کشور پهناور ما نامآوران و بزرگان بسیاری را در خود پرورانده است. کسانی که با گذشت سالیان بسیار باز فراموش نخواهند شد و نام و تندیسشان زینت میدانها و شهرهای ما هستند؛ تفاوتی ندارد که این بزرگان در عرصه علم فعالیت کردهاند یا ادبیات، قهرمانی از دل جبهههای جنگ هستند یا فیلسوف و دانشمندی نامی. در هر عرصهای همواره سعی شده سردیس و پیکرههایی زیبا و ارزشمند از این افراد ساخته شود و در معرض دید عموم قرار گیرد. آثار بسیار زیبا و بهیادماندنی ساخته شده که از اشراف مجسمهسازان ایرانی به این رشته هنری حکایت دارد.
مجسمه حکیم ابوالقاسم فردوسی در میدان فردوسی تهران یا یعقوب لیثصفاری در زابل که از آثار استاد ابوالحسن صدیقی هستند یا مجسمه کوهنورد واقع در میدان دربند اثر استاد رضا لعل ریاحی و آثار دیگر.
اما در سالهای اخیر آثاری ساخته شده که همزمان با نصب آنها، انتقادهای جدی از عدم شباهت مجسمه به شخصیت حقیقی و رعایت نکردن جزییات، مطرح شده است. انتقادهایی که در اکثر مواقع بجا بوده است.
مجسمههایی که باید برای نصب ابتدا اصلاح شوند
سال گذشته بود که پس از رونمایی از سردیس مرحوم جمشید مشایخی، بازیگر ماندگار سینما و تلویزیون، انتقادهای بسیاری نسبت به ساخت آن سردیس وارد شد. احمد مسجدجامعی یکی از اعضای شورای اسلامی شهر تهران در انتقاد از آن سردیس بیان کرد: «این مجسمه هیچ شباهتی به مشایخی ندارد و به نظر میرسد بر اساس یک عکس پرسنلی مربوط به روزهای آخر حیات او ساخته شده است». این سردیس پس از اصلاح در مراسمی دیگر نصب شد.
البته این اتفاق همزمان با ساخت سردیس عباس کیارستمی نیز تکرار شد، تا اینکه ماه گذشته بود که با نصب مجسمهای از شهید سردار قاسم سلیمانی در میدانی در شهر جیرفت، حواشی بسیاری به وجود آمد.
طرح مجسمه و شیوه ساخت آن بهاندازهای ضعیف بود که گفته میشود بسیاری از مردم و منتقدان را عصبانی کرده است و بههیچوجه در شأن شهید والامقام نیست. بر اساس خبرها این مجسمه را در اصفهان ساختهاند و بعد به جیرفت منتقل کردهاند. اما این پرسش در اینجا مطرح میشود که چرا برای انتخاب طراح و سازندگان چنین آثاری، دقت و تلاش بیشتری نشده است؟
با توجه به حضور اساتیدی که در رشته مجسمهسازی فعالیت دارند، چرا باید شاهد ساخت مجسمهها و سردیسهایی باشیم که ضعیف هستند و به اصلاح نیاز دارند؟
این پرسشها را از کامبیز صبری، مدرس و مجسمهساز که برنده جایزه ویژه هیأت داوران در سومین دوسالانه مجسمهسازی ایران نیز شده است، پرسیدیم.
تأثیر منافع و روابط شخصی بر ساخت آثار
کامبیز صبری درباره ضعفهای موجود در مجسمهسازی با وجود مجسمهسازان بزرگ این عرصه، به خبرنگار ایرناپلاس گفت: مسأله اصلی این است که باید یک سیستم برای تعیین بهترین ماکت و بهترین اثر وجود داشته باشد که البته این سیستم وجود دارد، اما منافع و روابط شخصی خیلی وقتها اجازه نمیدهد که درست عمل کنند.
در حقیقت ما دو مرجع در این حوزه داریم؛ یکی از آنها انجمن مجسمهسازان ایران است، دیگری شورای مجسمه سازمان زیباسازی شهر تهران. این دو مراجع دارای یک فهرست ۵۰۰ تا ۶۰۰ نفره هستند که سوابق بسیار طولانی در ساخت شخصیتهای مختلفی دارند که در تهران نصب شده و بسیار عالی هستند.
آثار را خیلی اصولی در جلسه، به داوری قرار میدهند. به این صورت که از هفت تا هشت نفر دعوت میشود، متخصصان آثار را میبینند تناسبات، آناتومی و ... را بررسی و تصویب میکنند و بعد مجسمهها ساخته میشوند.
در شهرهای کوچکتر متأسفانه هنوز روابط جای ضوابط مؤثر هستند. یعنی شخصی که صنعتگر است و مثلاً به درد ساختن مجسمههای مرغ و خروس، نرده یا سایر وسایل تزیینی در یک مزرعه میخورد، به یکباره رابطههایی پیدا میکند و میگوید من میتوانم فلان پیکره را بسازم؛ یک نفر نیز در شهرداری تصویب میکند و نتیجهاش آثاری میشود که متأسفانه شاهدیم و خواهیم بود. این اتفاقها تأثیر منفی بومی و جهانی دارد.
تأثیرهای بومی و جهانی
این مجسمهساز درباره تأثیرهای بومی و جهانی ساخت آثار ضعیف و بیکیفیت در داخل و خارج از کشور افزود: تأثیر بومیاش این است که برداشت مردم در داخل کشور از هنر مجسمهسازی سخیفانه و سطح پایین خواهد بود. اما افراد در خارج از کشور مثلاً اروپاییها که یک دوره ۱۷۰۰ ساله را درباره آناتومی و پیکرهتراشی از یونان باستان تا اکنون پشت سر گذاشتهاند به نظرشان خندهدار میآید و حتی برای آنها عقبمانده به نظر میرسیم. مانند این است که کاردستی یک فرد دوم دبستان را جای یک آدم لیسانسه قرار داده باشند.
این تأثیر بدی از نظر جهانی میگذارد و با توجه به رشد رسانههای گروهی مانند اینستاگرام و ماهواره و ... که سبب میشود یک اثر صد میلیون بار در یک روز دیده شود. حال اگر بخواهید این تصویر سردار سلیمانی را پاک کنید چقدر طول میکشد؟ در صورتی که قابل پاک کردن نیز نیست.
در دانشگاههای ما مجسمهسازی چگونه تدریس میشود؟
وی در پاسخ به این پرسش که وضعیت تدریس رشته مجسمهسازی در دانشگاهها چگونه است و تا چه اندازه در کیفیت آثار بیرونی تأثیر دارند، بیان کرد: بحث درباره دانشگاه بسیار گسترده است و میتوان از ابعاد مختلف به آن نگاه کرد. چند دانشگاه فعالند؛ دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، دانشگاه هنر و دیگری دانشگاه فردوسی مشهد که شعبهاش در نیشابور است، البته تاکنون به آنجا نرفتهام که فعالیتهایش را از نزدیک ببینم.
از همه این دانشگاهها دانشجویانی با مدرک مجسمهسازی فارغالتحصیل میشوند. حداقل، دانش و اطلاعات را بهصورت اصولی و آنچه در دنیا تکامل و رشد یافته، آموزش میدهند. اما آنچه مسلم است، حرفهای بودن و داشتن مهارت در این کار است که بسته به تجربه دارد.
مانند دانشجوی پزشکی که جراحی خوانده اما تاکنون به اتاق عمل نرفته است. بهطور طبیعی جراحی که بارها به اتاق عمل رفته بسیار ماهرتر است و میداند باید چه کاری کند در صورتی که هر دو آنها سواد لازم را برای این کار دارند.
کامبیز صبری در ادامه افزود: بنابراین دانشجوی مجسمهسازی که فارغالتحصیل میشود، علاوه بر آموزشی که باید دیده باشد به او سفارشهایی نیز باید داده شود که بعد از چند سفارش به حداکثر تجربه برسد و بتواند به بهترین شکل یک کار را انجام دهد.
گرچه هیچ دلیلی وجود ندارد که فردی در نخستین کارش بهترین کارش را انجام ندهد. میدان آزادی تهران، پروژه دانشگاهی مهندس حسین امانت بوده است. یعنی پروژه فوقلیسانسش بوده، اما بهعنوان بهترین اثر انتخاب شده و هنوز جزو بهترین آثار و میدان معروف در کشور ما و دنیاست و به هر حال یک آبروست.
برگزاری نمایشگاه یا مدرک دکترا، کدام مهمترند؟
وی با مقایسه استادان دانشگاهی رشته مجسمهسازی در داخل و خارج از کشور افزود: کسی که در دانشکدههای ما تدریس میکند، بهجای مدرک باید بگوییم رزومهشان را نشان دهند که تاکنون چند نمایشگاه انفرادی و گروهی برگزار کردهاند؟ قیمت آثارشان از نظر سطح جهانی چقدر است؟ و با وجود اینکه به دانشجویان آموزش میدهند که از راه هنر امرار معاش کنند، آیا آنها میتوانند از این راه امرار معاش کنند یا وابسته به پول تدریس دانشگاه هستند. اینها مسائل مهمی است.
البته نام شخص خاصی را نمیآورم اما هر کسی که در این زمینه ادعایی دارد باید رزومهاش بررسی شود و ببینیم از بین ۱۰۰ استاد آیا میتوانیم سه نفر را با این مشخصات پیدا کنیم. مشکلات بروکراسی، کاغذبازی، جور کردن مدرک و استاد شدن، خروجیاش دانشجویان ضعیفی خواهد بود و متأسفانه این اتفاقی است که افتاده و کسی نیز جلویاش را نمیگیرد.
آنچه مشخص اینکه سهلانگاری در طراحی و اجرای مجسمه فرهیختگان و قهرمانان یک کشور، گناهی نابخشودنی است که آثاری مخرب برای یک فرهنگ و تمدن به دنبال دارد و سبب دلزدگی میشود و چه بهتر است که بهطور جدی به این موضوع پرداخته شود و مسئولان و سازمانهای مرتبط دقت بیشتری در اینباره به خرج دهند.
گزارش از هنگامه ملکی