تقریباً ۱۰ سال توقیف بود. دلیل این مسئله وجود صحنههای خشن در این اثر سینمایی نام برده شد. «خانه پدری» به کارگردانی کیانوش عیاری در آبان ۹۸ اکران محدود شد در حالی که قبل از آن پس از اکرانهای چندروزه دو بار توقیف شده بود. اثری که در زمان رضاشاه روایت میشد و جزئیات یک فرزندکشی را به تصویر میکشید.
این اثر موافقان و مخالفان بسیاری دارد. مسعود فراستی درباره این اثر سینمایی چنین گفته است: «این فیلم ضدملی و ضدایرانی است، یعنی یکی این را ببینید میگوید ما با این وحوش طرفیم؟ کاملاً معلوم است که وطنفروشی است این فیلم و تعارف هم نداریم.» اما در مقابل حسین معززینیا در صفحه فیسبوک خود خانه پدری را یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران معرفی میکند.
حالا اتفاق هولناکی رخ داده؛ اتفاقی که تخیلی و دور از ذهن بودن این فیلم را نفی میکند و حتی به تصویر کشیدن چنین آثاری را ضروری نشان میدهد. دختر نوجوانی به دست پدرش به شکل فجیعی کشته شده است، اتفاقی که اینبار کاملاً واقعی است و دیگر واژه سیاهنمایی در برابر آن قرار نمیگیرد. ای کاش حالا مخالفان پروپا قرص اکران خانه پدری حرفی برای گفتن داشتند.
درباره تأثیرگذاری، نیاز و چگونگی به تصویر کشیدن چنین آثاری که واقعیتهای تلخ را به تصویر میشکند، با محمدرضا صائمی، منتقد سینمایی گفتوگو کردیم.
روایت سیاهیها که سیاهنمایی نیست
او درباره اتهام سیاهنمایی به آثاری چون خانه پدری و نقش فیلمسازان در چگونگی به تصویر کشیدن چنین سوژههایی، به خبرنگار ایرناپلاس گفت: اگر به لحاظ تخصصی و سینمایی بخواهیم نگاه کنیم، سیاهنمایی یکی از بیمعناترین کلمات است. به این دلیل که سینما تلاشش بازنمایی واقعیت است. اینکه واقعیت سیاه است ربطی به سینما ندارد. رسالت و غایت سینما نشان دادن واقعیت است. همین اتفاق نشان داد همه کسانی که مدعی سیاهنمایی چنین آثاری هستند در حقیقت سیاهیها را نمیبینند یا خودشان هم سفیدنمایی میکنند. اگر قرار بر سیاهنمایی باشد پس ما هم میگوییم خیلیها سفیدنمایی میکنند. سفیدنمایی خیلی بدتر است چون تحریف بیشتر واقعیت است.
این منتقد سینما با یادآوری اینکه قبلاً گفته بود اگر خانه پدری توقیف شود قصهاش در جامعه تکرار میشود، افزود: این اتفاق نشان میدهد توقیف خانه پدری به دلیل سیاهنمایی، نه منطبق با مقتضیات سینمایی است و نه منطبق با واقعیتهای اجتماعی. حتی ممکن است آن فاجعه در واقعیت خیلی بدتر از چیزی باشد که در فیلم میبینیم. مسئلهای که وجود دارد این است که سینما از طریق احساس، پیامش را منتقل میکند. سینما فلسفه نیست. حالا احساسات انسانها متفاوت است؛ ترس، خشم، استرس، دلشوره، شادی و غم. یک بخش از واقعیتی که از طریق سینما منتقل میشود، هولناک بودن یک موقعیت است. البته برخی از منتقدان میگویند که سینماگر حق ندارد یک واقعیت تلخ را به این اندازه عریان در فیلمش منتقل کند، چون ممکن است تأثیر بد بگذارد. اما خیلی با این تعاریف موافق نیستم. اگر فیلمساز در بازنمایی و روایت واقعیت تلخ، اغراق کند، بله. اما اگر به اندازه واقعیت، تلخ و تراژیک و سیاه باشد، اشکالی ندارد. آثار سینمایی روایت سیاهیهاست، نه سیاهنمایی. روایت سیاهیها، سیاهنمایی نیست.
خانه پدری؛ جنایت فرهنگی یا فرهنگ جنایت؟
صائمی در پاسخ به این پرسش که آیا یک اثر سینمایی در چنین جایگاهی است که به جامعه این مضامین تلخ را یادآوری کند و درباره این موضوعات رویکرد آموزشی داشته باشد، عنوان کرد: بله! اما شاید کارکرد سینما، آموزش به معنی متعارفی که ما داریم نباشد. اما چون سینما یک رسانه عمومی است و آگاهی عمومی و اجتماعی ایجاد میکند، دو خاصیت و کارکرد دارد. یکی از کارکردهایش پیشگیرانه است. یعنی وقتی نسبت به جامعه خودآگاهی میدهید، بالاخره در افکارعمومی تأثیر میگذارد. چه بسا خیلیها نوشته بودند اگر پدر همین دختر، فیلم خانه پدری را میدید، ممکن بود بر او تأثیر بگذارد حتی یک درصد. دوم اینکه یکی از کارکردهای سینما به مثابه هنر و رسانه، فرهنگسازی است. سینما در واقع آسیبشناسی میکند. یعنی هم یک نگاه سلبی دارد به این معنا که چه چیزی بد است چه چیزی خوب نیست. هم نگاه ایجابی دارد، یعنی چه چیزی خوب است.
او با انتقاد از جواد شمقدری که درباره فیلم خانه پدری گفته بود یک جنایت فرهنگی است، بیان کرد: فیلم خانه پدری برخلاف نظر ایشان، فرهنگ جنایت را به تصویر کشید. فرهنگ جنایت به این معنا که چطور میشود یک جنایت اتفاق بیفتد و بهعنوان یک امر فرهنگی نهادینه شود.
دو پدر؛ یکی در فیلم و دیگری در واقعیت
«این سؤال مطرح میشود که چه اتفاقی میافتد که پدر احساس نمیکند کار زشتی کرده است. در فیلم خانه پدری، پدر بعد از به قتل رساندن دختر، سر قبرش گریه میکند، بعد انگار یک بار سنگین از دوشش برداشته شده و برادرش از او تقدیر میکند. در حقیقت ناموسکشی، ناموسپرستی میشود و عملی که باید تقبیح شود، تحسین میشود. این یعنی فرهنگ جنایت. یعنی فرهنگ و تفکری که جنایت میکند. همین اتفاق هم امروز افتاد. در اعلامیه حادثه اخیر، نام قاتل اولین اسم است. این نشان میدهد که انگار کسی به پدر نگاه قاتل ندارد و جرمی انجام نداده است.»
اقناعی که در سینما به وجود میآید از طریق تأثیرگذاری بر احساس است
سیدرضا صائمی درباره کیفیت آثاری که به این دست موضوعات پرداختهاند و بایدها و نبایدهای چنین آثار برای تأثیرگذاری و روایت صحیح، بیان کرد: زمانی که موقعیتی تلخ است باید مخاطب تلخ بودنش را حس کند که بتواند راجع به آن فکر کند. به همین دلیل است که سینما در ابتدا احساس را درگیر میکند. اول باید قلاب این فیلم، احساسات مخاطب را بگیرد تا پس از آن بتواند راجع به آن فکر کند. قرار نیست فیلم مانند یک سخنرانی و از طریق استدلال، ما را درباره یک موضوع اقناع کند. اقناعی که در سینما به وجود میآید از طریق تأثیرگذاری بر احساس مخاطب است.
سینما قرار است مسئله را نشان دهد
سیدرضا صائمی در پایان گفت: خشونتی که آگاهی ایجاد میکند، ضدخشونت است. همین اتفاق نشان داد که چقدر جامعه نیاز داشت که خانه پدری در سطح وسیع و عمومی دیده شود. البته برخیها میخواهند همه مشکلات را از طریق سینما حل کنند. سینما قرار است مسئله را نشان دهد، نه اینکه مسئله را حل کند. گرچه جاهایی هم ممکن است راهکارهایی برای حل مسئله ارائه دهد.
گزارش از هنگامه ملکی
نظر شما