البته رادیو و تا حد کمتری تلویزیون از نیمه نخست همین دهه (۱۳۷۰) اندکی به مظاهر موسیقی گلها روی خوش نشان داده بود. پخش تکنوازیها و همنوازیهای استاد اسدالله ملک یا پخش (و حمایت از) صدای بهرام حصیری که شبیه به استاد اکبر گلپایگانی میخواند از جمله این «چارهجویی»ها بود.
روندی که بعدتر از سوی صداوسیما به یافتن، معرفی و حمایت بیچون و چرای صداهایی مشابه با خوانندگان مشهور پاپ قدیمی و گاهی لسآنجلسیِ آن زمان بود. به این ترتیب و در ادامۀ این روند، حمید غلامعلی، قاسم افشار، خشایار اعتمادی و یاور اقتداری، محمد اصفهانی و مسعود خادم، مجید اخشاوی، حمید فولادی و مجتبی کبیری به مردم معرفی و هر یک تا حدی مورد اقبال عمومی قرار گرفتند.
در مقابل، علیرضا افتخاری که میتوان نام و صدایش را پرفروشترین نام و صدا در میان همه خوانندگان دهه ۱۳۷۰ بیان کرد از ابتدای دهه بعدی با آلبوم «نسیما» به نوعی خوانندگی پاپ_سنتی روی آورد.
محمدجواد ضرابیان آهنگساز موفق نزدیک به طیف مرکز حفظ و اشاعه موسیقی و گفتمان چپمحور موسیقی سنتی نیز از پی چند همکاری با علیرضا افتخاری، صدیف و رضا رضایی پایور با آلبوم «نسیم وصل» که نزدیک به موسیقی گلها بود و صدای خوانندۀ جوان این آلبوم یعنی همایون شجریان در پی تجربه کردن فضاهای تازه برآمد.
همایون شجریان هرچند با «نسیم وصل» نخستین تجربه مستقل از پدر را آزمود و به موفقیت در میان تودۀ مردم رسید اما با دو سه آلبوم بعدی و تقریباً از ابتدای دهه ۱۳۹۰ به طور کامل به عرصهای دیگر پا نهاد و کوشید تعریفی دیگر و خودساخته از موسیقی سنتی که آن را از پدر به ارث برده بود بدهد. در این میان او با همه سلیقه، رفتار حرفهای خود را در گرو همکاری با برادران پورناظری دید. اما در همه این شرایط از تأیید و حمایت تام پدر برخوردار بود. در حالی که استاد حسین علیزاده در اظهارنظرش همایون را یک خوانندۀ پاپ نامید.
دیگر برکشیدگان این نسل نیز هر کدام با توجیه اینکه آوازخوانی دیگر در میان مردم پایگاهی ندارد ضمن حضور در آثار سفارشی با اسپانسرهای «مهم» و تأثیرگذار، درک و برداشت جدید خود از موسیقی ایرانی را متناسب با آنچه بدان مشغول بودند تغییر دادند و نگاهشان را چه در رفتار کاری و حرفهای و چه در اظهارنظرها، مصاحبهها و طرح دیدگاهها با این روند کاری به اطلاع عموم رساندند.
در این میان هیچکس نگفت که ضرورت هنر در بازار با ضرورت همان هنر در عرصۀ تئوریک و آموزشی و انتقال به نسلهای بعدی دو چیز متفاوتند. همایون شجریان هر قدر برای پدر عزیز باشد تا روزی به لحاظ فنی و تئوریک میتواند مورد تأیید استاد شجریان باشد که زیربنا و بنیاد موسیقی ایرانی را در آثار و نیز رفتارهای حرفهایاش در نظر داشته و بدان پایبند باشد. در صورت تغییر مسیر، حداکثر نگاه مهربانانۀ پدر و همراهان پرشمارش در رسانهها و فضای حرفهای و آموزشی موسیقی ایرانی به روند کاری جدید همایون میتواند سکوت توأم با مهر و علاقه باشد.
تقریباً از همین زمان بود که وقتی آوازخوانهای نارسیده با صداهای کال و خام به عرصه آمدند و صدا و شیوه خواندنشان (که عموماً تقلیدی بود) با سردی و بیاقبالی عمومی روبرو شد به تدریج و ضمن تغییر فاز و واگذاری خود به موسیقی پاپ یا حداکثر موسیقی پاپ_سنتی به این فکر افتادند که نه تنها آواز بلکه حتی مجموعه موسیقی سنتی به درد موزه میخورَد و اصلاً این هنر نیازمند همیشگی حمایت دولت و دریافت یارانه است؛ در حالی که تا پیش از آن مطلقاً چنین نبود!
در واقع هماهنگسازی نگرش به موسیقی و آواز ایرانی آن هم از سوی برخی که خود را ادامهدهندۀ راه نسلهای پیشین این هنر میدانستند با وضع کنونی خودشان، از آن بدعتهای عجیب روزگار ما بود که از هنر نظر، جای بررسی و واکاوی بیشتری دارد...
* خواننده، پژوهشگر و آموزگار آواز
نظر شما