شاید بارها با این مسئله برخورد کرده باشید که وقتی میخواهید کنار خیابانی یا داخل کوچهای خودروتان را پارک کنید، سروکله یکی پیدا میشود و به بهانههای مختلف بگوید اینجا پارک نکن. نبود پارکینگ مناسب برای خودروها در کلانشهری همچون تهران از یکسو و نبود فرهنگ مناسب در رانندگی، پارک خودرو و احترام به حقوق سایر شهروندان از سویی دیگر، معضلات هرروزهای را برای این شهر بهوجود آورده است.
اختصاصی کردن حاشیه خیابان توسط برخی مغازهها
به گفته مازیار حسینی، معاون سابق حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران، خیابانهای پایتخت به اندازه ۷۵۰ هزار وسیله ظرفیت دارد درحالیکه روزانه بیش از چهار میلیون خودرو یعنی شش برابر آن تهران در حال تردد هستند. یکی از مهمترین نتایج این وضعیت، سد معبر و اختصاصی کردن حاشیه خیابان توسط برخی افراد در مغازهها، فروشگاهها و کوچههاست؛ موضوعی که سه روز پیش رئیس پلیس راهور تهران بزرگ درباره آن گفت: حاشیه خیابان برای همه افراد جامعه است و مسدود کردن آن توسط برخی مغازهداران غیرقانونی است.
به گفته سردار محمدرضا مهماندار، پیادهرو محل عبورومرور عابران پیاده است و هیچکس نباید با توقف خودرو یا موتورسیکلت، پیادهرو را مسدود کند. همچنین اصناف نمیتوانند با استفاده از کلهقندی یا با هر وسیله دیگری، حاشیه خیابان و معبر را مسدود کرده و به محل اختصاصی برای خود تبدیل کنند. چنانچه صنفی به تذکرات پلیس در مورد سد معبر و اختصاصی کردن حاشیه خیابان توجهی نکند، حتماً با آن برخورد و به تعطیلی آن مغازه اقدام خواهیم کرد.
یک لحظه عصبانیت از من قاتل ساخت
بر اساس قانون املاک، هر آپارتمانی که ساخته میشود به تعداد واحدهایش باید پارکینگ داشته باشد، اما در اغلب کوچهها تعداد واحدهای آپارتمان با تعداد پارکینگها همخوانی ندارند و علاوه بر این، اساساً آپارتمانهایی هستند که طبقه همکف و حتی زیر همکف را هم واحد مسکونی ساختهاند. اضافه بر این، شهروندانی هستند که دو یا سه ماشین دارند. با یک محاسبه سرانگشتی میتوان فهمید شهرها بهویژه پایتخت، چقدر با کمبود فضای پارک در کوچهها و خیابانها دست و پنجه نرم میکنند و همین باعث شده «پارک کردن خودرو» به معضلی هر روز در کلانشهر تهران تبدیل شود. همین امر خود زمینهساز بروز بسیاری از تنشها و درگیریها میان شهروندان است. شهریورماه سال ۹۵، جوان ۲۷ سالهای در پی مشاجره بر سر «پارک نامناسب خودرو در کوچه باریک» دست به چاقو برد و رشته زندگی جوان دیگری را برید. او گفته بود: «فقط یک لحظه عصبانیت از من قاتل ساخت». این روزها هم در گوشه و کنار تهران این درگیریها رخ میدهد. اما حق با چه کسی است؟ و چه باید کرد؟
کوچه یا خیابان فضایی مشترک برای استفاده همه مردم است
صادق کاشانی، وکیل و کارشناس حقوق شهروندی در این باره به ایرناپلاس میگوید: کم نیست مواردی که میگویند اینجا جلوی مغازه است، پارک نکنید. اینجا ماشین رفتوآمد میکند. دلشان میخواهد مغازهشان دیده شود و حتی موانعی در جای پارک میگذارند که کسی پارک نکند. البته مغازهداران این حق را ندارند و نباید هیچ مانعی در خیابان یا کوچه بگذارند. بروز این پدیده روبهروی خانهها و در کوچهها کمتر دیده میشود. در این زمینه هم هیچ بحثی وجود ندارد و جلوی خانه یا آپارتمان (اگر دَر پارکینگ نباشد) کسی حق ندارد مانع پارک کردن دیگران شود. کوچه یا خیابان فضایی مشترک برای استفاده همه مردم است.
چرا شهر تبدیل به پارکینگ شده است؟
کاشانی میافزاید: باید پرسید چرا شهر تبدیل به پارکینگ شده است؟ روزگاری بود که عصرها در کوچهها بچهها تیر دروازه میگذاشتند و فوتبال بازی میکردند. آن زمان شاید ۱۰ دقیقه یک بار ماشینی میآمد رد میشد و دوباره شروع به بازی میکردند. اما این روزها از کوچههای فرعی هم پشت سرهم ماشین رد میشود. علت اصلی تراکمفروشیهایی است که اتفاق افتاده و بارگذاریای است که بیش از کشش این شهر انجام شده است. آن مغازهداری که میگوید ماشین را اینجا نگذار، ما میگوییم حق با تو نیست، اما اساساً چرا باید شرایطی پیش بیاید که این مکان و این فضا ۲۴ ساعت، بهجای پارک تبدیل شود؟
این وکیل ادامه میدهد: اینها دلیلش این است که کاربریهای تجاری و اداری بدون توجه به اصول شهرسازی وارد پهنههای مسکونی شدهاند و با گرفتن پول، مجوزهای اداری یا تجاری صادر شده است. برای مثال، یک شرکت تجاری وارد یک کوچه مسکونی شده و نظم کوچه را بههمریخته است. نتیجه این میشود کسی که خانهاش آنجاست میگوید آقا اینجا پارک نکن.
وی میگوید: معابر شهری به دلیل بارگذاریهای سنگین تجاری و اداری که اتفاق افتاده، به دلیل مراجعان زیادشان، دیگر ظرفیت عبورومرور ندارند و باعث تنش بین ساکنان محله میشود. وقتی در کوچههای مسکونی بهجای پروانه ساختمانی سه طبقه، پروانه هفت طبقه و هشت طبقه صادر میکنند، کوچهها دیگر ظرفیت یا کشش این جمعیت را ندارند. اگر این تخلفات صورت نگیرد و کاربریها یکپارچه بماند، این تعارضها کمتر میشود. برای مثال، در سالهای اخیر مجتمعهای تجاری و اداری زیادی مثل کوروش در بزرگراه ستاری یا ارگ تجاری تجریش در جایی که نباید صادر میشد، صادر شده است. در اینگونه موارد، مردم ساکن در محدودههای اطراف از لحاظ رفتوآمد دچار شرایط بحرانی میشوند.
شهر برای مردم است
از طرف دیگر، این بینظمیها و آشفتگیهای شهری بر سلامت روحی و روانی شهروندان اثر سوء میگذارد. احمد بخارایی، جامعهشناس هم در ارتباط با این وضعیت به ایرناپلاس میگوید: مسئله فروش تراکم شهری فقط یکی از نتایجش معضل پارکینگ خودروهاست. علاوه بر این، مزاحمتهایی است که این تغییر کاربری برای همسایگان ایجاد میکند. اینکه خلاف اصول شهرسازی رفتار میشود، هم قابل بحث است. چرا که باید بین ارتفاع ساختمان و عرض یک معبر، هماهنگی وجود داشته باشد. برای مثال، معبری که ۱۰ متر است، ظرفیت ساخت بیشتر از سه طبقه یا چهار طبقه ندارد، اما ما گاهی میبینیم در خیابان که ۱۰ متر عرض دارد، آپارتمان ۱۰ طبقه ساخته میشود. جامعهشناسان شهری سه رویکرد انتقادی به این وضعیت شهر دارند؛ یک رویکرد این است که میگوید شهر برای زندگی مردم است که مفهوم «حق بر شهر» که «هانری لوفر» مطرح میکند، ذیل همین موضوع است. برای مثال، ۸۰ درصد شهر لندن دستنخورده باقی مانده و شهرداری اجازه تخریب و ساختوساز نمیدهد و معماریاش ۲۰۰ تا ۳۰۰ سال قدمت دارد. چون نگاه آنها این است که شهر برای مردم است. برای حل این موضوع یک مناطقی در نظر میگیرند که در آنجا ساختوساز با نظم و منطق صورت بگیرد.
شهر برای درآمد و سودآوری
این جامعهشناس ادامه میدهد: یک رویکرد هم این است که شهر برای کسب درآمد است. اما این درآمد برای این است که خرج خود شهر بشود. در اینجا حق شهرنشین آرام آرام از او سلب میشود. رویکرد سوم که در تهران هم دیده میشود این است که شهر برای سودآوری است. یعنی علاوه بر اینکه شما میخواهید درآمد داشته باشید و بودجه شهرداری را بهدست بیاورید، شهر فضایی است برای کسب سود و سودآوری افراد، نهادها و امثال آن. حالا بخشی از این سودآوری رسمی است؛ برای مثال تراکم فروشی از سوی شهرداریها. اما وضعیت بدتر حالت غیررسمی و پنهانی و مبتنی بر رانت است.
وقتی فرهنگ تبدیل به قدرت میشود
بخارایی میگوید: دعوای یک یا دو راننده جلوی یک مغازه، درگیری بر سر جای پارک در کوچه و خیابان یکی از هزاران نمونههای خشونت شهری است. در چنین مواقعی همه اجزای جامعه، آسیب میبینند. این رفتارها مبتنی بر یک نوع خودخواهی است. چه آدمی که نمیگذارد کسی جلوی مغازهاش پارک کند و چه رانندهای که سد معبر میکند، هر دو خودخواهانه عمل میکنند. حالا ما باید به این برگردیم که چرا رفتارهای ما تا این اندازه، دیگرستیزانه است. این یک شرایط لازم و یک شرایط کافی دارد تا اتفاق بیفتد. شرط لازم شهرداری است که هر روز به این وضعیت (تراکمفروشی) دامن میزند. شرط کافی فرهنگ خودخواهانهای است که ما داریم. این هم برمیگردد به اینکه عقلانیت در فرهنگ ما تقویت نشده است. عقلانیت با دیگرخواهی ارتباط تنگاتنگی دارد. این فرهنگ وقتی تبدیل به قدرت میشود، خودش را در شهرداری اینطور نشان میدهد.