به گزارش ایرناپلاس، این مساله از آنجا اهمیت خود را نشان میدهد که تا اطلاع بعدی، در کنار موضوع اقتصاد، کرونا و پیامدهایش همچنان باید مهمترین اولویت و فوریت کشور باشد.
از طرفی همه همهگیرشناسان معتقدند که راهی نه چندان کوتاه برای غلبه تام و تمام بر بیماری حاصل از کرونا در پیش داریم و تا زمانی که حداقل ۸۰ درصد جامعه واکسینه نشده باشند، لازم است شیوهنامههای بهداشتی همچنان رعایت شود.
به این ترتیب نخستین وجه زندگی و مدیریت هوشمندانه در این شرایط ، تاکید بر رعایت محدودیتها و فاصلهگذاریهای اجتماعی و نیز مشارکتی ویژه و همهجانبه در طرح واکسیناسیون است. خوشبختانه با رویکرد دولت جدید، نگرانیها از میزان وجود واکسن و سرعت تزریق آن کاهش یافته و لازم است همه اقشار، گروهها، اصناف و افراد ایرانی تزریق هر دو دوز واکسن را سرلوحه کار و زندگی خود قرار دهند.
تنها در این صورت است که میتوان امیدوار بود در میان مدت آثار و پیامدهای منفی ناشی از کرونا کاهش یافته یا به حداقل برسد؛ در این میان موضوع سویههای جدید این ویروس همچون گونه لامبدا نیز مطرح است که باید با همه امکانات مانع انتشار آن در کشور و تکرار موج سهمگین پنجم در جامعه شد.
اما از آن سو دولت و دستگاههای حاکمیتی لازم است برخی رویهها را بازنگری کرده و از تجربههای تلخ و شیرین دولت گذشته بیاموزند؛ چنانچه نشانههای مبارک اولیه آن مشخص شده است، نخستین گام باید در هماهنگی و همافزایی واقعی و اصولی همه دستگاههای حاضر در ستاد ملی مقابله با کرونا نمود یاید.
برخی ناهماهنگیها و پراکندهکاریهای گذشته در مدیریت و تصمیمگیریهای کرونایی باید هر چه سریعتر برطرف شده و همه سیاستگذاریهای ملی و محلی منطبق با آخرین نتایج علمی و نیاز عینی جمعیت ۸۰ و چند میلیونی کشور باشد.
همچنین برخی دستورالعملها و تصمیمهای گذشته باید مسئولان را به این صرافت انداخته باشد که هرگونه محدودیت بیمطالعه، الزاما منتهی به هدف نخواهد شد؛ هوشمندی به این است که از تجربههای ناموفق گذشته همچون برخی تعطیلیها و ممانعت از سفرهای بیفایده چشم پوشید.
به همین دلیل برقراری محدودیتهای هوشمند و نظارتهای متکی به ابزار فناوری یکی از مهمترین نیازهای ماههای آینده کشور است؛ استفاده از سامانه جامع واکسیناسیون در شناسایی و ایجاد موانع دسترسی به خدمات عمومی برای کسانی که عامدانه واکسن نزدهاند، یکی از این روشهاست.
با استفاده از دادههای سامانه واکسیناسیون میتوان طیف بزرگی از خدمات بانکی و پولی، اداری، مسافرتی، اقامتی، رانندگی و حتی تحصیلی را محدود به کسانی کرد که در زمان مقرر دُزهای اول و یا دوم واکسن را تزریق کرده باشند و یا در انتظار نوبت هستند.
همچنین میتوان از پایگاههای اطلاعاتی برخی مراکز مانند ثبت احوال و بهزیستی برای شناسایی کسانی استفاده کرد که مشمول واکسیناسیون بودهاند اما غیرعامدانه نتوانستهاند اقدام کنند؛ همچون سالمندان و بیماران بستری در خانه، اتباع خارجی مقیم کشور و ... .
در اقدامی دیگر، لازم است نگاه و سیاستگذاری دستگاههای حاکمیتی به الزام به حضور فیزیکی در محل کار اصلاح شود؛ تجربه این چند ماه نشان داد که در کنار مشاغلی که نیاز واقعی به حضور فیزیکی شاغلان دارند، برخی کارها را میتوان از راه دور و یا با حضور متناوب سامان داد بدون آنکه آسیبی به خدمات عمومی یا منافع اقتصادی دستگاه یا شرکت مربوطه وارد شود.
شاید یکی از مهمترین گزینهها، بررسی جامع کسبوکارهایی باشد که در بخش خصوصی فعالند و با اندک تسهیلاتی میتوانند دورکاری را محقق کنند. فواید حاصل از دورکاری همچون کاستن از بارترافیک، مصرف سوخت، کاهش هزینههای تولید و خدمت و ... میتواند برای روزهای بعد از کرونا هم مفید باشد و به بخشی از روشهای زیست نوین جامعه تبدیل شود.
یکی دیگر از مهمترین نیازهای امروز جامعه، شناسایی و تامین مشاغلی است که بیشترین آسیب را در ۲۰ ماه گذشته متحمل شدهاند و برنامهریزی برای آمادگی شرایطی است که ممکن است به واسطه سویههای جدید کرونا، همچنان ادامهدار باشد. در این مورد میتوان از تجربه موفق برخی کشورهای دیگر استفاده کرد.
اما رویکرد مدیریت هوشمندانه در زیست با کرونا، تنها معطوف به مسئولان و کارگزاران حاکمیتی نیست و هرکدام از شهروندان هم لازم است از تجربههای این ماهها بهرهبرداری کنند.
نخستین لازمه زیست در شرایط کنونی، پذیرش شرایط خاص و همزیستی هوشمندانه با آن است.
در ماههای گذشته بسیاری از شهروندان به تجربه دریافتند که میتوان برخی از امور روزمره را بدون حضور فیزیکی و یا حضور حداقلی لازم انجام دهند؛ تنها شرط آن استفاده موثر از تلفن یا ابزارهای دیجیتال است. این تجربه را میتوان ضمن تدوام در ماههای آینده به بخش دائمی زیست در دنیای جدید تبدیل کرد و از مزایای آن بهره گرفت.
همچنین اگر ماسکزدن را به عنوان مهمترین نماد شرایط کرونایی در نظر بگیریم، میتوان از آن و دیگر رفتارهای کرونایی به عنوان مثالی عینی و تجربه شده برای همزیستی با موقعیتهای دشوار مشابه در آینده درنظر گرفت؛ شرایطی مانند هوای آلوده، دوری از حضورهای غیرضروری در جامعه (همچون سفارش اینترنتی نیازهای خانواده)، کاهش استفاد از وسایل نقلیه بویژه در روزها و ساعات پرترافیک، تغییر در عادتهای دیداری و مراودههای حضوری با دوستان و خانواده، مراعات بهداشت فردی در استفاده از ابزار و مواد مصرفی، خوراکی و نیازهای کسبوکار و ... .
به عنوان دو تجربه همگانی، میتوان نگاهی هوشمندانه انداخت به هفتههای نخست ابهام و هراس ناشی از کرونا که همه ما در نوع خرید و نوع اجناس دقت و با وسواس از دستسازهای غیربهداشتی حذر میکردیم.
همین گونه است عادت به شستشوی مرتب دستها بویژه بعد از بازگشت به منزل؛ این رفتارها و عادات لازم است بهگونهای متعادل همچنان در مشی و روش زیست ما ساری و جاری باشد.
اگر دلتنگیهای طبیعی روزها و هفتههای نخست را به یادآوریم، میتوانیم نوعی از مراودههای عاطفی و نیز ارزش دیدارها و رفتوآمدها را نیز در نظر داشته باشیم که همسو با شرایط کرونایی بود.
همه ما آموختیم میتوان بازداری هیجانی و تابآوری را تمرین کنیم و در مقابل شرایط مشابه آینده مجهز به رفتارهای جایگزین غیرسنتی باشیم. در کنار این موارد میتوان و باید قدر دوستیها، روابط، پیوندها و احساسات انسانی را دانست؛ میتوان تمرین کرد تا بهتر و مفیدتر زیست و بیشتر از هر زمان دیگری قدر زندگی را دانست؛ میتوان در آستانه قرن جدید هوشمند زیست.