مصطفوی در بخش نخست این گفتوگو، درباره شیوه برکناری و استعفا گرفتن از او و همچنین اساسنامه، پاسخگوی سؤالات ایرناپلاس بود.
او که مدرک مهندسی در رشته شیمی دارد، یکی از بهترین گوش چپهای تاریخ فوتبال ایران بود و از تهرانجوانیهای قدیمی است که سابقه بازی در دو تیم بزرگ پایتخت را دارد؛ نخستین بازیکنی بود که از تاج سابق به پرسپولیس نقل مکان کرد. او پس از حسینعلی مبشر، حسین سرودی و ناصر نوآموز از معدود رئیسان فدراسیون فوتبال بود که سابقه بازی در تیم ملی فوتبال کشورمان را داشته است.
آقای مصطفوی، محور گفتوگوی ما روی اساسنامه است، اما پیش از آن میخواهیم ماجرای برکناری شما پس از صعود به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه را بدانیم.
_ اساس بدبختی فوتبال ما از زمانی شروع شد که سیاسیون به اجبار وارد ورزش شدند؛ حزب مشارکت فکر میکرد با آقای صفاییفراهانی میتوانند این فوتبال را به درون منازل ببرند و از این جمعیت فوتبال استفاده کنند؛ بلافاصله پس از صعود به جام جهانی ۱۹۹۸ من را برکنار کردند.
به چه علت؟
گفتند به علت بیماری از کار کنار گذاشته شدم در حالی که اینگونه نبود؛ آمدند برای فدراسیون فوتبال یک انتخابات نمایشی راه انداختند و آقای هاشمیطباء، رئیس وقت سازمان تربیت بدنی مامور این امر شد که صفاییفراهانی، باید رئیس فدراسیون فوتبال شود.
روی «باید» تاکید داشتند؟
بله! این «باید» طوری شد که یک انتخابات فرمایشی، جلسههای سوری و یک اساسنامه خیلی آبکی درست کرده و به فوتبال ایران داده شود. نتیجهاش چه شد؟ آقای محسن صفاییفراهانی شد رئیس فدراسیون فوتبال و بودجه ۴۵ میلیون تومانی زمان ما، به یک بودجه میلیاردی تبدیل شد؛ چون آقای صفاییفراهانی از سوی دولت وقت حمایت میشد. جالب است بدانید در زمان او، در رقابتهای آسیا صغر سنی داشتیم که محرومیت پیدا کردیم؛ تیم ملی به جام جهانی ۲۰۰۲ نرفت. عدم راهیابی به دلیل باخت ۳ بر یک مقابل بحرین در منامه که برای فوتبال ما تحقیرآمیز بود.
پس اساس ایراد از امروز نیست؛ از روزی است که دستوری، هاشمیطباء قبول کرد و سعید فائقی معاون وقت سازمان تربیت بدنی من را تحت فشار احساسی قرار داد و استعفایم را در دفتر امور مشترکان فدراسیونها گرفتند. در حالیکه من باید در فدراسیون و با کاغذ آرم فدراسیون فوتبال استعفایم را میدادم. وقتی من را کنار گذاشتند، آقای سپ بلاتر و آقای میشل زونروفین، رئیس و دبیرکل وقت فیفا نامهای برای من ارسال کردند که اگر شما را سیاسی کنار گذاشتهاند ما فوتبال ایران را تعلیق کنیم.
مردانگی کردم و استعفاء دادم
فائقی، به تازگی گفته که در آن زمان اگر مصطفوی از فدراسیون فوتبال استعفا نمیکرد خطر تعلیق فوتبال ایران وجود داشت، اما او فداکاری کرد و استعفا داد. میخواهیم بدانیم چه اتفاقی افتاد؟ شما استعفاء دادید یا استعفایتان دادند؟
آقای فائقی همان روز که من استعفایم را نوشتم، به من گفت که دیشب در جلسه هیأت دولت ۹ بار رئیسجمهوری وقت به آقای هاشمیطباء توصیه کرده که فردا تا ساعت ۱۲ استعفای مصطفوی روی میز من باشد. به همین دلیل آقای فائقی صبح ساعت هفت و نیم، مرا از خواب بیدار کرد و من روانه دفترش در امور مشترکین فدراسیونها شدم و در آنجا مرا تحت تاثیر قرار داد و من برای این مملکت مردانگی کردم و استعفاء دادم.
میخواهم بگویم آقای فائقی، یادتان هست پیتر ولاپان فقید، دبیرکل وقت کنفدراسیون فوتبال آسیا به شما گفت باید مجسمه طلا از مصطفوی در کشورتان بسازید؟! آنها میخواستند فدراسیون فوتبال را تعلیق کنند و من با وجود بیمهریها با استعفای خود نگذاشتم این اتفاق بیفتد. به هرحال استعفای من در یک پاکت گذاشته شد و بوسیله موتور توسط آقای قاسم، رئیس دفتر آقای فائقی به دفتر آقای هاشمیطباء در ورزشگاه آزادی برده شد و از آنجا به دفتر رئیس جمهوری رسید. یک روز بعد هم جشن گرفتند و آقای صفاییفراهانی را به عنوان رئیس فدراسیون فوتبال معرفی کردند. بعد هم اساسنامه آبکی را یک شبه آماده و فوتبال ایران را حرفهای اعلام کردند.
واقعاً یک شبه اساسنامه آماده شد؟
بله! و یک شبه فوتبال ایران را حرفهای اعلام کردند. جایی که نه زیرساختهای ما در فوتبال معلوم بود، نه مسائل فنی فوتبال حرفهای مطرح شد، نه اوضاع مربیگری فوتبال، نه اوضاع ساماندهی زیرساخت فوتبال؛ فقط به خاطر اینکه مردم را فریب دهند فوتبال حرفهای شد و اما اساسنامه!
ما روی اساسنامه حرف داریم. نزدیک بیست سال است که فوتبال ما ظاهراً حرفهای شده اما تا به امروز یک اساسنامه درست و حسابی نداشتهایم. میخواهیم بدانیم چگونه یک شبه اساسنامه فوتبال ما تغییر کرد؟!
در آن زمانی که آقای صفاییفراهانی رئیس شد، هیأتها را خواستند و آنها مظلومانه و ناآگاهانه رفتند سازمان تربیت بدنی، با برنامهریزی که کردند، به آنچه که میخواستند، رسیدند. البته بگویم این تنها مختص زمان آقای هاشمیطباء نیست، از زمانی که انتخابات توسط مجمع رأیگیری میشود، به جرات میتوان گفت برنامهریزی شده کارها را پیش میبرند! پیش از این انتصابی بود و رئیس سازمان تربیت بدنی حق داشت یک نفر را انتخاب کند. در واقع رئیس فدراسیون با یک نفر طرف بود و تنها باید به او پاسخ میداد.
نتیجه انتخاباتی که آزاد نباشد
بعد از انتصابی شد انتخابی؟
انتخابی شدن رئیس فدراسیون فوتبال در ایران به سود فوتبال نبود؛ همه افتضاحات فوتبال، کمکاریها، بیسامانیها، باند بازیها، مجمع دیدنها و افراد دیدنها، برای گرفتن رأی بعد از انتخابی شدن بود. ببینید انتخابی شدن تنها در فوتبال نمیتواند عملی شود. انتخاباتی که آزاد نباشد نتیجهاش میشود، کفاشیان! انتخاباتی که آزاد نباشد، نتیجهاش میشود آقای علیآبادی و دیگرانی که مشخص نیست با کدام رزومه و با کدام عقبه میآیند خودشان را کاندید ریاست فدراسیون فوتبال میکنند؟
در چنین شرایطی به شما این حس القا میشود که آنها هرکسی را خواستند، آوردند و هرکسی را که نخواستند، بردند! شما بیایید کنکاش کنید که از اول انقلاب تاکنون در حوزه ورزش چه در سازمان تربیت بدنی پیشین و چه در وزارت ورزش امروزی، ببینید چند متخصص، وزیر ورزش شدهاند. در فدراسیون فوتبال کنکاش کنید، ببینید از نزدیکان کفاشیانها چند تا هستند، از قوم مصطفوی و متخصصها چند تا آدم آمدهاند رئیس فدراسیون شدهاند و آن هم انتصابی و نه انتخابی. یعنی مجمع به آنها رأی نداده است. چون هزینه دارد و من نمیتوانم از پس هزینههای مجمع بر بیایم! آنهایی که کارهای دولتی و نیمه دولتی دارند، آنهایی که بودجههای کلان دولتی زیر دستشان بوده، میتوانند این کارها را بکنند و این کار را کردند.
آقای مصطفوی! از بحث اساسنامه دور نشویم و آنچه را که درباره نحوه نوشتن اساسنامه میدانید و اینکه چه افرادی آن را نوشتهاند را بازگو کنید.
اساسنامه هم دنبال همین است! یک سری آدم بیتخصص مینشینند، بر حسب روابط وارد مجمع شدهاند؛ بر اثر روابط انتخاب شدهاند؛ فوتبال را دستشان گرفتهاند. ببینید من به فدراسیون کنونی تاج، بهاروند، طالقانی و ... کاری ندارم. اینها وارث یک مسالهای بودهاند به نام کفاشیان! اینها فرصتی نداشتند که خودی نشان دهند و اگر هم فرصتی داشتند، خودشان را کم نشان دادهاند. ایرادهای متعددی سر مسائل مختلفی وجود دارد و من نمیتوانم سطحی از آن بگذرم اما اساسنامه!
کمیته انتقالی با نفراتی چون آقایان هاشمی، انصاریفرد و رغبتی که از طرف تربیت بدنی آمدند و در این طرف نیز آقایان صفاییفراهانی، خبیری و غفاری حضور داشتند، نوشته شد. آن اساسنامه خیلی ایراد داشت؛ از نظر مالی، اداری، فنی؛ از نظر وظایف رئیس و دبیر پر از اشکال بود. از نظر انتخاب رئیس و هیأتها، مجمع و بندهای مختلف اساسنامه نیز ایراد داشت. در زمان آقای علیآبادی گفتند در مجلس تصویب شده و فیفا کمی کوتاه آمد اما واقعیت اینکه هرگز به مجلس نبردند و باز برمیگردیم به هما حرفهای اخیر کفاشیان که ما سالها به فیفا دروغ میگفتیم. حالا همان آقایان بیایند پاسخ دهند. اگر الان هر چه بگوییم آنها قبول نمیکنند.
ادامه دارد ...