ایرنابازار- من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن
من ندیدم بیدی سایه اش را بفروشد به زمین
رایگان می بخشد نارون شاخه خود را به کلاغ
هر کجا برگی هست شور من می شکفد
مثل یک گلدان می دهم گوش به موسیقی روییدن
این شعر بخشی از سروده «صدای پای آب» سهراب سپهری است، شاعری که با الهام از طبیعت، مضمون های عرفانی، فلسفی و غنایی می سرود و آثارش سرشار از صور خیال و تعبیرهای بدیع بود. این شاعر طبیعت گرا در ۱۵ مهر ۱۳۰۷ خورشیدی در کاشان و در خانواده ای اهل فرهنگ و هنر دیده به جهان گشود. پدرش، اسدالله سپهری نقاش و کارمند اداره پست و تلگراف بود و مادر این شاعر، ماه جبین فروغ ایران سپهری از نوادگان میرزا محمد تقی احسان الملک(ملک المورخین) مورخ کتاب ناسخ التواریخ به شمار می رفت.
سهراب سپهری دوره ابتدایی را در مدرسه خیام کاشان و متوسطه را در دبیرستان پهلوی گذراند و پس از فارغ التحصیلی از دانشسرای مقدماتی پسران در اداره فرهنگ کاشان استخدام شد. او پس از چندین سال به تهران رفت و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد و همزمان در شرکت نفت به فعالیت پرداخت اما پس از هشت ماه استعفا کرد.این هنرمند پس از فارغ التحصیلی از دانشکده، نشان درجه اول علمی را دریافت کرد.
او آنچنان علاقه مند به دنیای شعر و ادب بود که نخستین مجموعه اشعار خود را با عنوان «مرگ رنگ» در ۲۳ سالگی منتشر کرد که شامل اشعاری در قالب چهارپاره و نیمایی است.
رنگی کنار شب بی حرف مرده است مرغی سیاه آمده از راه های دور می خواند از بلندی بام شب شکست سرمست فتح آمده از راه این مرغ غم پرست
سهراب سپهری برای مدتی به سبک نیمایی شعر سرود اما بعدها با تکیه بر دیدگاه انسان مدارانه و آموختههای فلسفی خود، به شیوه نوینی دست یافت که مجموعه «حجم سبز» شیوه تکامل یافته سبک او به شمار می رود. این هنرمند در همان دهه ۳۰، دومین مجموعه شعری خود را یعنی «زندگی خواب ها» منتشر ساخت.
این شاعر برجسته کتاب های آوار آفتاب و شرق اندوه را در ۱۳۴۰ خورشیدی انتشار داد و چهار سال بعد با شعر بلند «صدای پای آب» شهرت فراوانی بدست آورد. این اثر کنایه ای از صدای پای مسافری در سفر زندگی است. همچنین یک سال بعد، اثری گرانقدر به نام «مسافر» سرود که سفر و دیدگاه فلسفی زندگی سپهری را نشان می داد.
سهراب سپهری فرم و معنای مختص به خود را در شعر معاصر ایجاد کرد و با طبیعت گرایی و بهره گیری از احساسی ناب، فضایی آرام، سرشار از تصویرهای بکر و در عین حال همراه با ریزه کاری توانست در دنیای شعر مسیری تازه ایجاد کند. او در شعرهایش با بیانی ساده، تصویرسازی می کرد و به همین علت توانست با مخاطب به خوبی ارتباط برقرار کند و با استقبال فراوان مردم همراه شود. شعرهای او به زبانهای بسیاری همچون انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی، ایتالیایی، سوئدی، عربی، ترکی و روسی ترجمه شده است.
«زندگی خوابها، آوار آفتاب، نشانی، شرق اندوه، صدای پای آب، مسافر، حجم سبز و ما هیچ، ما نگاه» از جمله آثار به یادماندنی سهراب سپهری است که شعر صدای پای آب یکی از بلندترین شعرهای نو در زبان فارسی محسوب می شود.
سهراب سپهری در دهه سوم و چهارم زندگی، سفرهایی به هندوستان، پاکستان، افغانستان، ژاپن، چین، ایتالیا، آمریکا، انگلیس و فرانسه انجام داد و با فرهنگ و هنر این کشورها آشنا شد و تجربه های ارزشمندی کسب کرد. او علاقه به سفر را این گونه وصف می کند: «آدم مسافر است پس تا می تواند باید سفر کند».
این شاعر همچنین از کودکی نقاشی می کرده است و در یادداشتی با عنوان هنوز در سفرم نوشته است: پدرم در طراحی دستی داشت. خوش خط بود. تار می نواخت. او مرا به نقاشی عادت داد. در دبیرستان نقاشی کار جدی تری شد. زنگ نقاشی نقطه روشنی در تاریکی هفته بود.
او در طول زندگی در بیش از ۳۰ نمایشگاه داخلی و خارجی حضور یافت که از آن میان می توان به موزه بندر لوهاور، بریج همپتن آمریکا، جشنواره روایان فرانسه، بازار هنر بال سوییس و نگارخانه بنسون نیویورک اشاره کرد.
سهراب سپهری در حوزه نقاشی از دستاوردهای زیبایی شناختی شرق و غرب بهره گرفته بود و رویکرد نوین و متفاوتی داشت. او کلیبینی و سرعت عمل را در طراحی رعایت میکرد. آثارش متمرکز بر طبیعت، ساده و شامل خطوط، شکلهای ابتدایی، بدون فرمها و پیچ و تابهای غیرضروری بود. طراحیهایش نشان از بیتوجهی به جزییات و وفاداری به ذات هنر ایرانی داشت. نقاشیهای سهراب سپهری نشانگر طبیعتی بکر به دور از حضور انسان هستند و نوع منظرهپردازیهای آنها بیمکان و بیزمان محسوب می شود. وجه شاعرانگی و فضای منزه و خلوتی که در شعرهای او وجود دارد، در نقاشی هایش نیز مشاهده می شود.
نقاشیهای سهراب سپهری در مجموعههای بزرگ بینالمللی همچون موزه هنرهای معاصر تهران، موزه هنر متروپولیتن و گالری هنر خاکستری دانشگاه نیویورک نگهداری می شوند.
سهراب سپهری در میان سالی به بیماری سرطان خون مبتلا شد و به همین سبب برای درمان به انگلیس رفت اما به دلیل پیشرفت بیماری و عدم درمان به کشور بازگشت و در نهایت در یکم اردیبهشت ۱۳۵۹ خورشیدی در بیمارستان پارس تهران دیده از جهان فروبست و در صحن امامزاده سلطان علی بن محمد باقر روستای مشهد اردهال در اطراف کاشان به خاک سپرده شد.
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من…
نظر شما