۸ خرداد ۱۳۹۸، ۱۷:۰۷
کد خبر: 83332920
T T
۰ نفر
دی‌ماه ۹۶ یا یک پس‌لرزه بود، یا یک پیش‌لرزه!

تهران - ایرناپلاس - بخش دوم گفت‌وگو با ابراهیم اصغرزاده به نقد و بررسی عملکرد اصلاح‌طلبان در سال‌های اخیر و تحلیل تحولات اجتماعی بعد از خرداد ۹۲ می‌پردازد.

اصلاحات، محصول خوانش دموکراتیک انقلاب


ایرناپلاس: نسبت گفتمان اصلاح‌طلبی با انقلاب اسلامی چیست؟


اصغرزاده: اصلاح‌طلبی ریشه در انقلاب دارد و چون نگرش و قرائتی دموکراتیک از انقلاب داشت، مردم آن را قبول کردند. اگر اصلاح‌طلبی ریشه در براندازی داشت و می‌گفت باید طبقه حاکم را بیرون بیندازیم و مجدداً شورش شود و ما در کف خیابان با خشونت رفتار کنیم، یقیناً مورد استقبال مردم نبود. این در ذات اصلاح‌طلبی وجود دارد و گفتمان اصلاحات، برگرفته از خوانش دموکراتیک از همان انقلابی است که اصولگرایان می‌خواهند آن را در اختیار بگیرند و تفسیر به رأی کنند. به همین دلیل، به‌رغم اینکه بارها اصلاح‌طلبان رانده شده‌اند و به اسم نظارت استصوابی، حذف و در جاهای مختلف کنار گذاشته شده‌اند، اما جریان اصلاح‌طلبی در حال بازتولید است. بسیاری از این نیروها در جامعه ریشه دارند. به‌همین دلیل جریان اصلاح‌طلبی فارغ از سایر جریانات براندازی در بیرون است.



انتخابات در ایران نمایشی مناسکی نیست


این چتر وسیع توسط اصلاح‌طلب‌ها، جامعه ایران را پوشش می‌دهد. خوب دقت کنید، انتخابات در ایران نمایشی مناسکی نیست. با انتخابات نمی‌توان کودتا کرد. با انتخابات نمی‌توان مسیر حکومت را تغییر داد. این سیستم و نظم انتخاباتی ما و آنچه صندوق رأی برگزار می‌کند، می‌تواند با استراتژی سلبی این را جایگزین آن کند، ولی نمی‌توان از درون چنین سیستمی گفت روحانیت باید به حوزه‌های علمیه برگردد. با صندوق رأی نمی‌توان انقلابی در ساختار سیاسی ایران به‌وجود آورد. این صندوق رأی محل نمایش است. عده‌ای به‌عنوان مناسک رأی می‌دهند و در طول این ۴۰ سال وظیفه خود می‌دانند از نماز جمعه پای صندوق رأی بیایند و رأی خود را بدهند. برای آن‌ها مهم نیست که چه کسی بیاید یا نیاید. چون می‌گوید آنکه مؤمن‌تر و انقلابی‌تر است رأی می‌دهد. صندوق رأی به بخش‌های حاشیه‌ای امکان می‌دهد رفتار متن و مرکز و هسته اصلی را مورد انتقاد قرار دهند؛ لذا این نمایش بسیار اهمیت دارد.



کاریزمای خاتمی، بن‌بست سیاست‌ورزی؟


ایرناپلاس: به این بحث اشاره کردید که اصلاح‌طلبی نوعی خوانش دموکراتیک از مفاهیم انقلاب است. نقدی که نسبت به اصلاح‌طلب‌ها وارد است این است که با توجه به اینکه تکیه‌گاه اصلی جریان چپ در دهه شصت، کاریزمای مرحوم امام بود، بعد از دوم خرداد اصلاح‌طلب‌ها به‌سمت ساخت کاریزمای جدیدی به نام خاتمی رفتند و این کاریزمای جدید در جاهایی می‌تواند از لحاظ سیاست‌ورزی این جریان را دچار انفعال کند. شما امروز می‌بینید که در فضای سیاسی در جریان اصلاحات، چیزی به اسم سیاست‌ورزی وجود ندارد. سطح تصمیم‌گیری در نیروهای اصلاح‌طلب بسیار بالا رفته است و ما هرچقدر از دهه هفتاد و هشتاد به سمت امروزآمده‌ایم، دایره تصمیم‌گیران برای اصلاح‌طلبان محدودتر شده است. در دهه هشتاد و دهه هفتاد، جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب و مجمع روحانیون و نیروهای دیگر در فرآیند تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی مؤثر بودند. ولی امروز هرچه جلوتر می‌رویم دایره تصمیم گیران برای اصلاح‌طلبان محدودتر شده است و این بازخورد اجتماعی ایجاد می‌کند و ما بازخورد اجتماعی آن را دیده‌ایم. آیا قبول دارید که بخشی از نیروهای جریان اصلاحات کاریزمای جدیدی به نام سید محمد خاتمی ایجاد کرده‌اند که سیاست ورزی را بلاموضوع می‌کند؟


اصغرزاده: نقش کاریزما این است که باید از آتش عبور کند و نشان بدهد که در بحران و در شرایطی که کاملاً پیچیده است و هیچ‌کس راه‌حلی ندارد، او راه‌حل دارد. امام خمینی زمانی کاریزما شد که بسیاری از گروه‌های سیاسی می‌گفتند انقلاب مگر با تفنگ و با جنگ مسلحانه درازمدت امکان‌پذیر است؟ اما او آمد و ایستاد و گفت: شاه باید برود. کاریزمای آقای خاتمی در دولت اصلاحات تشکیل نشد. وقتی او در سال ۹۴ گفت: «تکرار می‌کنم» کاریزمای او تشکیل شد. یعنی تمام سیستم تلاش کرد نظام حزبی از بین برود و به‌خصوص در ۸ سال دولت احمدی‌نژاد، نهادهای مدنی و مطبوعات کوبیده شدند و انقلاب فرهنگی دوم به پا شد و با دانشگاه‌ها تسویه‌حساب کردند و دانشجوها ستاره‌دار شدند. قرار بر این بود که بعد از دوره آقای احمدی‌نژاد ۸۰ میلیون ایرانی هولوکاست را زیر سوال ببرند و بعد بگویند ۱۱ سپتامبر کار خود آمریکایی‌ها بود. شعار دولت آقای احمدی‌نژاد این بود که ما با تمام دنیا در حال جنگ هستیم، ولی می‌خواهیم دنیا را مدیریت کنیم و شما دیدید که ملت آمد و در سال ۹۲ کسی را که به تفکر اصلی هسته قدرت و آقای احمدی‌نژاد نزدیک بود را با درصد پایینی کنار گذاشت و دقیقاً نماد اعتدال و نماد تعامل با دنیا را که می‌گفت: ما باید با دنیا رابطه داشته باشیم، توسط مردم انتخاب شد. ملت در سال ۹۶ به‌رغم دلخوری از حسن روحانی به او رأی داد. کاریزما قبل از اینکه به جسم مربوط باشد، برساخت ذهنی است. این برساخت ذهنی باید نشان دهد که فرد مقابل که می‌خواهد کاریزما شود فسادناپذیر است، سازش‌ناپذیر است. کسی است که حاضر است برای ارزش‌ها جان خود را فدا کند.



دی‌ماه ۹۶ یا یک پس‌لرزه بود، یا یک پیش‌لرزه!


ایرناپلاس: به نظر شما این خصوصیت‌ها در آقای خاتمی وجود دارد؟


اصغرزاده: در ۹۴ اتفاقی افتاد و نشان داد که به‌رغم متلاشی بودن جبهه اصلاحات، این مسئله وجود دارد. در سال ۹۶ تا ۹۸ اتفاقاتی سهمگین رخ داد که سرمایه اجتماعی جامعه را دچار اضمحلال کرد. این سرمایه آسیب دید و نمود آن در اعتراضات دی‌ماه ۹۶ دیده شد. دی‌ماه ۹۶ یا یک پس‌لرزه بود، یا یک پیش‌لرزه. چون اتفاقی افتاد و دیدیم کسانی که آمده بودند و به شعارهای آقای حسن روحانی اعتماد کرده و مجدداً به اصلاح‌طلب‌ها اعتبار بخشیده بودند، در کمتر از ۶ ماه به این نتیجه رسیدند که این دولت توان لازم برای دفاع از وعده‌های خود را ندارد. چرخش دولت و ضعف آن باعث شد توده‌های مردم به یک‌باره مثل آتشی شعله‌ور شود. من با شروع ماجرا کاری ندارم و اینکه چه کسانی آن را استارت زدند. مهم این بود که وقتی اعتراض به گرانی شروع شد، ده‌ها شهر ایران را در برگرفت و چهره‌هایی به خیابان آمدند که سیاسی نبودند. آن‌ها چهره‌های شناخته شده جنبش سبز و اصلاح‌طلب نبودند. بخش‌های مختلفی از جامعه بودند که اعتراض داشتند و بعد از آن در گروه‌های مختلف اجتماعی و بخش‌هایی که سازمانی داشتند، مثل پرستاران و معلمان و کارگران، این واکنش و اعتراض اجتماعی دیده شد. اتفاقی که کف خیابان رخ داد و مطالبات اجتماعی را معیشت محور می‌کرد، این پیام را می‌داد که من از دموکراسی شما چه چیزی به دست می‌آورم؟! من هیچ حسی نسبت به دموکراسی شما ندارم. شما می‌گوئید توسعه سیاسی و می‌گوئید برجام و می‌گوئید ارتباط با دنیا. چیزهای کلانی روایت می‌کنید که اگر دولت روحانی بیاید و اگر به لحاظ سیاسی احزاب ما قدرتمند شود، وضع ما بهبود پیدا می‌کند! این کجاست؟!



جنبش معیشت محور، معادله را به‌هم زد


به جای «رأی من کو؟» در سال ۸۸، کم‌کم شعار تبدیل شد به «جیب من کو؟». اینکه من کجای این بازی قرار می‌گیرم؟ با مثبت یا منفی بودن آن کاری نداریم. اما این جنبش معیشت محور، معادله را به‌هم زد. دولت و اصلاح‌طلبان حامی دولت کاملاً غافلگیر شدند. به حرف قبلی شما برمی‌گردم، چون نمی‌توانستند این مسئله را تحلیل کنند. جامعه به‌سرعت متوجه مسائل معیشتی می‌شود. کسی که می‌خواهد امور زندگی‌اش بچرخد و شب نان سر سفره خانواده ببرد و در آینده اشتغال فرزندش حل شود، منتظر شما نخواهد شد تا نور را در انتهای تونل به آن‌ها نشان دهید. او می‌گوید نور، چراغ قطار گرانی است که می‌آید تا من را له کند. می‌خواهم بگویم وقتی این جنبش اجتماعی معیشت محور می‌شود، غیبت اصلاح‌طلب‌ها و تئوریزه‌کردن نئولیبرالیستی وضعیت خیابان‌ها به ما آسیب فوق‌العاده‌ای زد.


اصولگراها می‌گویند سرنخ هر نوع جنبش اجتماعی در کاخ سفید است. آن‌ها قطعاً از بیرون اداره می‌شوند و کسی نیست که از آن‌ها بپرسد شما که می‌خواستید کاخ سفید را حسینیه کنید، چطور حالا به ادعای شما کاخ سفید عطسه می‌زند و مردم به خیابان‌ها می‌ریزند؟! این دون شأن ملت ایران است و دون شأن مردمی است که به‌خاطر مسائل معیشتی خود تابلو به دست می‌گیرند و اعتراض می‌کنند؛ اعتراضی بدون آتش زدن یک ماشین و اعتراضی بدون شکستن یک شیشه، و این نشان دهنده یک جنبش اعتراض محور است در جامعه‌ای که کم‌کم حق شهروندی خود را تجربه می‌کند. جامعه می‌فهمد که سرش کلاه می‌رود و طبقه حاکم و نخبگان حاکم و کسانی که به اسم سیاست برای آن‌ها حکومت می‌کنند، به آن‌ها آدرس غلط می‌دهند و در این مرحله است که جامعه سیاست‌زدایی می‌شود. به این مفهوم که می‌گوید سیاست و سیاستمدار را بیرون بریزید. من به دنبال کسی می‌روم که اقتصاد من و وضعیت معیشت من را درست کند. وقتی دارایی من یک سوم شده است، نمی‌توانم به سیاست فکر کنم. اتفاقاتی که رخ داد فاجعه‌آمیز بود.



چشم خود را بسته‌ایم


وقتی سیل آمد، ناکارآمدی سیستم کاملاً عیان شد. یک زلزله و یک اتفاق طبیعی تازه به ما می‌فهماند سیاست‌های نئو لیبرالیستی و غارت محیط زیست چه بلایی بر سر این کشور آورده است. یک زلزله به ما می‌فهماند تمام این ساختمان‌های بزرگ که بر آن‌ها نظارتی نشده است، چگونه بر سر کسانی که حق دارند در این جامعه زندگی کنند، آوار می‌شود. ما به‌خاطر انکار برخی از مسائل، چشم خود را نسبت به روند غارت طبیعت و محیط زیست پوشانده‌ایم. چون تعدادی از دوستان و فرزندان و افراد فامیل ما می‌خواهند سهم بیشتری داشته باشند و خواسته‌اند از این طبیعت استفاده بیشتری کنند.



توده‌های مردم را برانداز نمی‌دانم


ایرناپلاس: بنابراین از نظر شما اصلاح‌طلبی‌ای که قرار بود به یک معنا موتور محرک جامعه باشد، به ترمز بازدارنده تغییرات اجتماعی تبدیل شده است؟ البته نه اصلاح‌طلبی، بلکه اصلاح‌طلبانی که حامل گفتمان اصلاح‌طلبی هستند.


اصغرزاده: کاری که کف خیابان انجام می‌شود، از جنس اصلاح‌طلبی است. من توده‌های مردم را برانداز نمی‌دانم. من مرز بین اصلاح‌طلبی و براندازی را در این می‌بینم که مردم حق دارند از حقوق خود دفاع کنند و این حق متعلق به آحاد جامعه است. حقوق شهروندی و این پرسش که من در کجای تصمیم‌گیری تو هستم و این نکته که وقتی می‌گوئیم، بیایید و رأی بدهید مردم در کجای صندوق رأی ما هستند. این‌ها همه اصلاح‌طلبی است.



ادامه دارد
گفت‌وگو از سید عمادالدین محمودی

۰ نفر

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.