آیتالله محمدتقی مصباح یزدی استاد فلسفه و علوم عقلی بود و یک چهره فکری به شمار میرود که دیدگاههای خود را به ویژه در مسائل اجتماعی به صراحت بیان کرده است. از همین رو بخشی از نقدها، به افکار و دیدگاههای اوست.
نقد دیدگاههای فکری یک اندیشمند، امری طبیعی است و البته باید علمی و روشمند باشد. هر یک از نظرات ایشان که در صدها کتاب، مقاله و سخنرانی ارائه شده، قابل بررسی و نقد است و در جای خود میتوان به آن پرداخت. با این حال، بررسی روش و سلوک آن مرحوم در مقطع درگذشت وی امکان پذیرتر است.
تمرکز بر درس و تدریس، به جای مسئولیتهای اجرایی
آیتالله مصباح یزدی در طول عمر خود، بر خلاف بسیاری هملباسان و اقران خود که بعد از انقلاب مستقیما وارد حاکمیت شده و سمتهایی گرفتند، تلاش کرد بر درس و بحث و تدریس تمرکز کند و از پذیرش مسئولیتهای اجرایی جز آنچه مستقیما به این موارد مرتبط بود، نوعا خودداری کرد.
وی در دهه اول جمهوری اسلامی همکار ستاد انقلاب فرهنگی شد و بعد از آن هم غیر از نمایندگی مجلس خبرگان رهبری سمتی نپذیرفت و به اداره موسسههای آموزشی و پژوهشی همت گمارد.
ایشان حتی سمت نمایندگی رهبری و امامت جمعه که در میان استادان حوزه امری طبیعی است، نداشت و همت خود را معطوف به فعالیتهای علمی و فکری کرد.
تمرکز بر کلام و فلسفه ، به جای فقه و مرجعیت
از آنجا که نوعا نقطه پایانی آموختن علوم دینی اجتهاد و مرجعیت تصور میشود، طلاب بخش اعظم تلاش خود را مصروف آموزش و تدریس فقه و اصول میکنند. آیتالله مصباح هم علاوه بر فلسفه و تفسیر علامه طباطبایی، از دروس فقه و اصول حضرات آیات بروجردی، امام خمینی و بهجت (رحمتالله علیهم) بهره برده بود.
با این حال اولویت خود را فلسفه اسلامی، مباحث فکری و اخلاق گذاشت و بر خلاف بسیاری از همدرسان و حتی شاگردانش، هیچگاه به تدریس درس خارج فقه که سیره مجتهدان است، نپرداخت. تمرکزش بر مباحث فلسفی و کلامی سبب شد بسیاری از فضلای حوزه در این امور از دروس ایشان بهرهمند شوند.
مصباح و مبارزه
پررنگ شدن حضور آیتالله مصباح در فضای اجتماعی و سیاسی کشور از اواخر دهه هفتاد تا دهه ۹۰، پرسشهای مختلفی را درباره مشی و سابقه او مطرح کرد. از جمله در حالی که دیدگاههای آیتالله مصباح مورد استقبال طیف انقلابی قرار میگرفت، منتقدان مصباح مدعی بودند ایشان که در زمان آرامش و قدرت، نسخه انقلابی میپیچد، در زمانه عسرت و مبارزه و جبهه و جنگ، چندان سوابق مبارزاتی نداشته است.
در این باره باید گفت، گرچه ایشان همچون برخی چهرههای مبارز سابقه زندان و شکنجه ندارد، اما در اوایل دهه ۴۰، امضایش را پای چند نامه علیه رژیم پهلوی و در دفاع از امام(ره) میتوان یافت که البته در دهه ۵۰ تا سال ۵۷، چنین مواردی دیده نمیشود. فعالیت مبارزاتی دیگری که در سایت ایشان به آن اشاره شده، همکاری با شهیدان بهشتی و باهنر و آیتالله هاشمی رفسنجانی در انتشار دو نشریه انتقادی با نام های «بعثت» و «انتقام» بوده است.
به تازگی خاطرهای درباره بازدید ایشان از عملیات کربلای ۵ هم منتشر شده است.
کادرسازی در حوزه و دانشگاه
کار تشکیلاتی فرهنگی و فکری، کادرسازی و تربیت نیرو، از ویژگیهای آیتالله مصباح است که پیش و بعد از انقلاب، آن را دنبال کرده. در همین راستا ایشان در شکلگیری و اداره مدرسه حقانی که برنامه منسجمتری برای طلاب داشت، به همراه شهیدان بهشتی و قدوسی نقش داشت؛ مدرسهای که چهره های متعددی در آن پرورش یافتند و بعد از انقلاب در اداره برخی بخشهای نظام، به ویژه دستگاه قضایی موثر بودند.
موسسه « در راه حق »، موسسه باقرالعلوم و دفتر همکاریهای حوزه و دانشگاه دیگر مراکزی است که آیتالله مصباح در آنها به تربیت نیرو پرداخت و در نهایت موسسه آموزشی و پژوهش امام خمینی(ره) از سوی ایشان تاسیس شد که همچنان فعال است. موسسهای که برخی طلاب را برای آشنایی با دانشهای غربی به کشورهایی چون کانادا اعزام کرد.
یکی از برنامههایی که از دهه ۷۰ با پشتیبانی لجستیک سپاه پاسداران و مدیریت محتوایی آیتالله مصباح و موسسه او انجام شد، اردوهای طرح ولایت برای دانشجویان بسیجی بود که بخش زیادی از تابستان و دوره تعطیلی دانشگاهها را به خود اختصاص میداد.
بعدها بخشی از این دانشجویان که مباحث فکری را به روایت مصباح و شاگردانش دنبال کرده بودند، جمع و تشکیلات خود را حفظ کردند و بعضا در امور سیاسی فعال شدند. در دیدار شرکتکنندگان همین دوره با رهبر معظم انقلاب بود که ایشان آیتالله مصباح را پرکننده خلا حضور علامه طباطبایی و استاد مطهری در عصر کنونی دانستند.
از صراحت کلام تا ورود به سیاست
صراحت کلام، از ویژگیهای دیگر آیتالله مصباح بود؛ ویژگی که حتی برخی منتقدان، آن را نشانه صداقت و پرهیز از زبانبازی توصیف میکنند. او بیانی شیوا داشت و در بیان دیدگاههایش بیملاحظه عمل میکرد؛ چه پیش از انقلاب که بیپروا به نقد اندیشه مرحوم شریعتی میپرداخت و موجب تکدر برخی انقلابیون علاقمند دکتر میشد و چه در دوره اصلاحات که به عنوان سخنران پیش از خطبه نماز جمعه تهران، برخی دیدگاههای روشنفکران و اصلاحطلبان را به باد انتقاد میگرفت. این صراحت لهجه، بسیاری را در جبهه مقابل مصباح قرار داد؛ به ویژه که بعدها منشا برخی اقدامات، افکار مطرح شده توسط آقای مصباح دانسته شد و عدهای با لقب «تئوریسین خشونت»، او را مورد حملات رسانهای دادند.
این صراحت، به تدریج مصباح را که در گذشته کمتر اهل موضعگیری سیاسی بود، به وادی جدیدی وارد کرد و حملات او به اصلاحطلبان و رئیس جمهوری اصلاحات، در نهایت سر از حمایتهای صریح از محمود احمدینژاد درآورد.
بیراه نیست اگر گفته شود شاگردان و علاقمندان ایشان در پیروزی رئیس جمهوری دولت نهم نقشی جدی داشتند؛ اما این حمایتهای شدید که تا تعریف خواب دعای امام زمان(عج) برای احمدینژاد و ذخیره دانستن او هم پیش رفت، چند سال بعد دگرگون شد و مصباح با بیان اینکه احمدینژاد را سحر کردهاند، حمایت از او را حرام دانست.
در کشاکش این جریان، یک طیف سیاسی با عنوان «جبهه پایداری» شکل گرفت که آیتالله مصباح پدر معنوی آن خوانده شد و البته از حمایت بخشهای دیگری در حاکمیت نیز برخوردار بود؛ طیفی که افرادی چون آقاتهرانی، جلیلی و محصولی در آنها دیده میشدند و خود را انقلابیترین طیف اصولگرا میدانند.
از میراث فکری تا میراث سیاسی
برخی معتقدند تصویر آیتالله مصباح، اکنون که در سال ۹۹ چهره در نقاب خاک کشیده، با وجههای از او که در اوایل دهه ۷۰ مطرح بود، تفاوت دارد. شاید از این رو بود که برخی علمای تراز اول در پیامهای تسلیت خود، سابقه فعالیت علمی آیتالله را ستودند و درباره فعالیت سیاسی این اواخر ایشان سکوت کردند.
به هر روی، اکنون مرحوم محمدتقی مصباح یزدی، هم میراث فکری از خود برجا گذاشته و هم میراث سیاسی. گروهی که در سالهای اخیر زیر چتر این استاد برجسته به سیاستورزی پرداختند، در نگاه افکار عمومی عهدهدار میراث سیاسی ایشانند و سلوک سیاسی آنان، خوب یا بد به نام مصباح تمام میشود.
اما واقعیت آنکه، میراث فکری آیتالله مصباح از میراث سیاسی او فربهتر است. کار فکری و مستمر او که با حمایتهای مادی و معنوی گسترده نیز همراه بود، در مفهومسازی و شکلگیری یک مجموعه فکری موثر بوده است و به نظر بخشی از پشتوانه تئوریک نظام جمهوری اسلامی به شمار میرود؛ مجموعهای که چه در اندیشه سیاسی اسلام و چه در علوم انسانی اسلامی نیازمند نقد و بررسی است و نقد آن به سود جامعه، حوزه و دانشگاه و نظام جمهوری اسلامی خواهد بود.
نظر شما