با شروع هر مقطع تحصیلی، این پرسش برای خانوادهها مطرح میشود که «بچهام را در کدام مدرسه ثبتنام کنم؟» اما حالا برای برخی خانوادهها سوال دیگری شکل گرفته است: «آیا بچهام را به مدرسه بفرستم یا نفرستم؟»
چند روز پیش کاربری در توییتر به اسم «مجید» توییتی با این محتوا منتشر کرد: «من هر دو تا بچهام رو مدرسه نزاشتم و یه موسسه میروند. دخترم کلاس چهارم هست ولی هنوز خوندن و نوشتن نمیدونه. ولی بی اندازه خوشحاله؛ بیشترش وقتش توی بازی با دوستانش میگذرونه. و چیزی که برام توی دخترم شگفت انگیزه حجم زندگی و آزادی و قدرت ارتباطاتش هست.» با چرخی در شبکههای اجتماعی متوجه میشوید که این قبیل پدر و مادرها کم نیستند؛ در این میان، بعضی از کاربران از آنها حمایت کردند، بعضی دیگر به آنها ایراد میگیرند و میگویند این کار اشتباه است.
چند سالی است برخی والدین سعی دارند ساختار رسمی آموزش در مدرسه را در خانه پیاده کنند؛ به اصطلاح آموزش در خانه یا (Home schooling). آنها بهجای فرستادن فرزندانشان به مدرسه، در خانه یا مؤسسات کوچک خصوصی به آنها آموزش میدهند. آموزش در خانه یا مؤسسات خصوصی هیچ رسمیتی در کشور ما ندارد، اما این نوع آموزش اغلب در کشورهای آمریکای شمالی و اروپا دیده میشود و آنجا بیشتر کاربرد دارد، البته قوانین آموزشی آنها با قوانین کشور ما متفاوت است. در کشور ما تحصیل دانشآموزان ابتدایی در مدارس یک قانون است و با این وجود، والدینی در کشور ما هستند که از ورود فرزندانشان به مدرسه امتناع میکنند یا در خانه یا در مؤسساتی که اغلب توسط والدین همین کودکان تأسیس میشود، مشغول تحصیل میشوند.
این پدیده میتواند علل زیاد و متفاوتی داشته باشد که از جمله آنها میتوان به عدم رضایت والدین از کیفیت آموزش در مدارس اشاره کرد؛ همچنین حواشی برخی مدارس، عدم ایمنی لازم و مسائلی که سلامت و روان دانشآموزان را تهدید میکند. این والدین بهطور کلی نظام آموزشی را قبول نداشته و سعی دارند با در خانه نگهداشتن فرزندانشان یا فرستادن آنها به مؤسسات خصوصی، زمینههای رشد بیشتری را در بچههایشان ایجاد کنند.
آنها دو انگیزه اصلی را برای آموزش در خانه مورد اشاره قرار میدهند: نارضایتی از مدارس و علاقه به مشارکت بیشتر در فرآیند یادگیری و رشد فرزندان خود. نارضایتی والدین از مدارس موجود، نگرانی درباره محیط مدرسه، کیفیت تدریس، برنامه آموزشی، زورگوییهای سیستم آموزشی و نیز عدم اعتماد به توانایی مدرسه در برآوردن نیازهای خاص فرزندان آنها ناشی میشود. بعضی والدین، آموزش در خانه را از این جهت انتخاب میکنند که بتوانند کنترل و نظارت بیشتری بر ماهیت و کیفیت محتوای تدریس شده داشته باشند و فکر میکنند از این راه میتوانند استعدادهای فردی فرزندان خود را بهتر پرورش دهند، آموزشهای مذهبی و اخلاقی مدنظر خودشان را ارائه دهند و از مزیت آموزش رودررو (یکبهیک) بهرهمند شوند؛ چراکه به نظرشان این نوع آموزش، به کودک این امکان را میدهد زمان بیشتری را صرف فعالیتهای دوران کودکی، جامعهپذیری و یادگیری غیردانشگاهی کند. بسیاری از والدین نیز تحت تأثیر فلسفههای آموزشی افراد دیگری چون سوزان ساترلند ایساکس، شارلوت میسون، جان هولت و سر کنت رابینسون قرار دارند. همچنین آموزش در خانه را میتوان یکی از عوامل تأثیرگذار در انتخاب سبک تربیتی دانست. آموزش در خانه میتواند گزینهای برای خانوادههای ساکن در مناطق روستایی دورافتاده باشد، یا آنهایی که موقتاً در خارج از کشور اقامت دارند و همچنین برای کسانی که مرتب در سفر به سر میبرند.
تاکنون نشنیدهایم
مسعود ثقفی، سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران در این باره به ایرناپلاس میگوید: من خودم در این ۶ سالی که در آموزش و پرورش استان تهران هستم، با این موضوع بهعنوان یکی از مسائل اصلی آموزش و پرورش شهر تهران روبهرو نشدم. موضوعات مختلف و مسائلی بوده که پیگیری کردیم، اما این موضوع را تاکنون نشنیدهایم و در این باره پروندهای نداشتیم. اگر هم چنین موضوعی وجود داشته باشد، باید میزانش خیلی کم باشد که ما در جریانش نیستیم. پدر و مادر اگر بخواهند مدارک رسمی نظام تعلیم و تربیت را بگیرند، باید حتماً این مقاطع و دورهها را بگذرانند. نمیتوانند جای دیگر درس بخوانند. باید بیایند و در آموزش و پرورش امتحان بدهند و نمرهشان را بگیرند. باید حتماً در کلاسها و در پایههای مختلف حضور داشته باشند تا بتوانند مدارکشان را بگیرند. این خانوادهها برای دریافت مدارک تحصیلیشان با مشکلات جدی مواجه میشوند.
آموزشوپرورش این شیوه آموزشی را به رسمیت نمیشناسد
ثقفی در پاسخ به این سؤال که آیا این کار خلاف قانون است یا جرم تلقی میشود، میگوید: در این باره من متخصص نیستم و نمیدانم. شاید حراست آموزشوپرروش در این زمینه بتواند اظهارنظر کند. موضع آموزش و پرورش نسبت به این موضوع این است که به همه خانوادهها توصیه میکنیم از طریق مدارس و مراجع رسمی و ذیصلاح در کل کشور مسئله تحصیل فرزندانشان را پیگیری کنند. وزارت آموزشوپرورش این شیوه آموزشی را به رسمیت نمیشناسد.
آموزشوپرورش اجباری، اما نه در مدارس رسمی
در این میان، مهدی بهلولی، معلم و فعال صنفی در این باره به ایرناپلاس میگوید: از زمان مشروطیت به بعد که قانون اساسی نوشته شده است، آموزش رسمی اجبار بوده است. یعنی خانواده موظف است بچه را به مدرسه بفرستد. اما اینطور که مشخص است این خانوادهها فرزندانشان را به مدارس رسمی نمیفرستند. نه این که کلاً آموزش ندهند. اصل اجباری بودن بر این است که خانواده جلوی تحصیل بچهها را نگیرد و شرایط را برای تحصیل بچهها فراهم کند. احتمالاً قانون ما در این باره مبهم باشد. من احساس میکنم که قانونگذار منظورش این است که بچهها باید به مدارس رسمی فرستاده شوند. اما تا جایی که من اطلاع دارم، این موضوع در بندهای قانونی بهصورت کامل تصریح نشده است که حتماً باید مدرسه رسمی باشد. گفته است که آموزشوپرورش اجباری است، اما اگر قانونگذاران فعلی بخواهند این قانون را تفسیر کنند، به این سمت و سو تفسیر میکنند که بچهها باید به مدارس رسمی بیایند.
مدرسه، پادگان نیست
بهلولی میگوید: در مدارس رسمی فقط به سوادآموزی نگاه نمیکنند. هر نظام سیاسی دنبال این است که بچههای جامعه را با معیارهای خودش اجتماعی کند و در واقع تفکرات و ایدئولوژی خودش را به بچهها القا کند. در بعضی کشورها مثل ایران این موضوع خیلی پررنگ است، اما در بعضی دیگر از کشورها چنین نیست. اینکه چرا خانوادهها به این نتیجه میرسند که این کار را بکنند، خود جای بحث دارد. وقتی روز اول مهر در مدرسه بهجای مراسم شاد، مانور نظامی راه میاندازند، بدون شک این امر روی والدین تأثیر میگذارد و آنها را نگران میکند. به کلیپهای روز اول مهر در فضای مجازی نگاه کنید. بچه اول ابتدایی درکی از جنگ و مانور ندارد و تفاوت آنها را با هم نمیفهمد. کاش یاد میگرفتیم که مدرسه، پادگان، حسینیه و مسجد نیست. ما باید شرایط آموزش سالم را برای بچهها تدارک ببینیم. بچهها باید خوشحال باشند.
این فعال صنفی یادآور میشود: خانوادههایی که به دنبال آموزش فرزندان خود خارج از محیط مدارس هستند، باید پیامدهای اداری و اجتماعیاش را برای فرزندانشان در نظر بگیرند، چون این وضعیت بعدها برای بچهها مشکلساز میشود؛ مگر اینکه بخواهند بچهها را به خارج از کشور بفرستند.