تهران- ایرناپلاس- کسانی که پریشب، پیش از مسابقه فوتبال لیون- لیل، شبکه سه را نگاه می‌کردند، در کمال تعجب، مناظره‌ای را دیدند که موضوع اصلی آن واکنش به اعتراضات آبان و شعله‌های خشم برخاسته از افزایش قیمت بنزین بود؛ موضوعی که نزدیک به سه هفته است کشور را درگیر اعتراضاتی همراه با خشونت و اغتشاش کرده است.

مناظره‌ بین سعید لیلاز، اقتصاددان لیبرال اصلاح‌طلب و مجید شاکری، اقتصاددان نزدیک به جریان اصولگرایی بود.

شاید پخش چنین مناظره‌ای از رسانه ملی که در طول سه هفته گذشته به سبک همیشه خود، درگیر ارائه گزارش‌های یکطرفه بوده و همان شب نیز مانع از حضور غلامحسین کرباسچی در یکی دیگر از شبکه‌های خود شده، فی‌نفسه جای شگفتی داشت، اما بیشتر از آن، اظهارات کارشناسان دعوت شده به برنامه، تعجب‌برانگیز و شگفتی‌ساز بود.

طبق اظهارات ابتدایی مجری برنامه، این مناظره چهار روز قبل ضبط شده بوده و شب گذشته به صورت غیرزنده پخش می‌شد. سعید لیلاز، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی، اقتصاددان لیبرال حامی دولت که همان ابتدا گفت از پیشنهاددهندگان طرح افزایش حامل‌های انرژی بوده است، در سخنانی عجیب و قابل تأمل، با حمایت از ارائه کوپن به مردم، عنوان کرد که پیشنهاد او یک بسته بوده که طبق آن بتوان به ازای افزایش حامل‌های انرژی، هم یارانه دهک‌های پایین را افزایش داد و هم کوپن کالاهای اساسی را به همه مردم ارائه کرد.

این اقتصاددان حامی اقتصاد آزاد، با بیان اینکه در آذر 98، مسأله ایران اصلا مسأله رشد نیست، مسأله اصلی کشور را در شرایط کنونی، ثبات دانست که بدون سه دهک پایین جامعه ممکن نیست و برای همین باید کشور به سمت نظام کوپنی و افزایش یارانه نقدی دهک‌های پایین برود.

لیلاز همچنین، عدالت را مقدم بر رشد در اقتصاد دانست و افزود: جامعه‌ای که قبل از شروع تحریم‌ها، پنج تا شش میلیون کارتن‌خواب داشته، نمی‌تواند نسبت به عدالت بی‌تفاوت باشد. عدالت بر رشد مقدم است و اگر در اقتصاد رشد را محور قرار دهی، پابرهنگان پاتیل‌ات را دمر می‌کنند. ما نمی‌توانیم به بهانه رشد، اقشار فرودست را مورد توجه قرار ندهیم.

لیلاز از طرفی، در سخنانش با کوچک کردن دولت به عنوان یکی از راهکارها مخالفت کرد و صراحتا تأکید کرد که بودجه نظامی کشور را باید افزایش داد.

این در حالی بود که مجید شاکری، تحلیلگر اقتصادی که به جریان سیاسی متمایل و نزدیک است که در طول دو دهه اخیر، سعی کرده هر روز بیشتر خود را پرچمدار عدالت در کشور نشان دهد، از این جمله که «عدالت مقدم بر رشد است» انتقاد کرد و گفت: اینکه بگوییم انرژی حق همه مردم است و باید بین همه تقسیم شود، حرف درستی نیست. اینکه طرحی وجود داشته باشد که کلیه منافعش تقسیم شود، هیچ نتیجه‌ای به لحاظ بودجه‌ای ندارد. دهک‌هایی که شما می‌خواهید به آنها یارانه نقدی بدهید، دهک‌هایی هستند که میل نهایی‌شان به مصرف کالاهای اساسی بالاست و وقتی این امکان را به آنها می‌دهید، باعث تورم در گروه مواد خوراکی و آشامیدنی خواهد شد.

این اقتصاددان اصولگرا، همچنین از طرح ارائه کوپن و پرداخت یارانه نقدی انتقاد کرد و گفت: دولت دوازدهم، طرح موفقی را اجرا کرده به نام کارت رفاه که می‌توانست مورد توجه جدی قرار گیرد. وی اقتصاد را محکوم به رشد دانست و خطاب به لیلاز گفت: قبل از اینکه پشت موضوع عدالت بایستیم، باید به مردم بگوییم به همان اندازه که مهم است همه با هم حرکت کنیم، مهم است که بدانیم قطار ایستاده است. اول باید قطار راه بیفتد بعد دنبال عدالت باشیم.

وی همچنین، ایراد طرح افزایش قیمت بنزین را در این دانست که واکنشی به افزایش مصرف بنزین است، نه بخشی از یک برنامه رشد و توسعه.

این اظهارات نمایندگان دو جریان سیاسی اقتصادی کشور در مناظره‌ای بر سر مهمترین مساله کشور، به خوبی نشان می‌دهد با گذشت چهل سال از پیروزی انقلابی که با هدف حاکمیت رأی مردم شکل گرفته بود، تا چه حد از فقر هویت روشن حزبی و جناحی رنج می‌بریم و برای مردم در مواجهه با فعالان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی روشن نیست که با چه کسی و چه دیدگاهی مواجه هستند.

در طول همه سال‌های بعد از پیروزی انقلاب و بخصوص بعد از جنگ تحمیلی، معنا و مفهوم چپ و راست در ایران، هر بیننده و ناظری را به تعجب و شگفتی واداشته است؛ چپ اسلامی! خواهان توسعه لیبرالی و راست سنتی مسلمانِ! عدالتخواه که دغدغه حمایت از طبقه کارگر و اقشار فقیر را دارد. 

در طول این سال‌ها، همواره جناح‌های سیاسی کشور را با این سرگیجه‌ها شناخته‌ایم و پذیرفته‌ایم که دولت برآمده از جریان چپ اسلامی ما، خواهان توسعه سیاسی، جامعه مدنی و توسعه لیبرالی باشد و دولت برآمده از راست سنتی، خواهان عدالت اجتماعی و برابری بوده و ادبیات ضدتوسعه را برای خود انتخاب کند.

اما حالا، در شرایطی که دو جریان اعتراضی سال‌های گذشته (96 و 98) به صورت جدی، در مشکلات اقتصادی مردم ریشه دارند، با شنیدن سخنان کارشناسانی که آنها را با گرایش به جریان‌های سیاسی اقتصادی می‌شناسیم، باید اذعان کنیم که این نامفهومی، بی‌هویتی و سیال بودن فکری، شدیدتر از گذشته شده است؛ آنجا که لیبرالی‌ترین و توسعه‌گراترین مواضع را از چهره‌ها و تحلیلگرانی می‌شنویم که با گرایش به جریان اصولگرایی با ادبیات ضدتوسعه و عدالتخواهی شهرت دارند و عدالتخواهانه‌ترین مواضع را از چهره‌های توسعه‌گرا و لیبرال.

شب گذشته، اظهارات لیلاز، لیبرال حامی دولت روحانی و شاکری اصولگرا و مخالف دولت، مصداق بارز این ابهام شدید مفهومی در جریان‌های فکری و سیاسی بود.

این اظهارات و نگاه‌های سیال، همانقدر که نشان از سرگیجه‌های فکری وابستگان جناح‌های فکری و سیاسی دارد، مخاطب و افکار عمومی را بیش از پیش دچار ابهام درباره مواضع جریان‌های سیاسی فعال در کشور می‌کند و پیش از همه، چالش نبود احزاب قوی و فقدان هویت حزبی را به رخ می‌کشد؛ موضوعی که به عنوان پاشنه‌آشیل دموکراسی در ایران به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی مطرح می‌شود. 

اگر از سطح تحلیل‌های چهره‌ها و وابستگان جریان‌های فکری قدری بالاتر برویم، خواهیم دید که این فقدان هویت حزبی و جناحی و ظهور و بروز افرادی با افکار و نگاه‌های سیال، چگونه می‌تواند در هر دوره، جامعه را از شعارها و وعده‌هایی که به آنها رأی داده ناامید، از دموکراسی‌خواهی دلزده و از صندوق‌های رأی دور کند.

طبعا اگر به دنبال تثبیت و تعمیق مردمسالاری در کشور هستیم، علاج موثر این آسیب نیز نهادینه کردن احزاب و تشکلهای صاحب شناسنامه و مطالبه گفتمان و دیدگاه از آنان است و طبعا رشد و توسعه کشور نیز با این سبک بهتر دنبال می شود.