به گزارش ایرناپلاس، اینکه هر نامزد انتخاباتی از خود و کارنامه کاریش تعریف و تمجید کند و وعده آیندهای درخشان، جامعهای سلامت و همراه با رونق اقتصادی بدهد تا حدودی قابل فهم است. اما این مساله وقتی مشکلآفرین میشود که برخی چنان از وعدههای غیرواقعی سخن میگویند که گویی تا به امروز در این کشور روزگار نگذراندهاند.
البته مساله دیگری که در میان نامزدهای انتخاباتی خودنمایی میکند، بیتوجهی آنها به مقوله هنر و فرهنگ است. گویی تنها اقتصاد است که میتواند را ه نجات مردم باشد؛ غافل از اینکه مملکت بدون فرهنگ و هنر، ریشهای نخواهد داشت که بخواهد بارور شود و ثمر دهد.
هفته پیش یکی از نامزدهای انتخاباتی کشور در کنار صحبتها و وعدههای خود، به حوزه هنر اشارهای کوچکی داشت: «اگر دولت میخواهد در سایر عرصهها موفق باشد باید به هنر به چشم ضرورت نگاه کند. نه یک نگاه از سر انفعال، بلکه فعال و آفندی و هجومی؛ چرا سینمای ما نباید با هالیوود هماوردی کند؟ موسیقی ما چرا نباید به رخ دنیا کشیده شود؟»
اینکه به سینما به عنوان یک مقوله مهم و سازنده توجه شود، اتفاق خوبی است، اما زمانی این توجه اثربخش خواهد بود که کارشناسی شده باشد و توسط شخصی مطلع بیان شود. آیا هالیوودی شدن سینمای ایران را میتوان معیاری برای رشد و کیفیت سینما دانست؟
این مساله را با مازیار معاونی منتقد سینما و تلویزیون در میان گذاشتیم.
سخنانی درباره مسائل غیرممکن
معاونی درباره سخن یکی از نامزدهای ریاست جمهوری مبنی بر چرایی هماورد نشدن سینمای ایران با هالیوود، به خبرنگار ایرناپلاس گفت: هر نامزدی که وارد عرصه انتخابات میشود نه تنها در کشور ما بلکه در دیگر کشورها هم مجبور است تا حدودی اغراق کند و از آیندهای شیرین خبر دهد تا رای بیاورد.
این مساله در هر جای دنیا و در مورد نامزدهای همه جناحها صدق میکند. این را متوجه هستیم و کسی با این بخش مشکلی ندارد. اما باید در مقیاسهایی صحبت کنند که قابل فهم، هضم و تحلیل باشد. در ابتدا این پرسش مطرح میشود که اساسا ما چه نیازی داریم که سینمای ما به عنوان سینمای یک کشور شرقی، با فرهنگ و اتمسفرِ مشرق زمین و با سازوکاری متفاوت، با کشوری در نقطهای دیگر از جهان که به هرحال به لحاظ مناسبات اقتصادی از ما خیلی قویتر است و فرهنگ متفاوتی دارد، مقایسه کنیم.
وی افزود: فارغ از این مسائل، سینمای هالیوود خاستگاه متفاوتی دارد و سازوکار آن با سینمای ما به عنوان یک کشور مشرقزمین و خاورمیانهای به شدت متفاوت است. برای ملموس شدن این ماجرا مثالی میزنم. کشور ما را در همه جهان به عنوان خاستگاه ورزش کشتی میشناسند. هر حکومتی با هر شرایطی که بخواهد مستقر شود این استعداد در ژن و خون بچههای ایران وجود دارد. اما آیا منطقی است که نامزد ریاست جمهوری در کشوری در آن سوی دنیا بگوید که ما میخواهیم در ورزش کشتی خودمان را به ایران برسانیم و ۱۰ مدال طلا را در مدت ۱۰ سال از المپیک بگیریم؟
اصلا چنین چیزی در کشوری که خاستگاه کشتی نیست، پیشینه چند هزار سالهای از این ورزش در آن وجود ندارد و آن ژن در مردمشان فعال نیست، کاملا بیمنطق است.
این منتقد با بیان اینکه نامزدهایی که میخواهند رای بیاورند، نباید درباره چیزهای غیرممکنی صحبت کنند، یادآورشد: فضای سیاسی، اجتماعی، ارتباطات بینالمللی، بستر و پشتوانههای فرهنگی و ادبی، امکانات بالقوه سینماییمان و رویکرد حاکمیت به سینما با کشورهای دیگر کاملا متفاوت است. ما در دهه ۹۰ و در سینمای اجتماعی دنیا حرف برای گفتن بسیار داریم. در دهه ۶۰ و ۷۰ زمانی که مجید مجیدی، عباس کیارستمی و دیگران فعالیت میکردند، در نوع دیگری از سینما که بیشتر سینمای انسانگرایانه، طبیعتگرایانه و موضوعهای اینچنینی بود، موفقتر بودیم.
آیا سینمای هالیوود ارزش محسوب میشود؟
وی در ادامه با طرح پرسشهایی افزود: اصلا چرا و به چه دلایلی کسی باید بگوید که میخواهیم با سینمای هالیوود رقابت کنیم؟ آیا در اکشن میتوانیم با سینمای هالیوود رقابت کنیم؟ آیا از نظر امکانات فنی و تکنولوژیک، دسترسی به استودیوها و بودجههای آنچنانی و بازارهای جهانی فیلم، استقرار شرکت بسیار بزرگتر فیلمسازی و پخش دنیا میتوانیم سینمای خود را با هالیوود مقایسه کنیم؟ آیا ما با سینمای هالیوود یا کشور دیگری که سینمای گستردهتری دارد، قدرت هماوردی داریم؟
در واقع آیا رسیدن هر سینمایی به سینمای هالیوود ارزش محسوب میشود که یک نامزد ریاست جمهوری بگوید که میخواهیم به سینمای فلان کشور برسیم؟ مانند این است که نامزد ریاست جمهوری پاکستان یا بنگلادش هم بگوید که ما باید به سینمای بالیوود برسیم. اما آیا اتمسفر، شرایط و امکانات بالقوه و بالفعل آن کشورها با کشور هند با آن گستردگی جمعیت و امکانات، قابل مقایسه است. چه ارزشی دارد که ما باید به سینمای هالیوود برسیم.
هالیوود معیار مناسب فرهنگی نیست
معاونی با شرح ویژگیهای سینمای هالیوود و مقایسه آن با سینمای کشورمان گفت: به هر حال در کشوری زندگی میکنیم که بنا به دلایل مختلف سیاسی و غیرسیاسی در ۴۰ سال گذشته با ایالت متحده تعارض منافع داشته است. با نگاه کنونی به سینما و آن نگاهی که ارزشیمحور تلقی میشود، مانند سینمای ایثارگرایانه و ارزشگرایانه که از آن به عنوان افتخاری برای سینمای ایران تلقی میشود، نباید نامزدی بیاید و بگوید ما میخواهیم به هالیوود برسیم.
از منظر مدیریت فرهنگی، سینمای هالیوود اصولا معیار مناسب فرهنگی تلقی نمیشود که رسیدن به آن ارزش سینمایی تلقی شود و دور شدن از آن ضد ارزش باشد. حال شاید ایشان منظورشان قدرت دسترسی به بازارهای جهانی و تولید باشد، اما اگر در حالت خوشبینانه همین را هم قضاوت کنیم، سنگ بزرگ نشانه نزدن است. تعارف نداریم؛ ما کشوری هستیم با این وسعت و امکانات در این نقطه دنیا و این میزان بودجه برای سینما. باید خود را با عناصر بالقوه خود و کشورهای هماندازهمان مقایسه کنیم.
وی تاکید کرد: هر چقدر عناصر بالقوه سینمایی و هنری خود را بالفعل درآوریم، پیشرفت خواهیم داشتیم حتی اگر صد سال دیگر ما به هالیوود برسیم و بتوانیم ۸۰۰ فیلم تولید کنیم و فیلمهایمان در جشنوارههای جهانی برنده شوند. به عنوان کسی که در زمینه نقد و تحلیل سینمایی تجربه دارد، نمیپسندم کسی که برای جلبنظر عمومی از چیزهای محال و غیرواقعی و مسائلی که در ۴۰ سال گذشته به عنوان ضد ارزش تلقی شدهاند، در ایام انتخابات بهره بگیرند تا رای بیشتری جمع کنند. اصلا عمل پسندیدهای نیست. فرقی هم ندارد چه کسی این را گفته است. هر کسی از هر جناحی و هر گروهی پسندیده نیست که خود را بیخودی با یک چیز موهم مقایسه کنیم.
چگونگی عملکرد مدیران فرهنگی در حوزه سینما
این منتقد سینما به ضرورت توجه مدیران فرهنگی به ابعاد دیگری از سینما پرداخت و افزود: شرایط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و بسترهای فرهنگی و اقتصادی زمانه عوض میشود. اگر بخواهیم تا ابد روی بال سینمای اجتماعی جلو برویم طبیعتا روزگارش به سر میآید.
برای مثال اگر روزی من جایگاه آن نامزد قرار میگرفتم، میگفتم تلاش کنیم بالقوههایمان در سینما را بشناسیم. ما علاقهای نداریم که سینمایی مانند سینمای گلخانهای دهه شصت راه بیندازیم. گرچه این نوع سینما موفقیتهای داشت، اما بعدها به آن اعتراض زیادی شد که سینمای گلخانهای و اکواریومی راه انداختند.
به گفته وی، سینما باید خودجوش رشد کند. بنابراین منظورمان از مدیریت فرهنگی، مدیریت فرهنگی بستهای نیست که بخواهد خطوط خیلی سختی را ترسیم کند که عدول از آنها ممکن نباشد.