به گزارش ایرناپلاس، این شورا که در ابتدابا نام «ستاد انقلاب فرهنگی» آغاز به کار کرده بود، در ماموریتهای نخستین، بیشتر به مباحث دانشگاهی و آموزشی کشور میپرداخت؛ در ادامه اما به چنان جایگاهی رسید که میتوان آن را عالیترین و مهمترین مرجع تصمیمگیری، نظامبخشی، سیاستگزاری و جهتبخشی به مقوله بزرگ فرهنگ در کشور دانست؛ جایگاهی که نه فقط اعضای حقوقی آن (از جمله رئیسان قوای سهگانه)، که ترکیب شخصیتهای حقیقی آن در طول چهار دهه نقش فرادستی آن را نشان میدهد؛ شخصیتها و متفکرانی همچون محمدجواد باهنر (پیش از نخستوزیری)، علی شریعتمداری، حسن حبیبی، جلالالدین فارسی، آیتالله مهدوی کنی و رضا داوری، تنها بعضی از اعضای اولیه این شورا بودند که از همان ابتدا وزن و جایگاه این نهاد را در یک تراز فکری فراتر از دیگر شوراها قرار داد.
نگاهی به شمار و جایگاه موسسهها، نهادها و شوراهایی که در سالها در ذیل این شورا شکل گرفتهاند، نقش برجسته این نهاد فرهنگی را برجستهتر میسازد؛ موسسههایی که از آغاز تا کنون منشا خدمات و تحولات فراوانی در حوزههای فرهنگی، علمی، درسی، فناوری و حتی اجتماعی و اطلاعرسانی شدند؛ از جمله «جهاد دانشگاهی»، «فرهنگستان»های زبان و ادب فارسی، هنر و علوم، «شورای عالی اطلاعرسانی» یا «مرکز نشر دانشگاهی». البته در این سالها شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز مانند نهادهای دیگر، عملکردی بدون خطا یا بینقص نداشته و نیاز است که در هر دورهای از فعالیت، پذیرای نظرها و نقدهای کارشناسان علمی و فرهنگی کشور باشد.
رجوع به ادبیات و طرز نگاه رهبری به مقوله فرهنگ، به روشنی نشان از جایگاه اختصاصی آن در شئون کشور دارد؛ چه آنجا که ایشان سالها پیش در یکی از دیدارهایشان با اعضای وقت شورای عالی انقلاب فرهنگی، فرموده بودند: «مساله فرهنگ را در جایگاه واقعی و شایسته خود بنشانید؛ این خیلی مهم است. فرهنگ هویّت یک ملت است. ارزشهای فرهنگی روح و معنای حقیقی یک ملت است. همه چیز مترتب بر فرهنگ است. فرهنگ حاشیه و ذیل اقتصاد نیست، حاشیه و ذیل سیاست نیست، اقتصاد و سیاست حاشیه و ذیل بر فرهنگند؛ به این باید توجه کرد»؛ چه در متن انتصابی جدید که اشاره کردند: «فرهنگ، جهتدهنده همه اقدامهای اساسی و زیربنائی جوامع بشری و شتابدهنده یا کُندکننده آن است».
از طرفی اگر بیانیه «گام دوم انقلاب» را به منزله نقشه راه و ترسیمکننده جهتگیریهای اساسی همه وجوه احتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور در نظر بگیریم، انتصاب اعضای دوره جدید شورای عالی انقلاب فرهنکی را میتوان یکی از ابزارهای اصلی تحقق آن در بخش فرهنگ دانست؛ آن هم در زمانهای که «چهلواره» دوم انقلاب اسلامی همزمان شده است با وضعیتی که بیش از هر زمان دیگر، نیازمند بازآفرینی و بازسازی آرایش فرهنگی کشوریم.
از این منظر، تاکید رهبر معظم انقلاب بر سه رویکرد «نگاه نوین»، «آسیبشناسانه» و «روزآمدساز» در حرکت این شورا باید سرلوحه اقدامات و تصمیمهای این نهاد باشد تا مقوله فرهنگ در جایگاه رفیع خود قرار گیرد و «فرهنگسازی در هریک از اجزاء تمدّنی جامعه، برترین وسیله پیشرفت و موفقیت آن و بینیازکننده از ابزارهای الزامآور و تحکّمی» باشد.
اگر تا دیروز دغدغه برخی متولیان و دینداران محدود به ویدئو، نوار کاست یا بعدها شبکههای ماهوارهای بود، امروز باید چارهای اساسی اندیشید تا بتوان جمعیت چند ده میلیونی کشور را چنان مجهز به ابزار دانش و بینش کرد که هم در مقابل تهاجمهای فرهنگی تاب آورند؛ هم مبانی دینی و ارزشی خود را محافظت کنند؛ هم سبک زندگی ایرانی_اسلامی خود را بهروز سازند.نگاه نوین و وروزآمد به مقولههای متعدد فکری، فرهنگی و هنری کشور نه یک مبحث فقط تئوریک یا انتخابی، که ضرورت زیست فرهنگی _ اجتماعی ایران در بطن تحولاتی است که اجزای فناورانه آن روز به روز در حال گسترش و تحول است. اگر تا دیروز دغدغه برخی متولیان و دینداران محدود به ویدئو، نوار کاست یا بعدها شبکههای ماهوارهای بود، امروز باید چارهای اساسی اندیشید تا بتوان جمعیت چند ده میلیونی کشور را چنان مجهز به ابزار دانش و بینش کرد که هم در مقابل تهاجمهای فرهنگی تاب آورند؛ هم مبانی دینی و ارزشی خود را محافظت کنند؛ هم سبک زندگی ایرانی_اسلامی خود را بهروز سازند و هم در یک منظر بالاتر، به گونهای بیندیشند و رفتار کنند که جایگاه تمدنی دیرپای این سرزمین را مصون و تابآور نگاه دارند. بدیهی است که در این مسیر چنان باید از روشهای اقناعی و اندیشگی بهره برد که کمترین نیاز به اجبار و «ابزارهای تحکمی» باشد.
در کنار این موارد، «آسیبشناسی» به عنوان سومین نکته در پیام رهبری به اعضای دوره جدید شورا قرار دارد که از اهمیتی بنیادین برخوردار است؛ آسیبشناسی اگرچه ممکن است درباره مقولههای پیشرو و چگونگی کنشها و واکنشهای فرهنگی و فکری جامعه در آینده باشد، اما به نظر میرسد مهمتر از آن، نگاهی به گذشته و بررسی زیانهای روشهای قدیمی دارد؛ وقتی صحبت از گذشته میکنیم الزاما منظور گذشتههای دور (حتی نیم قرن پیش) نیست؛ در همین دو سه دهه اخیر، گاهی رفتارها و تصمیمهایی از سوی برخی متولیان فرهنگی کشور اتخاذ شده که حتی اگر در زمان خود کارآمد بودند (که در مواقعی نبودند) به طور قطع در عصر اطلاعات و چرخش بیوقفه «محتوا»، کارایی چندانی ندارند.
بنابراین، بررسی نقاط ضعف و قوت «کلانبرنامهها» و «کلانسیاستها»ی دستگاههای مختلف در ابعاد فرهنگی و آموزشی، میتواند بهعنوان یکی از اولویتدارترین مباحث شورای عالی انقلاب فرهنگی باشد زیرا در شرایط کنونی هر صاحبنظری با هر عقیده و نگرشی، معتقد است روندها و سیاستهای کشور در مقولههای فرهنگی دچار ایرادهای مهمی است که لازم است برطرف شود؛ ایرادهایی در مقولههای خرد و کلان فرهنگی، هنری، آموزشی (مدرسه و دانشگاه)، اوقات فراغت، ورزشی و رسانهای و حتی شکل و شمایل برخی مناسک دینی و مذهبی.
امید است فعالیت دوره جدید «شورای عالی انقلاب فرهنگی» با انقلابی در برنامهها و خطمشیهای موجود فرهنگی همراه باشد و از این رهگذر، شماری از مهمترین آسیبهای فکری فرهنگی کشور برطرف شود؛ پیش از آنکه فرصت جبران نباشد.