نوشتن در قالب داستان، به امری مقبول در جامعه تبدیل شده است. شاید خواندن تئوریهای تخصصی یا پند و نصیحتهای یک طرفه، در دنیای امروز کمتر جایگاهی داشته باشد. این روزها در میان طبقه روحانیت هم، برخی به سمت داستاننویسی گرایش یافتهاند. سابقاً آقا نجفی قوچانی از معدود روحانیونی بود که سبک نگارش داستان گونهای را در شرح احوالات خود نگاشته بود. این کتاب «سیاحت شرق» نام گرفت.
آقا نجفی قوچانی در این کتاب، به شرح زندگانی خود و همچنین ترسیم فضای حوزه نجف پرداخته بود. وی در نگارش این کتاب، وقایعی را شرح داده بود که کمتر از حوزه به گوش میرسد. او اختلافات و گاهی کینه و حسادتهایی را به تصویر کشیده بود که گاه در میان حوزویان دیده میشود.
اینگونه نگارش شرح احوال میتواند فضای زندگانی روحانیون و حتی حوزه علمیه را بسیار ملموستر ترسیم کند. شهید مرتضی مطهری نیز از جمله افرادی بود که به داستان گرایش یافت. او کتاب «داستان راستان» را نگاشت. انتشار این کتاب در دهههای چهل و پنجاه در شرایطی بود که اغلب کتابهای داستانی، توسط نویسندگان چپگرا نوشته میشد. مطهری ضرورت نگارش کتابی داستانی را احساس کرد. وی کوشید تا مجموعهای از داستانهای کوتاه را فراهم آورد که بر اساس زندگانی بزرگان دینی در اسلام، نگاشته شده بود. او از کتب حدیثی، تاریخی و سیره مدد گرفت و داستانهایی را به تصویر کشید که میتوانست مقبول عموم مردم باشد. این کتاب در دو جلد نگاشته شد که در هر جلد آن، هفتادوپنج داستان گنجانده شده بود. داستان راستان مورد توجه بسیاری قرار گرفت و در سال ۱۳۴۴ بهعنوان کتاب برنده جایزه یونسکو نیز معرفی شد.
شیخ بیخانقاه
یکی دوسالی است عطاالله مهاجرانی نیز با نگارش داستانهایی از استاد سابق خود، برخی ویژگیهای یک روحانی پاکنهاد را ترسیم کرده است. او با نگارش کتاب «حاج آخوند» در قالبی داستانی، به ذکر اوصاف یکی از اساتید خود میپردازد. در این روایت، حاج آخوند فردی معنوی و اخلاقی است که در روستایی زندگی میکند و مهاجرانی در ایام کودکی و نوجوانی با وی معاشرت داشته و از او ادب دینداری را آموخته است. به تعبیر نویسنده، حاج آخوند فرد وارستهای است که همچنان میتواند دلها را تکان دهد، روحها را برآشوبد و چشمها را به اشک بنشاند. نَفَس گرمش به زندگی معنی میدهد.
کتاب حاج آخوند مورد اقبال بسیاری قرار گرفت. همین امر سبب شد تا مهاجرانی کتاب دیگری را بنگارد و برخی دیگر از احوالات استاد خود را در قالبی داستانی بیان کند. کتاب «شیخ بی خانقاه» اخیراً از او منتشر شده است.
حسن و محبوبه
در میان نواندیشان دینی هم داستاننویسی وجود داشته است. علی شریعتی در اوج مبارزات سیاسی بود که «قصه حسن و محبوبه» را نقل کرد. دو نفر از مبارزان علیه حاکمیت پهلوی به نامهای حسن آلادپوش و محبوبه متحدین، که در راه مبارزاتی خود کشته شدند. این زن و شوهر از نزدیکان علی شریعتی بودند. شریعتی پس از این واقعه تلخ، در سال ۵۵ بود که داستان این زوج را بازگفت و قدرت تخیّل خود را نیز در روایتِ این ماجرا دخیل کرد. شریعتی هر آنچه را برای یک فرد مبارز میپسندید، اینک به این دو نسبت میداد. تصویرسازیهای شریعتی در این خصوص، دل از مخاطب میربود. در این داستان، حسن و محبوبه بهطور نمادین به شکل یک زن و شوهر که به روستا رفتهاند نمایش داده میشد. در این روستا، یک فرد روحانی حضور داشت و یک معلم. شریعتی که خردههایی بر مرام روحانیت میگرفت، در این داستان نیز ملای روستا را فردی مرتجع معرفی میکرد و معلّم را دارای درک و شعوری عالی. معلم که تا پیش از آمدن حسن و محبوبه به روستا، متر و معیاری نداشته تا بهعنوان یک مبارز واقعی معرفی کند، با آمدن حسن و محبوبه به روستا آن دو را بهعنوان الگویی از زن و مرد مسلمانِ انقلابی نشان میدهد. شریعتی در قالبی داستانی، ایدههای فکری خود را باز میگفت.
مشرکی در خانواده پیامبر
اخیراً حسن محدثی نیز کوشیده است تا ایدههای مقبولِ نواندیشان دینی را در قالبی داستانی بازگو کند. وی به همراه بیژن عبدالکریمی کتابی را در بیان رفتارهای دیگرخواهانه پیامبر(ص) نگاشتند. کتاب «مشرکی در خانواده پیامبر(ص)» کتابی بود داستانی که منش رحمت پیامبر را در قالبی داستانی بازگو میکند. این اثر، مربوط است به رابطه عاشقانه ابوالعاص و زینب دختر پیامبر(ص). ابوالعاص بن ربیع، همسر زینب و داماد پیامبر(ص) بود اما تا پیش از سال ششم هجری از مشرکان مکه محسوب میشد. در این کتاب داستانی، به نیکی نشان داده شده است که فارغ از ستیزهجوییهای دینی، چگونه میتوان به دیگران نیز بهعنوان انسانهایی با منش متفاوت احترام گذاشت و حتی به آنها مهر و عشق ورزید.
حسن محدثی کتاب دیگری نیز با عنوان «حاجی خودتی» به رشته تحریر در آورده است. وی در این کتاب نیز که دارای سویههای داستانی است، میکوشد تا برخی از رفتارهای ناروا در میان دینداران را در ماجرای حج، نقد کند.
اما به نظر میرسد این مقدار از داستاننویسی، برای اصحاب فکر بسیار اندک و کم است. با گرایشهای بیشتر به سمت داستاننویسی، به نظر میرسد جامعه روحانیت و همچنین نواندیشان ایرانی میباید این مقوله را مورد توجه بیشتری قرار دهند.