این روزها بحثهای زیادی درباره بسته شدن نوع قراردادها میان باشگاهها با بازیکنان و مربیان شده و وقتی آنها دچار اختلاف میشوند، ناگهان قرارداد عجیبی رو میشود که با آنچه در فدراسیون موجود است، بسیار متفاوت بوده و این بیانگر آن است که باشگاههای ما هنوز یاد نگرفتهاند با بازیکنان داخلی و خارجی خود چگونه قرارداد ببندند.
مخفی ماندن مفاد قرارداد
از قراردادی که میان باشگاهها با بازیکنان و مربیان منعقد میشود یک برگ به فدراسیون فوتبال میرود، یک برگ نیز در اختیار بازیکن یا مربی قرار میگیرد، یک برگ به هیئت فوتبال ارسال میشود و در نهایت یک برگ هم در اختیار باشگاه باقی میماند. با توجه به اینکه قراردادهای فیمابین باشگاهها کاملاً محرمانه است، خیلی بعید به نظر میرسد که فدراسیون فوتبال یا هیأت فوتبال برگه قراردادها را در اختیار افراد غیر قرار دهد. معمولاً نه بازیکن و نه مربی نیز برای مخفی ماندن مفاد قراردادش چنین اقدامی انجام نمیدهد و تنها نقطهای که احتمال دارد قرارداد از آنجا بیرون برود، خود باشگاه است؛ مانند آنچه درباره نوع قرارداد استقلال با بازیکنان و مربیان خارجیاش رخ داد.
قراردادهای ترکمنچای
اینکه باشگاه استقلال چه تعهداتی به بازیکنان و مربیان خارجیاش داده و زیر بار چه قراردادهای ترکمنچای گونهای رفته است، باید توسط نهادهای مرتبط مورد بررسی و کنکاش بیشتری قرار بگیرد. اکنون که تعهدات این باشگاه توسط فردی که قبلاً در آن تیم حضور داشته و مورد تأیید هم بوده برملا شده، باید روشن گردد که چرا باشگاه استقلال برای بازیکنانی که نظیرشان در فوتبال ایران فراوان هستند، آپشن و امتیازهایی را لحاظ کرده و بدون توجه به مشکلات مالی و به صرفه نبودن قراردادهای دلاری و با علم به اینکه از سالها پیش نیز بدهیهایی بر این باشگاه سایه افکنده، اقدام به عقد چنین قراردادهایی نموده است؟! این همان موضوعی بود که در بالا به آن اشاره کردیم.
افشای قرارداد
راستی چگونه این اسناد از باشگاه بیرون رفته و در اختیار رسانهها قرار گرفته؟! بدون تردید افشای قرارداد بازیکنان و مربیان برای رسانهها اقدامی جذاب و ماجراجویانه محسوب میشود، اما این موضوع بیانگر آن است که حفرهای در باشگاه بزرگی مانند استقلال وجود دارد که به این سادگی اسناد محرمانه از آن خارج میشود. درباره لو رفتن این اسناد چند احتمال را میتوان در نظر گرفت: انتقال این اسناد به بیرون یا به دست امور مالی باشگاه بوده، یا دبیرخانه یا افرادی که در جریان عقد قراردادها قرار داشتهاند و چون جایگاه خود را در این باشگاه از دست دادهاند، در فرصتی مناسب، اقدام به تهیه عکس یا کپی از این اسناد محرمانه کرده و آن را در اختیار رسانهها قرار دادهاند.
موضع بیاعتمادی
این افشاگریها گرچه سیاستگذاری غلط و بحثبرانگیز تصمیمگیران و تصمیمسازان در مقابل بازیکنان و مربیان خارجی را آشکار کرده، اما این باشگاه را در مواجهه با بازیکنان و مربیان در موضع کاملاً بیاعتمادی قرار میدهد و بسیاری را نگران میسازد که فردا همین داستانی که درباره قرارداد خارجیها رخ داد، برای آنها نیز تکرار شود. باشگاه استقلال هم با سکوت خود بر این ضعف عمیق که قادر نیست از قراردادهای منعقد شده میان خود و بازیکنان و مربیان محافظت کند صحه گذاشته و روشن نیست که انفعال در مقابل این ماجرا از کجا نشأت میگیرد. آیا این باشگاه خود را بازنده قطعی این ماجرا میداند که در مقابل افشای محرمانههایش هیچ واکنشی نشان نمیدهد؟
حق فسخ
موضوع مهم دیگر درباره وضعیت قرارداد برانکو ایوانکوویچ، سرمربی سابق پرسپولیس بود. از نظر مدیرعامل این باشگاه، او همچنان سرمربی پرسپولیس محسوب میشود و نمیتواند قرارداد خود را فسخ کند، اما طبق رویه قضایی فدراسیون جهانی فوتبال (فیفا) معوق ماندن حقوق مربی یا بازیکن برای بیش از دو ماه، حق فسخ را به آنها میدهد و قطعاً هیچ مربی یا بازیکن حرفهای پیش از دادن اخطار کتبی به باشگاه قراردادش را فسخ نمیکند. همه از اخطارهای برانکو باخبرند، بنابراین اگر باشگاه پرسپولیس ادعایی درباره این مربی دارد، باید در فیفا طرح دعوی کند. با توجه به شرایط از پیش گفته شده، قرارداد برانکو بهطور عملی فسخ شده بود.
پرداخت مالیات
این نوع بستن قرارداد دو باشگاه بزرگ کشورمان با مربیان خود، با توجه به دادن آپشنهای زیاد و رعایت نکردن مفاد آن، این امکان را به مربیانشان داد تا بهراحتی بتوانند به فیفا شکایت کنند. یکی دیگر از اشتباهات هم توسط فدراسیون فوتبال صورت گرفته که ضعفهای مدیریتی خود را با عقد قرارداد با کارلوس کیروش پنهان ساخت. در همه جای جهان بر اساس قوانین کشورها، مالیات را برای درآمد حاصله در نظر میگیرند، اما در قرارداد کیروش، نوع دیگری عمل شد و فدراسیون فوتبال ما در قراردادش با کیروش باید مالیات او را میپرداخت! از همین موضوع ساده میتوان نتایج کلیتری درباره نوع بستن قرارداد بین طرفین گرفت.
حرکت عجیب فدراسیون فوتبال
بله! مالیات کیروش که رقمی بیش از یک میلیارد تومان بود بر عهده فدراسیون فوتبال ما افتاده، آنهم در شرایطی که در آمد برای این مربی پرتغالی بود؛ اما پرداخت مالیات قرارداد بر گردن فدراسیون. این یکی از همان آپشنهای غیرمنتظره در نوع بستن قرارداد است. نکته قابل توجه اینجاست که همین مدیریت حاکم بر فوتبال ایران، در ابتدای لیگ دوازدهم، با ابلاغ یک دستورالعمل تمامی باشگاهها را از پرداخت مالیات بازیکنان و مربیان خود منع کرد. اما خودش مالیات قرارداد کیروش را بر عهده گرفت! آن هم در شرایطی که هیئترئیسه فدراسیون فوتبال به خاطر غیرقانونی بودن این کار، دو بار پیشنهاد علی کفاشیان برای تصویب پرداخت مالیات کیروش را رد کرده بود.
برنامه استراتژیک حرفهای
اکنون این سؤال مطرح میشود فدراسیونی که قوانین وضع شده خودش را به این شکل آشکار دور میزند، چگونه میتواند کنترل لازم برای استفاده بهینه از یک مربی بینالمللی را داشته باشد؟ این قرارداد بدون شک نمونهای بارز از فدراسیونی است که نه برنامه استراتژیک حرفهای و استاندارد برای خود دارد و نه ساختاری که این مجموعه را به چنین برنامهای برساند! نتیجهاش هم میشود عقد قرارداد با یکمربی بزرگ چون کیروش و رفتن زیر بار تعهداتی که در نوع خود عجیب و غریب است. علی کفاشیان در حاشیه مذاکرات خود با کیروش برای تمدید قرارداد این مربی رسماً اعلام کرده بود که او به دلیل اینکه ایران را دوست دارد حاضر شده با رقم چهار سال اول قرارداد در ایران بماند!
مهندسی تمدید قرارداد
اما واقعیت به شکلی دیگر بود. در واقع مهندسی تمدید قرارداد باعث شد واقعیت از چشم منتقدان دور بماند. داستان پرداخت مالیات از همان اول یکی از مباحث اختلافی طرفین بود. به این صورت که اگر قرار بود مالیات را خود کیروش بپردازد، مبلغ قرارداد او با افزایش قابل توجهی روبهرو میشد، اما این تنها آپشن نبود، چرا که در آن مقطع یک راهحل دیگر برای این اتفاق پیدا شد. فدراسیون فوتبال رقم قرارداد کارلوس کیروش را از دلار به یورو تبدیل و اعلام کرد که او با همان رقم قبلی حاضر شده قراردادش را امضا کند و در ایران بماند! در شرایطی که با همین تبدیل واحد پولی قرارداد از دلار به یورو، رقم قرارداد افزایش ١٥ تا ٢٠ درصدی پیدا کرد و طبق فرمول مالیاتی کشور سالیانه بین ٣٠ تا ٤٠ درصد یعنی یک میلیون و چهارصد هزار یورو باید به اداره مالیات پرداخت میشد.
فرآیندهای اقتصادی
تأثیر همهگیر شدن صنعت فوتبال در تمام جهان، مانند دیگر فرآیندهای اقتصادی است. باشگاههای حرفهای فوتبال در سراسر جهان ملزم به رعایت فاکتورهای خاصی در صنعت فوتبال و رابطه آن با اقتصاد هستند و با توجه به رعایت هر دو موضوع، باید برای افزایش رقابتپذیری در مسابقات معتبر، بهترین بازیکنان را به خدمت بگیرند. در ایران فدراسیون فوتبال در رعایت کردن این فاکتورها قوانینی را دور زد که در خیلی از باشگاههای بزرگ کشورمان به تأسی از آن آپشنهایی را به بازیکنان و مربیان چه داخلی و چه خارجی دادند و همین امر سبب شد تا وزارت ورزش و جوانان که متولی ورزش کشور بود، خود مستقیماً وارد شود.
افشای ریز قراردادها
بهار ۱۳۹۳ بود که وزارت ورزش برای اولین بار با فشار به مدیر باشگاههای لیگ برتری خواهان افشای ریز قراردادهای آنها با کادر فنی و بازیکنانشان شد. این وزارت حتی در اقدامی تازه ریز قرارداد دو باشگاه تحت نظارت خود یعنی استقلال و پرسپولیس را هم روی سایت خود قرار داد تا به نوعی پیشگام شفافسازی قراردادها در فوتبال ایران باشد. در همان زمان و در حالیکه هنوز لیگ سیزدهم به پایان نرسیده بود، خیلیها در صدد مقایسه درآمد بازیکنان فوتبال در ایران و اروپا در آمدند و حتی فراتر از آن رفته و از نگاه جامعهشناسی هم به رقمهای گاهی میلیاردی فوتبالیستها پرداختند.
لو رفتن قرارداد علی دایی
در حالیکه همه نگاهها به سمت مبالغ دریافتی فوتبالیستها رفته بود، از یک موضوع غافل شدند و آن هم نوع قراردادهایی بود که بسته میشد و آپشنهایی که در قراردادها ثبت میشد. وقتی علی دایی از محمد مایلیکهن شکایت کرد ناگهان نگاهها به سمت قراردادهای مربیان برگشت و بر اساس شفافسازی صورتگرفته از سوی مایلیکهن، مشخص شد قرارداد علی دایی با پرسپولیس یک میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان بوده که رقمی بیش از قرارداد ستارههای پرسپولیس در آن فصل محسوب میشد. مسئلهای که حتی در باشگاههای ثروتمند جهان هم نمونه نداشت و ندارد!
ضعف فنی آکادمیها
به نظر میرسد فارغ از مشکلات مدیریتی که چند سالی است گریبانگیر فوتبال ما شده، باید یک مسئله را مورد تأکید جدیتر قرار دهیم و آن هم نحوه بستن قراردادها چه با بازیکنان داخلی و چه با بازیکنان خارجی است! شاید باید به این موضوع ضعف فنی آکادمیهای فوتبال پایه را هم اضافه کرد؛ آکادمیهایی که هر یک نام یک بازیکن مشهور قدیمی را بر سر تابلوی خود دارند و بیشتر به فکر درآمدزایی هستند تا بازیکنسازی. البته باید در این بین برخی مشکلات اقتصادی را عامل مهمی در ضعف فنی باشگاههای فوتبال پایه بدانیم، اما بزرگترین معضل ما دور بودن از قوانین و معیارهای استاندارد صنعت فوتبال است که باعث میشود باشگاههای بزرگ جهان برای حضور در بازیکنان ما، در لیگشان رغبتی از خود نشان ندهند.
مدیرعامل اقتصادی
یک باشگاه حرفهای باید علاوه بر اینکه در لیگ برتر شرکت میکند، دارای بازیکنان و مربی حرفهای بوده، بخش توسعه جوانان داشته باشد و به مسائل اقتصادی و تجاری نیز توجه نماید. در باشگاههای خصوصی اهداف باشگاه به طرف نظرات مالکان آن است. در دنیا وقتی یک نفر طرفدار به حساب میآید که کارت عضویت باشگاه مورد علاقه خود را داشته باشد. چنین افرادی حتی به باشگاه شهریه میپردازند. مدیرعامل باید کاملاً اقتصادی بوده و سودآوری از فوتبال را بلد باشد و اطلاعات او از فوتبال آخرین شرط انتخاب یک مدیرعامل است! این شخص باید مستقیماً به کارهای تجاری بپردازد و از طریق کمیته فنی به مسائل تیم اصلی رسیدگی کند.
راههای تجاری
یکی از راههای تجاری باشگاهها، فروش تیشرت، پرچم، پوستر، دسته کلید، کلاه، تقویم، ساعتهای مچی و انواع البسه با آرم باشگاه است. یک باشگاه وقتی زنده میماند که همیشه در فکر اسپانسرهای مالی خود، سودآوری و تجارت و بهره بیشتر از بازار اقتصادی باشد. از طرفی، یک باشگاه برای جذب بازیکنان مورد نظر خود باید چند مورد را در نظر بگیرد. سلامت اقتصادی باشگاه و بازیکن در شرایطی تأمین میشود که میزان درآمد بازیکن پس از کسر مالیات و حق بیمه مشخص و قراردادها درست بسته شود، آن گاه ارزش یک باشگاه و اعضای آن بهطور همزمان مثبت و رو به رشد پیش میرود.
گزارش و تحلیل از مجید روانستان