اینکه سینماگران و کارگردانهای ما به اندازه کافی و در مقایسه با کشورهای دیگر نتوانستهاند از پتانسیل و قابلیتهای دفاع مقدس بهرهمند شوند، نکته پوشیدهای نیست. حدود ۴۰ سال است فیلمهایی در حوزه جنگ و دفاع مقدس ساخته میشود. در این مسیر فراز و فرودهای بسیاری وجود داشته و برخی سالها شاهد اوج و شکوفایی این آثار بودیم. سالهایی هم بوده که فیلمهای دفاع مقدسی افول کرده و دیگر درخشش گذشته را نداشتند، اما سینمادوستان و طرفداران سینمای جنگ تغییراتی را در چند سال گذشته در این فیلمها درک کردهاند. تغییرات مثبتی که باعث شده مخاطبان این دست آثار فقط یک عده خاص نباشند و دیگر سینماروها از روی علاقه پول دهند و بلیت سینما بخرند.
ابعاد تازهای از جنگ
شاید اصلیترین ویژگی که باعث این تغییرات شده، استفاده از سوژه و داستان واقعی برای ساخت آثار سینمایی است. کارگردانان نسل جدید در این سالهای اخیر با به کار گرفتن سوژهها، داستانهای مستند و واقعی، فاصله گرفتن نسبی از میدان جنگ و به تصویر کشیدن اندک توپ و تانک و تجهیزات جنگی توانستهاند نظر مخاطبان را جلب کنند. علاوه بر این موارد، خلق قهرمانهایی به دور از شعار، روایت ابعاد تازهای از جنگ و تأثیراتش بر بازماندگان، ویژگیهای دیگر آثار دفاع مقدسی موفق چند سال اخیر بودهاند. ویژگیهایی که میتوان آنها را در آثاری مانند «ایستاده در غبار»، «بوسیدن روی ماه»، «تنگه ابوقریب»، «شیار ۱۴۳»، «۲۳ نفر» «ویلاییها» و ... یافت. اما آیا مستند و واقعی بودن داستان میتواند عامل موفقیت هر اثر جنگی شود؟ اصلاً روایت مستندگونه فیلم چه معایب و مشکلاتی را میتواند با خود به همراه داشته باشد؟
قصهای جذاب که فیلمش هم ساخته شد
سیدرضا صائمی منتقد سینما، درباره داستان فیلم «۲۳ نفر» که برگرفته از یک داستان واقعی است، به خبرنگار ایرناپلاس گفت: همیشه یک بحث در مورد سینمای اقتباسی وجود دارد که به سینمای دفاع مقدس هم تعمیم داده میشود. درست است که فیلم «۲۳ نفر» بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است، اما قبل از اینکه فیلمش ساخته شود، کتابش نوشته شده بود. یعنی در حقیقت داستان ۲۳نفر نوشته شد و در بخش ادبیات داستانی بهعنوان یک قصه جذاب معرفی شد. به همین دلیل میتوانیم این اثر را فیلم دفاع مقدسی اقتباسی بدانیم، اما اقتباسی که لزوماً بر اساس یک ادبیات داستانیتخیلی نباشد. خود آن داستان هم مبتنی بر یک واقعیتی که اتفاق افتاده، روایت شده است. ضمن اینکه مستندی هم در مورد همین موضوع توسط کارگردان ۲۳ نفر ساخته شده است.
لزوم دراماتیک بودن داستانهای واقعی
این منتقد درباره معایب و مزیتهای ساخت آثار دفاع مقدسی بر اساس داستانهای واقعی عنوان کرد: یکی از ویژگیهای سینمای دفاع مقدس، رئالیستی بودن آن است؛ به این معنا که یک واقعه نظامی و جنگی در تاریخ معاصر ما اتفاق افتاده است. مثلاً آثار کمدی یا ژانر وحشت و ... مبتنی بر تخیل نویسنده است، ولی در واقعیت هم ریشه دارند. اما اگر واقعیت را به تصویر بکشانیم به مستند نزدیکتر میشود. به همین دلیل است که مستندهای جنگی زیادی داشتهایم که نمونه بارز و موفقش روایت فتح بوده است. یعنی روایت فتح، اتفاقات واقعی جنگ را به تصویر میکشیده است.
اما وقتی میخواهیم به سمت سینمای داستانی بیاییم، عنصر تخیل، قصهپردازی، داستانپردازی و ... باید اضافه شوند که اثر جذابیتهای دراماتیک پیدا کند. بحث دیگری که در اینجا وجود دارد، این است که آثاری مثل «چ» ساخته ابراهیم حاتمیکیا یا «ایستاده در غبار» به کارگردانی محمدحسین مهدویان، شخصیتمحور بوده و مبتنی بر یک شخصیت واقعی در جنگ بودهاند. البته باید توجه داشت اتفاقاتی که واقعی هستند، فارغ از واقعیبودن و سویه رئالیستی بودنشان، ذاتاً جذابیت دراماتیک هم داشته باشند. یعنی آن اتفاقی که افتاده، جذابیت قصهگویی داشته باشد.
تفاوت «لیلی با من است» با یک مستند داستانی
وی در ادامه افزود: در حال حاضر فیلمسازان ما به سراغ هر واقعه دفاع مقدسی نرفتهاند، بلکه آن اتفاقاتی را انتخاب کردهاند که ذاتاً وجه دراماتیک بودن را داشتهاند و آن قصه وقتی به تصویر کشیده میشود، هویت سینمایی پیدا میکند. همواره بحث این بوده که ما در سینمای دفاع مقدس به سراغ یک سری ارزشهای انسانی و اخلاقی که اتفاق افتاده برویم و واقعیت جنگ را به تصویر بکشیم. این کمک میکند که تأثیر فیلمها از حیث اجتماعی اخلاقی و ارزشهای مربوط به جنگ، قدرتمندتر از فیلمی باشد که روی کاغذ نوشته شده است.
به گفته این منتقد سینما، اثری که واقعیت نداشته باشد از واقعیت بیرونی متأثر است. مثلاً فیلم «لیلی با من است» واقعیت بیرونی نداشته است، اما از همان مؤلفههای سینمای دفاع مقدس مانند جبهه نبرد یا ادبیات و رفتارشناسی رزمندگان استفاده میکند. اما در این سبک آثار کاملاً با عین واقعیت طرف هستیم. حال اگر عین واقعیت نباشد، اما نزدیک به واقعیت است. به همین دلیل میتوان این جنس فیلمها را که در این سالها رواج پیدا کردهاند، مستند داستانی بدانیم.
تفاوت شخصیتی مانند حاج کاظم و متوسلیان برای مخاطب
صائمی با اعلام اینکه تأثیرگذاری این آثار بیشتر است، درباره مخاطبشناسی فیلمهای دفاع مقدسی که بر اساس داستانهای مستندگونه ساخته شده است، بیان کرد: از نظر مخاطبشناسی اگر بخواهیم بررسی کنیم باید بگوییم که تأثیرگذاری اینها بیشتر است، چون قهرمان واقعی جایگزین قهرمان سینمایی میشود. در واقع قهرمان سینمایی و قهرمان واقعی با یکدیگر مماس و یگانه میشوند. مثلاً حاج کاظم در آژانس شیشهای یک قهرمان داستانی و سینمایی است که درون قصه خلق شده، اما متوسلیان یا چمران شخصیتهای واقعی و قهرمانهای واقعی جنگ بودهاند که در کسوت قهرمانهای سینمایی قرار گرفتهاند. قطعاً این افراد از قدرت تأثیرگذاری و الگوسازی بیشتری برخوردارند، چون مخاطب نمیگوید که این فرد، شخصیت خلق شده در قصه است، بلکه میگوید وجود داشته است. قطعاً تأثیرگذاری این جنس از فیلمها، از فیلمهای دفاع مقدسی که صرفاً مبتنی بر تخیل نویسنده هستند، بیشتر است.
البته این آثار یکسری چالشهایی هم دارند؛ شخصیتهای واقعی که قهرمان و محور این فیلمها میشوند، چون از قبل شناخته شدهاند، مخاطب با یک ذهنیتی اثر را میبیند و میخواهد بداند در فیلم چ، چه تصویری از چمران ارائه شده است که ممکن است چالشبرانگیز هم باشد. به این معنا که ممکن است تصویر ذهنی مخاطب از یک قهرمان واقعی با تصویری که از او در پرده سینما میبیند، یک جایی با یکدیگر منطبق نباشد.
آشنازایی و آشنازدایی
این منتقد در پاسخ به این پرسش که چالش بزرگ چنین آثاری چه میتواند باشد، گفت: اگر بخواهیم به زبان سینمایی بگوییم در فیلمهای داستانی، با قهرمانها آشنازایی اتفاق میافتد. یعنی مخاطب، در پرده سینما با قهرمان آشنا میشود. اما ممکن است در فیلمهای دفاع مقدسی که بر اساس قصه واقعی ساخته شدهاند و شخصیتمحور هستند، آشناییزدایی اتفاق بیفتد؛ یعنی تصویر مخاطب را نسبت به یک شخصیتی عوض کند. مثلاً من از قبل شهید چمران را میشناختم و یک تصوری دربارهاش داشتم، ولی حالا فیلم را که میبینم ممکن است تصور من با آن تصویری که فیلم ارائه میدهد یک جاهایی با هم انطباق نداشته باشد. انگار آنچه آشناست در ذهن من زدوده میشود. این چالش بزرگ فیلمهای دفاع مقدسی است که مبتنی بر قصههای واقعی نوشته میشوند.
گفتوگو از هنگامه ملکی