برای پاسخ به این دست از پرسشها لاجرم نیازمند تامل در فرهنگ جدید زندگی نه در ایران بلکه در دنیا و از همه مهمتر شرایط و اوضاع و احوال اقتصادی توجه داشت. ذکر این نکته از این جهت است که امروز برخلاف دهههای گذشته فرزندآوری به پروسه ای دشوار و سخت، هم از نظر هزینهای و هم از نگاه تربیت و رشد تبدیل شده است.
اگر دیر زمانی از یک خانواده روستایی نزدیک به ۱۰ فرزند تحویل جامعه میشد و همه آنها، رشید و سالم بزرگ می شدند؛ آیا واقعا امکان این موضوع در زندگیهای نوین وجود دارد؟
اساسا مساله به عوامل ژنتیکی و محیطی هم بر میگردد. از نگاه فرهنگی، دیگر برای جوان امروز تکرار اسم رمز «هر آن کس که دندان دهد، نان دهد» به اندازه دورههای گذشته اقناع کننده نیست. اینکه دستی از غیب برون آید و گرفتاریها را برطرف کند؛ در عصر ارتباطات و تعقل، این دست نسخه پیچیدنها نمیتواند راهگشا باشد. نتیجه این امر را در افزایش سن ازدواج در کشور و کاهش به تمایل به فرزندآوری ملاحظه میکنیم.
از نگاه فرهنگی، دیگر برای جوان امروز تکرار اسم رمز «هر آن کس که دندان دهد، نان دهد» به اندازه دورههای گذشته اقناع کننده نیست. اینکه دستی از غیب برون آید و گرفتاریها را برطرف کند؛ در عصر ارتباطات و تعقل، این دست نسخه پیچیدنها نمیتواند راهگشا باشد.با در نظر گرفتن جمیع این شرایط و واقعیت، راهکار در کجاست و چگونه میتوان در عین حفظ محیط زیست، تقویت کیفیت زندگی، جمعیت فراوان داشت؟
باید به این موضوع توجه داشت که یکی از سنجشهای مهم سطح قدرت یک کشور، میزان جمعیت است. جمعیت زیاد مساوی است با مصرف زیاد و این مصرف باعث تقویت نظام تولید یک کشور میشود. بیدلیل نیست که امروز بسیاری از قدرتهای پیشرفته در دنیا بازارهای بزرگ مصرفی در جهان نظیر چین، هند و حتی خود آمریکا را هدف صادرات کالاهای مصرفی شان قرار دادهاند. برای همین، جمعیت عاملی تعیینکننده در رشد و توسعه اقتصادی کشورهاست. اما نکته در اینجاست که آیا باید هدف صرف افزایش جمعیت باشد؟
افزایش جمعیت وقتی تبدیل به عنصر قدرت ملی یک کشور میشود که جمعیت کیفی، علمی و مولد و خلاق باشد. برای همین است که در کشورهایی چون، هند و چین، آموزش شهروندان و تخصصی کردن آنها در دستور کار قرار گرفته است.
نگاه و نگرش در افزایش جمعیت در کشور باید با این راهبرد و اندیشه دیده شود که بتوانیم جمعیتی مولد، خلاق و صاحب ایده در کشور داشته باشیم که منشا خلق آثار اقتصادی و صنعتی باشند. طبیعی است که در یک چنین فرایندی، رشد و توسعه اقتصادی نصیب کشور می شود.
برای حصول این موضوع باید در کنار اقدامات متعارف اقتصادی نظیر مشوق های اقتصادی، ارائه تسهیلات به صاحبان خانواده در تهیه مسکن و شغل، باید بعد فرهنگی مساله هم اصلاح شود. همان طور که اشاره شد امروز برخلاف دوران گذشته فرزندآوری به پروسهای دشوار تبدیل شده است. با توجه به سختی زندگی، مشکلات اقتصادی و اشتغال قشر زنان، تمایل به فرزند بیشتر در میان نسل جدید کمتر شده است.
دولت می تواند با تدارک امکانات مناسب فرهنگی نظیر مهدکودکهای بزرگ و جذاب، ارائه خدمات رایگان به نوزادان و حتی استخدام پرستار و کمکیار در کمک به روند تربیت و پرورش کودکان بخشی از مشکلات فرزندآوری و دغدغههای ناشی از آن را برای خانوادهها کم کند.
به هر روی وقتی خانوادهای احساس کند در صورت فرزندآوری تحت پوششهای مناسب بیمهای، خدماتی و آموزشی است، به همان نسبت انگیزهای بیشتر به فرزندآوری پیدا خواهد کرد.
گام مهم دیگری که دولت می تواند زمینهساز افزایش جمعیت در کشور باشد؛ ترویج زندگی ساده و بیتجملی است. بسیاری از خانوادهها امروز از ترس هزینههای ازدواج و مهریههای سنگین تمایلی به ازدواج نشان نمیدهند. در این عرصه میتوان با بهرهگیری از چهرههای محبوب هنری، ورزشی و حتی سیاسی در برگزاری مراسمهای عروسی و میزان مهریه، زمینهساز یک کار خوب فرهنگی در تشویق امر ازدواج در کشور شد.
اهمیت این مساله از این جهت است که طبق آخرین گزارشها، جمعیت مجرد کشور حدود ۱۳ میلیون نفر است. از این تعداد بخش مهمی از افراد از سن تجرد قطعی عبور کرده باشند که تعداد آنها در کل کشور ۲۲۰ هزار نفر است. ۱۱ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر مجرد هرگز ازدواج نکرده در کشور داریم.
جمعیت مجرد کشور حدود ۱۳ میلیون نفر است. ۲۲۰ هزار نفر از این تعداد از سن تجرد قطعی عبور کردهاند. ۱۱ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر مجرد هرگز ازدواج نکرده در کشور داریم. نکته نگرانکننده اینکه از این افراد که عموما دهه شصتی هستند، باتوجه به افزایش سن آنها از ۳۵ سال به بالا، امکان فرزندآوری حتی در صورت ازدواج بسیار پایین است. نکته نگرانکننده در این آمار آنجاست که از تعداد ۱۱ میلیون که عموما دهه شصتی هستند، باتوجه به افزایش سن آنها از ۳۵ سال به بالا، امکان فرزندآوری حتی در صورت ازدواج شان بسیار پایین است. دلیل این مساله امری جزء اقتصادی و رفاه نیست. وقتی جوان امیدی به آینده خود نداشته باشد به طریق اولی به فکر فرزندآوری نمیافتد که آن فرزند به سرنوشت مشابه خود دچار شود. برای همین ریشه و درمان اصلی کاهش جمعیت در کشور، عنصر اقتصادی و مالی است.
جنبه نگرانکننده تجردگرایی، افزایش خودکشی و افسردگیهاست. این یک امر طبیعی است که فردی که دارای خانواده و فرزند است، شوق زندگی و تلاش بیشتری دارد و در برابر، افراد تنها انگیزهای برای کوشش و تلاش ندارند. از این رو باید با زمینهسازیهای درست و هدفمند اقتصادی و فرهنگی مانند بهکار گرفته شدن افراد جوان در بازار کار، این جمعیت میلیونی تجرد در کشور به سمت ازدواج و تشکیل خانواده سوق یابند که خود میتواند تولید جمعیت خوبی در کشور ایجاد کند.
کلام آخر اینکه باید قبول کنیم تصمیمگیری برای تعداد فرزندان حق والدین است و باید با مشوقهای مختلف این اقناع و باور را در جوان امروز ایرانی ایجاد کنیم که اگر فرزندانی بهدنیا آورند، شرایط زیستی سهلتر، امنتر و با آسایشتری خواهند داشت.