج شدند؟ آیا اطلاعات سپاه و کمیته رد آنها را نزده بودند؟
عربسرخی: همکاریهای سیاسی بین مجاهدین خلق و بنیصدر از یک سال پیش از ۳۰ خرداد ۶۰ شکل گرفته بود. در میتینگ میدان شهدا در ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۹ عملاً فضای تبلیغاتی میتینگ توسط مجاهدین خلق شکل گرفته بود. اما در مورد وجود یا عدم وجود کنترل امنیتی بر آنها باید گفت تا مراحلی چنان تحت کنترل بودند که اگر قرار بر دستگیری بود، دستگاههای امنیتی میتوانستند همه را یکجا دستگیر کنند. اما تا زمانی که من در بخش امنیت بودم، چنین نگاه کلانی در دستگاههای امنیتی وجود نداشت. از مرحلهای به بعد و پیش از فاز نظامی، آنها به زندگی مخفی روی آورده بودند. یک یا دو روز قبل از رفتن بنیصدر و رجوی، گزارشی آمده بود مبنی بر اینکه بنیصدر در خانهای نگهداری میشود و شب به سراغ او رفتند و مشخص شد او عصر همان روز رفته است. شایعه تغییر چهره بنیصدر از همان نقطه قوت گرفت. بنیصدر از دو روز قبل از خروج، در حفاظت کامل مجاهدین (منافقین) بود.
جمله مشهور امام در مورد بنیصدر
ایرناپلاس: تحلیل خروج بنیصدر از کشور وجود داشت؟
عرب سرخی: بله، حتی مطرح شد هواپیمای حامل آنها زده شود؛ ولی اجازه داده نشد. بنابراین از دو روز قبل، بنیصدر در رصد مستقیم نبود. ولی در هواپیما در دسترس بود و میتوانستند آن را بزنند.
شکوهی: امام در این مقطع جمله مشهوری دارند که نگفتن آن بیانصافی است. امام در یک سخنرانی گفتند من از آقای بنیصدر میخواهم برگردد و همینجا باشد و تحقیق و تألیف کند و به دام شیاطینی که منتظر او هستند، نرود و برگردد. امام حتی در مقطعی که بنیصدر پنهان شده بود و احتمال خروج او از کشور میرفت، این سیاست کلان را اعلام کرد که از او حمایت خواهد کرد.
تمام کادرهای اصلی فوراً از کشور خارج شدند
ایرناپلاس: باوجود ضرباتی که سازمان وارد کرد، سیستم امنیتی ما توانست ضربات کاری به سازمان وارد کند؟ با وجود کشته شدن موسی خیابانی و اشرف ربیعی در درگیریهای بهمن همان سال، اما سازمان دچار انشقاق نشد. آیا این توان وجود نداشت؟!
عرب سرخی: شبکه آنها مخفی بود و بدنه میانه به پایین در خانه تیمی ساکن بودند و بهموقع از کشور خارج شدند. بعد از کشتهشدن خیابانی، دستور صادر شد تمام کادرهای اصلی فوراً از کشور خارج شوند و تعداد قابل توجهی در مرزها دستگیر شدند. آنها از قبل تدبیر کرده بودند تا عناصری نفوذی داشته باشند و داشتند و آن کارها را با عناصر نفوذی انجام دادند. سیاست جمهوری اسلامی دستگیری بود و بنا نداشت خانهای را منفجر کند.
ایرناپلاس: ساواک یا سرویسهای اطلاعاتی پیش از انقلاب در سازمان نفوذی داشتند؟
عربسرخی: مهمترین ضربهای که در سطح بالا به سازمان زده شد که تمام اعضای مرکزیت سازمان جز یکی دو نفر دستگیر شدند، از طرفی شاهمراد دلفانی، عامل نفوذی بود. بعد از آن، کل سازمان تماماً در زندان بود و هیچوقت بیرون نبود. سازمان روشی داشت و شاخههایی ایجاد میکرد. یک نفر را بهعنوان فعال معرفی میکرد و شروع به جذب افراد میکردند. سازمان چنین کارهایی را در سطوح پایین انجام میداد.
ماجرای اساتید روس؟
ایرناپلاس: شخصی به اسم ناصر رضوی کتابی به نام «استراتژی و دیگر هیچ» دارد. در متن این کتاب گفته میشود بخشی از کسانی که در اطلاعات سپاه آموزش میدادند، روس بودند. آیا این مسئله مورد تأیید شما هست؟
عربسرخی: من تا ۳۱ خرداد ۶۱ در سپاه بودم. واحد آموزش یکی از واحدهای کاری زیر مجموعه من بود. من معاونت پشتیبانی را داشتم و معاونت آموزش و گزینش و پشتیبانی و تدارکات زیر مجموعه من بودند. من هیچوقت در بخشهای اطلاعاتی نبودم. اما هرگز در آموزش چنین چیزی نداشتیم، شاید بعدها اتفاق افتاده باشد، ولی تا زمان مسئولیت من چنین چیزی نبود.
ایرناپلاس: طرفداران بنیصدر تحلیلی دارند مبنی بر اینکه در بدنه حاکمیت، فاتح خرمشهر فاتح تهران خوانده میشد و بر آن اساس، عزم برای کنارگذاشتن بنیصدر برای آن بود که او نتواند مسئله خرمشهر را به نام خود تمام کند؛ چون در آن صورت دیگر کسی جلودار او نخواهد بود. نظر شما چیست؟
شکوهی: بافتنی خوبی نیست. من چیزی برای تأیید این نظر پیدا نمیکنم. آنچه باعث شد نمایندگان مجلس به مرحله عزل بنیصدر برسند، دلایل مختلفی دارد. همکاری با مجاهدین خلق و کیش شخصیت او و تقابلی که در مجموعه نظام ایجاد کرده بود و کم شدن حمایت امام از ایشان و برداشتن ایشان از جانشینی فرمانده کل قوا، از جمله این عوامل هستند، که باعث شد آنانی که ایشان را اصلح نمیدانستند، تصمیم را به اینجا بکشند. من این تحلیل را قابل دفاع نمیدانم.
تبعات ۳۰ خرداد برای امروز
ایرناپلاس: قبل از این اتفاق، تمام پتانسیلهای فعالیت سیاسی در جامعه از بین میرود. چریکهای فدایی خلق و حزب توده و سایر گروههایی که بنا داشتند در همین فضا به کار سیاسی ادامه دهند، نتوانستند به فعالیتهای سیاسی خود ادامه دهند. آیا میشد تدبیری داشت تا فضای سیاسی در وضعیت قبل از ۳۰ خرداد باقی بماند؟
شکوهی: رخدادهای نظامی معمولاً جامعه را دوقطبی میکند و امکان گزینشهای عقلانی اینچنینی را حتی برای مسئولان تصمیمگیر فراهم نمیکند. حوادث دهه ۶۰ بسیار مهم هستند. انفجار حزب جمهوری اسلامی به بدنه چند قوه آسیبی در حد انحلال وارد میکند. اگر زخمیهای بیمارستانها را با همان وضعیت به مجلس نمیآوردند، مجلس هیچوقت نمیتوانست اکثریت پیدا کند. بنابراین ضربههایی که منافقین زدند، زیاد بود. سازمان مجاهدین خلق تقسیمبندی کرده بود و گفته شده بود ابتدا زدن سران نظام و بعد بدنه نظام و بعد هواداران و حزباللهیها و حتی افرادی که ریش داشتند، با عنوان زدن سرانگشتان اختناقآفرین مطرح باشد. با این عنوان، ضرباتی جدی به بدنه حکومت وارد شد. بهطور طبیعی آنهایی که میل به یکدست کردن قدرت و میل به اقتدار دارند، از این فرصتها استفاده خواهند کرد. در آن مقطع، توضیح خوبی در اختیار جامعه قرار گرفت تا بهعنوان مبارزه با تروریسم و جلوگیری از نفوذ و چنین استدلالهایی فضا را تنگتر کنند. فیلترهای گزینش در دهه ۶۰ تغییری کلی کرد و عوض شد.
عرب سرخی: حتی کسانی که قبلاً تمایلی پیدا کرده ولی بعدها از سازمان جدا شده بودند، مورد شک و تردید قرار گرفتند و عملاً به سمت سازمان سوق داده شدند.
شکوهی: بهتدریج فضای حاکم بر جامعه دوقطبی میشود و این فضا جا را برای عقلانیت تنگ میکند. من عقیده دارم آن مقطع، زمانی نبود که فضای سیاسی و عقلانیت ادامه داشته باشد، اما اینکه امروز هم با همان استدلالها بتوانیم بستن فضای سیاسی را توجیه کنیم، این مسئله قابل توجیه نیست.
ادامه دارد…
گفتوگو از سید عمادالدین محمودی
نظر شما