تهران- ایرناپلاس- فیلمی در حوزه نوجوان این روزها روی پرده سینماست. حوزه‌ای که همواره به دلیل همراه بودن با عنوان کودک مهجور و فراموش شده است. امیر داسارگر اما اولین اثر سینمایی خود را با عنوان «منطقه پرواز ممنوع» به این گروه سنی اختصاص داده است. با این کارگردان از شرایط اکران و سختی‌های ساخت چنین اثری گفت‌وگو کردیم.

در مورد وضعیت اکران صحبت کنید. فصل مناسبی برای نمایش فیلم‌های کودک و نوجوان است، اما در حال حاضر و در حوزه کودک و نوجوان سه فیلم نمایش داده می‌شود که شانس موفقیت هر یک را به خطر می‌اندازد.

در ابتدا خدا را شکر می‌کنم که در این بلبشوی سینمای ایران توانسته‌ایم «منطقه پرواز ممنوع» را اکران کنیم. ولی همانطور که اشاره کردید فصل مناسبی برای نمایش است. اگر دو زمان برای اکران فیلم‌های کودک و نوجوان مناسب باشد، قطعا یکی از آن‌ها آبان‌ماه است. اما واقعا نمی‌دانم برنامه‌ریزی به چه صورت است که در دوره‌های ۴۵ روزه تعویض فیلم‌ها، اتفاق خاصی در زمینه نمایش فیلم‌های کودک نمی‌افتد و به یکباره سه فیلم را همزمان با هم اکران می‌کنند. البته در جریان هستم که ظرف دو سه هفته آینده دو فیلم دیگر نیز در راه هستند. انیمیشنی که دو سه سال است اکران نشده و فیلم دیگر که در جشنواره کودک بود. حالا فیلم «بیست و سه نفر» را نمی‌دانم در زمره گروه کودک و نوجوان بدانیم یا نه اما بالاخره تابلوی نوجوان دارد. این کار را سخت و البته برای ما سخت‌تر می‌کند. چون اثر ما فیلم نوجوان است و در سبد سینمای ایران چنین چیزی وجود نداشته و از قبل هم مشتری نداشته است. به دوستانم گفتم  ما باید از منفی صد شروع کنیم. چون نه انیمیشن هستیم که پشتوانه انیمیشنی داشته باشیم و نه فیلم کودک هستیم که پشتوانه قبلی داشته باشیم. باید بجنگیم و از فرصتی که بدست آمده استفاده کنیم.

شجاعت می‌خواهد که بعد از آثار موفقی در این زمینه و توقف چندین ساله سینمای نوجوان، در این مسیر گام برداشته‌اید. شاید به همین دلیل باید بیشتر مورد حمایت و توجه قرار بگیرید.

مدیران فرهنگی از نظر خود این کار را انجام می‌دهند. در اکران فشردگی وحشتناکی وجود دارد و آثار بسیاری هم‌زمان در صف اکران هستند. وقتی می‌گوییم اکران نوروز اکران خوبی است، فقط به این دلیل نیست که مردم در عید به سینماها می‌روند بلکه به این دلیل است که شش فیلم شسته و رفته اکران می‌شوند. ولی این روزها هر هفته فیلمی اضافه می‌شود و شرایط پیچیده‌ای است و  با اینکه برخی فیلم‌ها از چهره و کارگردانان خوبی بهره برده‌اند، اما  نمی‌فروشند. سینمادار با فروش کار دارد و می‌گوید یک فیلم کمدی فروش دارد و تمام سالن‌های من را پر می‌کند پس چرا باید به شما سالن بدهم. ما چقدر باید با آن‌ها بجنگیم و بخواهیم که به ما وقت بدهند. انیمیشنی که هشت میلیارد فروخته، در هفته اول چهل پنجاه میلیون تومان بیشتر نفروخته بود. باید به این فیلم فرصت داد تا مخاطب آن را پیدا کند و اگر سالن را از من بگیرند این موفقیت حاصل نمی‌شود. متأسفانه مدیریت فرهنگی ما با این مرحله، کاری ندارند و ما مانند سربازانی هستیم که او را سوار ماشین و در خط مقدم جبهه رها می‌کنند و به او می‌گویند بقیه مسیر با خودت است،  اگر توانستی از این میدان زنده برگرد. این مسائل را می‌دانستیم چون در این سینما نفس می‌کشیم. اما منطقه پرواز ممنوع مخاطب را راضی می‌کند و او با حال خوب از سینما بیرون می‌رود. امیدواریم این فیلم مخاطب خود را پیدا کند و سینماداران را مجبور کند آن  را جدی بگیرند.

معلم کاشانی که بالای برگه امتحانی لوگوی فیلم را زده بود

یکی از سانس ها ۱۰.۳۰ صبح است. بچه‌ها چطور در این زمان به سینما می روند؟! مدارس از این دست فیلم‌ها خبر دارند؟

از اکران این اثر شش روز گذشته است. باخبر هستم که مدارس زیادی فیلم ما را در این هفته برای صبح‌ها رزرو کرده‌اند. گروه‌های مختلفی که کارهای فرهنگی می‌کنند و در حوزه کودک و نوجوان هستند، قرارهای دسته جمعی و اردوهای خانوادگی می‌گذارند. این موج رفته رفته خود را نشان می‌دهد. ما از یک ماه قبل از اکران، با مدارس مختلف رایزنی کرده بودیم و کسانی که در این حوزه تأثیرگذار هستند آن را دیده‌اند. معاون وزیر آموزش و پرورش در مورد فیلم ما مصاحبه کرد که این گفت‌وگو منتشر و پخش شد. جمع زیادی از نخبه‌های فرهنگی در مورد این اثر صحبت کرده و یا در صفحات خود مطلب می‌نویسند. نمی‌خواهم جو بدهم ولی سراغ ندارم در مورد فیلمی این‌ همه یادداشت مردمی منتشر شده باشد. معلمی در کاشان بالای برگه امتحانی لوگوی فیلم را زده بود و از دانش آموزانش دعوت کرده بود که فیلم را ببینند.

درباره فیلم صحبت کنید. چگونه به فکر ساخت یک اثر گروه نوجوان رسیدید؟

شروع این ماجرا با وقفه‌ای عجیب و غریب و بلندمدت نبود. روی زندگی یک شهید کار می‌کردم و شبی را با یکی از دوستان و پسرش گذراندم. تحت تأثیر روابط این پدر و پسر قرار گرفتم. مسیر به سمتی رفت که قصه‌ای پدر و پسری بنویسم. یکباره به سمت ژانر نوجوان رفتم. دو سال برای فیلمنامه‌اش و شناخت این سینما وقت گذاشتم. یکی از نکات مهم این بود که می‌خواستیم فیلمی برای نوجوانان و درباره نوجوانان بسازیم. در گذشته هم آثاری با برچسب نوجوانان داشتیم ولی تقریبا همه آن‌ها درباره نوجوانان بودند نه فیلمی برای آنان. نوجوان امروز با نوجوان دهه شصت  تفاوت دارد. برای نوجوان دهه هشتاد گودزیلا و تعابیری این‌چنینی بکار می‌برند. از طرفی نوجوان امروز به شدت مصرف‌کننده شده است. فیلم‌های روز دنیا را در اختیار دارد. باید کاری کرد که بتوان با آن‌ها رقابت کرد و به چشم نوجوان بیاید، ما به شدت با این مسائل درگیر بودیم. بالاخره دل به دریا زدیم و سعی کردیم در این مسیر کم نگذاریم.

برای مثال می‌توانستیم فیلم را در فشم بسازیم و یا به قول یکی از دوستانم حتی در چیتگر. اما هشتصد کیلومتر از تهران دور شدیم و به چهل کیلومتری مرز ارمنستان رفتیم. در جایی که طبیعتی ناب و بکر دارد فیلمبرداری کردیم. چون فرم به فرم فیلم برای ما مهم بود و اعتقاد داشتیم فیلم ماجراجویانه باید لوکیشنی ناب داشته باشد. بیشتر دکورها طراحی و ساخته شده‌ است. همه این موارد به این دلیل بودند که روی گروه حساسی مثل زندگی نوجوانان دست گذاشته بودیم.

**

متأسفانه کارشناسی در برنامه تلویزیون صحبت‌هایی عنوان کردند که ما فرصت پاسخگویی پیدا نکردیم. هر چقدر هم بخواهند بچه‌های این دوره و زمانه را در اسمارت فون و ... محصور کنند باز هم اصالت ندارد. آنچه اصالت دارد علاقه نوجوانان به شجاعت، جدی گرفته شدن و قهرمان بودن است. علاقه او به این است که ببیند مسائل کف جامعه به دست او حل شده است. چند سالی است که در رده نوجوانان سریالی در حال پخش شدن است که ماجرای آن به دهه هشتاد برمی‌گردد. اسمارت فونی که ایشان می‌فرمایند در این سریال وجود ندارد. اما چرا این اثر تا این اندازه در بین نوجوانان طرفدار دارد؟! این مسائل بالا و پایین می‌شوند. یک دهه کتاب، تلویزیون و دهه‌های بعد  چیزهای دیگر مهم می‌شود. اما آنچه ثابت است این است که که نوجوان دوست دارد به او بها داده شود و فرصت‌های جدی در اختیارش قرار بگیرد. بحث تجربه مطرح است. ما چه عقبه‌ای از سینمای نوجوانان داریم؟ کدام کمپانی می‌تواند بگوید من پنج فیلم در این حوزه ساخته‌ام و شما ششمین فیلم را بسازید! هیچ چیزی وجود ندارد و کاملا باید از صفر شروع می‌کردیم حتما کار اشکالاتی دارد و می‌توانست بهتر از این ساخته شود. ولی با توجه به برآیند شرایط، خیلی هم از نتیجه ناراضی نیستیم.

معرفی یک جغرافیا

نقد برای همه فیلم‌ها وجود دارد. من متوجه تجمع چند داستان در کنار هم شدم. این موضوعات مختلف تا چه اندازه روایتشان ضرورت داشته است؟

به هر کسی که چنین نظری دارد احترام می‌گذارم. شاید بیننده این نظر را داشته باشد که این فیلم محتوای زیادی دارد. البته نمی‌توان از کلمه داستان استفاده کرد. داستان‌های مختلفی در این فیلم نداریم. آن چیزی که می‌توان گفت این است که موضوعات مختلفی مطرح است. زمانی که در مورد موشک حرف می‌زنیم، موشک قصه این فیلم نخواهد بود. سوال اول من این است که بخشی از عکس‌العملی که به قول دوستان به غلظت محتوایی فیلم نشان داده می‌شود ناشی از فضایی است که در آن کار می‌کنیم و فیلم می‌بینیم. این جمله‌ها را می‌شنوید که فیلم مهندسی شده و می‌خواهد حرف بزند. فیلمی دو سه سال پیش بر پرده سینما بود. خانواده‌ای پایین شهری که پدر خانواده کار و کاسبی درستی نداشت هم زمان معتاد بود. دست بزن داشت. یعنی همزمان سه معضل را مطرح می‌کرد. پدر از پشت بام افتاد و مادر خانواده هم دیوانه شد و صاحبخانه می‌گفت باید خانه را خالی کنید و این خانواده جز یک دایی که خود او هم در پارک می‌خوابید، هیچ قوم و خویشی نداشت و دختر خانواده هر جایی که کار می‌کرد قصد تجاوز به او را داشتند. همه این موضوع‌ها در حالی که می‌توانست هر کدام جداگانه سوژه یک فیلم سینمایی باشد تنها در یک فیلم مطرح می‌شد. اما هیچ کس جمله‌ای در مورد این فیلم نگفت و همه این مسائل را جزء موقعیت‌های زندگی دانستند.

در اثر شما مواردی چون یوزپلنگ ایرانی، پرتاب ماهواره، مدافعان حرم و سبک زندگی ایرانی، اسلامی مطرح می‌شود. همیشه در این حوزه حساسیت‌هایی وجود داشته است.

 موضوع دوم این است که ما قصه‌ای موشکی و یا قصه‌ای در حوزه مدافعان حرم تعریف نکرده‌ایم، ما یک جغرافیا را معرفی کردیم. آیا من می‌توانم یک خانواده مدافع حرم نشان بدهم که در زندگی آنها مسجد دیده نشود؟! هیات نباشد؟! مادر محجبه‌ای نباشد؟! آیا تصویری غیر از این خیانت به این خانواده‌ها نیست؟! این مسائل جزو جغرافیای زندگی این آدم‌ها و دنیای آن‌هاست. قبول دارم که موقعیت غلیظی برای قصه‌ام انتخاب کرده‌ام. ولی این واقعیت موقعیت است. ما در کشورمان شهری به نام نطنز داریم که بسیاری از دانشمندان هسته‌ای در این شهر، خانه و زندگی دارند. در این فیلم یک قصه بیشتر نداریم و آن قصه درگیری بچه‌ها با گروهی است که وارد این شهر می‌شوند. پاسخ آخر من این است که هر کسی می‌خواهد این فیلمنامه را نقد کند دقت داشته باشد این فیلمنامه در ژانر نوجوان است. باید ابتدا این سوال را بپرسیم که آیا این موارد برای نوجوان زیر ۱۶ سال مطرح است یا نه؟! جمع‌بندی من از برخوردم با چندین مخاطب این است که چنین اتفاقی نمی‌افتد و مخاطب نوجوان به این موارد نقد شده فکر نمی‌کند. ما این ایراد را در فیلمنامه هم می‌دیدیم و چیز پنهانی نبود. و حتما در کار های بعدی به طور جدی‌تری به این مساله فکر می‌کنیم.

در مورد انتخاب هادی حجازی‌فر صحبت کنیم. حجازی‌فر در فیلم‌های کارگردانانی چون مهدویان و «به وقت شام» حضور داشته  و انتخاب او برای فیلمی در حوزه نوجوانان محل سوال است. چطور به این انتخاب رسیدید؟

من هادی حجازی‌فر را از تابستان سال ۹۶ و شاید زودتر انتخاب کرده‌ام. گزینه اصلی من ایشان بودند. باید شخصیتی را انتخاب می‌کردیم که در زمان کوتاهی اثر خود را روی مخاطب می‌گذاشت، چون ما چند صحنه بیشتر با او نبودیم و باید مخاطب به او علاقمند می‌شد و او را باور می‌کرد. او می‌تواند یک قهرمان باشد. به نظر من حجازی‌فر جزء معدود بازیگران سینمای امروز است که این ویژگی را دارد و شما به راحتی او را به عنوان یک قهرمان می‌پذیرید. هر چند ایشان به دلیل اینکه مشغله‌های زیادی داشت، فرصت کمی برای همکاری با وی داشتیم. او هیچ مشکلی با محتوای فیلمنامه نداشت. تنها به من گفتند که کار تو برای ساختن این فیلم در سینمای ایران بسیار سخت است. باید هر چقدر که می‌توانی این آدم یعنی مصطفی را دوست داشتنی‌تر کنیم. امروز در بازخوردهایی که گرفتیم چون هم در اصفهان و هم در جشنواره جهانی حضور داشتیم، همچنان هادی حجازی فر را دوست دارند و ما بازخوردهای خوبی داشتیم. قرار است که در سینما آزادی اکران مردمی داشته باشیم.

فیلم در جشنواره کودک و نوجوان پر بیننده‌ترین اثر سینمایی شد. اما تنها پروانه زرین بهترین بازیگری را از آن خود کرد. دلیل این اتفاق چه بود؟

به همان دلایلی که عنوان شد و از هیات داوران به گوش ما رسید؛ به دلیل مسئله محتوا که بسیار مطرح شده بود هیچ کدام از جایزه‌های اصلی را به غیر از جایزه بهترین بازیگری از جشنواره نگرفتیم. ترازوی هیات داوران در بحث محتوایی و همین بحث‌ها با فیلم به مشکل برخورد ولی فیلم در اصفهان به ۸ سانس فوق العاده رسید. درحالی که یکی دو فیلم در اصفهان توانستند به یک سانس فوق العاده برسند. در مشهد نیز ۴ سانس فوق العاده خوردیم و در تبریز هم سه سانس فوق العاده داشتیم. به نظر من یک اتفاق خاص در جشنواره اصفهان بود چون این فیلم هیچ پشتوانه ای ندارد و کسی این سینما را از قبل نمی شناخت و این جای خوشحالی دارد.

گفت‌وگو از هنگامه ملکی