چرایی افول احساس ملیت در ایران
شاید بتوان دو عامل را در افول «احساس ملیت» در ایران موثرتر از دیگر عوامل دانست:
یکی اسلام، که روح جهانی دارد واز طرفی متنافر با«اصل ملیت» است، و با تشکیل جامعه اسلامی بهعنوان «امت واحده» ملتهای مختلف از جمله ایران را در خود حل کرد.
دیگری، تسلط پیاپی عناصر بیگانه و حلول «فئودالیسم سیاسی» که شکل سیاسی غالب دورههای تاریخی ما بوده است، که سبب حلشدن مرزهای ملی در مرزهای سیاسی گشته است.
هرچند از شرایط خاص جغرافیایی و پراکندگی زندگی که عامل ضعف «تفاهم ملی» و اشتراک احساس قومی بوده است نیز نباید به سادگی عبور کنیم. اما «ملی گرایی» و «ناسونالیسم» بهعنوان یک جریان فکری حاصل از دیدگاه معرفت شناسانه فونکسیونالیستی ( کارکرد گرایانه) صبغهای بیش از صد و بیست سال در ایران ندارد. جریانی که انعقاد نطفهاش را میتوان در دوران مشروطه و به دست روشنفکران و منورالفکران تلقی نمود. (۱)
ناسیونالیسم، محصول دوران مدرن
از سوی دیگر نگاه جامعهشناسانه به این موضوع، روشنگر این نکته است که در میان اندیشمندان و پژوهشگران این اتفاق نظر وجود دارد که «ناسیونالیسم» بهعنوان یک برساخت اجتماعی، محصول تفکر و جامعه دوران مدرن است. چرا که ناسیونالیسم در رابطه «ملت- دولت» متجلی میشود و این رابطه هم در دوران جدید است که معنا و مفهومی امروزین یافته است. در حقیقت ناسیونالیسم با تولید و بازتولید «ما» هویت جمعیمان را معین می سازد. گفتمانی که البته سر و سری با اندیشه ایرانشهری دارد، بر حقوق انسانها پای میفشرد و به تنظیم روابط ملت و دولت اصرار دارد. ذکر این نکته ضروری است که محققان میان احساس و آگاهی از تعلق به ملت، با جنبش ایدئولوژیک سازمان یافته ناسیونالیسم تمایز قائلند.
چرا بازرگان؟
در این مقاله برآنیم تا در خصوص این موضوع و کارکردهای اجتماعی و تاثیرات آن در جامعه ایران و بهخصوص جایگاه آن در اندیشه نواندیشان و اصلاحطلبان دینی از جمله مهندس مهدی بازرگان که در دوره ملیشدن صنعت نفت، رییس هیئت خلع ید شرکت نفت ایران و انگلیس بود، مداقه کنیم. مضافا اینکه مهندس بازرگان بهعنوان رهبر فکری و معنوی جریان ملی – مذهبی، بهنوعی به نماد ملیگرایی در چارچوب قواعد و چارچوبهای اسلامی شناخته میشود.
وجوه ملیگرایی
پس از دوران مشروطه که طبقه نوپای روشنفکر توانست به نحو نهچندان دقیقی سه مفهوم مشروطیت، سکولاریسم و ناسیونالیسم را برای ایجاد قالب معرفتی جدید جامعه در راستای مبارزه با استبداد سلطنتی، جزم اندیشی دینی و استثمار خارجی تعبیه کند. برجستهترین تجلیگاه نهضت ملیگرایی را میتوان دوران ملیشدن صنعت نفت و شکلگیری جبهه مقاومت ملی به دست دکتر مصدق و یارانش از جمله مهندس بازرگان تلقی کرد. با نگاه به روند کلی ملیگرایی در ایران میتوان این جریان را که به تعبیری فرزند خلف مشروطیت است را دارای دو وجهه سلبی و ایجابی قلمداد کرد.
نمود اصلی بعد سلبی ملی گرایی در مبارزه با «امپریالیسم خارجی» به چشم میخورد که جهت مبارزه با استثمارگران سیریناپذیر بروز و ظهور پیدا کرد. در همین دوران بود که عنصر «هویت ملی» بهعنوان یکی از اضلاع بیبدیل قالب هندسی معرفتی جامعه تحولخواه ایران رسوخ و رسوب پیدا کرد، که بیتردید از جمله افراد تاثیرگذار در ریشه دواندن هویت ملی بهعنوان «روح ملت»، مهندس بازرگان است. مهندس بازرگان از جمله روشنفکرانی بود که پیوسته از استقلال ملی و ایستادگی در برابر استعمار و زیادهطلبی قدرتهای سلطهجوی جهانی دفاع میکرد.
قیمتیتر از نفت؟
اینطور برمیآید که مهندس بازرگان استقلال و تمامیت ارضی کشور را مانند ظرفی میانگاشت که تمام ملت با ارزشها، یا میراث فرهنگی و تاریخی و منابع و مصالح مادی و معنوی خود در در درون آن حیثیت و موجودیت و هویت خواهند داشت که در صورت نابودی و انهدام این ظرف، این ملت موجوداتی بیریشه و هویت، معلق در فضا و خدمتگذار قدرتهای بیگانه خواهند بود. از نمودهای بارز چنین دیدگاهی این بود که پس از پیروز شدن جریان ملی شدن صنعت نفت، بازرگان که پس از اخراج انگلیسیها از آبادان هم اکنون عهده دار ریاست شرکت ملی نفت شده بود، روی سکوی در مینشیند، نفس راحتی میکشد و آنچه را که قیمتیتر از نفت است را زوال استیلای خارجی بر کشور میداند و تکرار میکند:
«بیگانه رفت، بیگانگی هم رفت، دیگر یگانه باشیم.» (۲)
شاید بتوان همین عبارت مهندس بازرگان را بهنحوی بیانگر همین دو بعد سلبی و ایجابی ارزیابی کرد. پس از جریانات ملی شدن صنعت نفت و در سالهای مبارزه علیه رژیم ستمشاهی، نهضت آزادی ایران با تاکید بر «هویت ملی و اسلامی» و در راستای اصلاحات گام به گام معرفتی و ساختاری در جهت کسب آزادیهای اساسی مبتنی بر ارزشهای اخلاقی و اسلامی جامعه پیش برود. هم چنین این نکته در گفتمان ملی گرایی بازرگان روشن است که همه واقعیتهایی که در این سرزمین ریشه دارند و ساخته و پرداخته و حمایت شده، سیاستهای بیگانه و استعماری نمیباشند. در مام وطن حق ظهور و بروز دارند، و حذف و طرد و به دریا ریختن آنها نه حق است، و نه مقدور. در مرامنامه تشکیلاتی این حزب میخوانیم:
«ایرانی هستیم ولی نمیگوییم که هنر نزد ایرانیان است و بس. ایران دوستی و ملی بودن ما ملازم با تعصب نژادی نیست و بالعکس مبتنی بر قبول نواقص و معایب خود و احترام به فضائل و حقوق دیگران است. نسبت به حیثیت و استقلال و تعالی کشورمان فوقالعاده پافشاری میکنیم ولی مخالف ارتباط و تعادل با سایر ملل و زندگی در جهانی که روز بروز پیوندها و احتیاجات متقابله شدیدتر میشود نیستیم.»
ادامه دارد ...
منابع:
۱ - ناسونالیسم، نظریه، ایدئولوژی، تاریخ نوشته آدام اسمیت
۲- مقاله " قیمتی تر از نفت" نوشته مهندس مهدی بازرگان