پوریا ذوالفقاری منتقد سینما درباره قصه فیلم «درخونگاه» که این روزها بر پرده سینماهاست، به خبرنگار ایرناپلاس گفت: این فیلم دقیقاً نشان میدهد که چرا سینمای قهرمانمحور و قهرمان داشتن در سینمای ما محقق نمیشود و بحثها به نتیجه نمیرسند. قصه فیلم درخونگاه در دهه هفتاد روایت میشود. فکر میکنم همین که سازندگان نخواستند آن را به زمان معاصر بیاورند، خودش یک نشانه است. چون اگر این قصه در زمان معاصر روایت میشد، پتانسیلهای بسیاری داشت و آنوقت ما قهرمان ملموستری داشتیم که احتمالاً بیش از الان فیلم را دچار ممیزی میکرد. مثلاً اینجا یک پسری داریم که در ژاپن کار کرده و پول فرستاده، و اعضای خانوادهاش پول را در آن مسیری که تصور میکرده، استفاده نکردهاند. همه چیز در مدار یک خانواده اتفاق میافتد و قابلیت تعمیم دادن موقعیت، از بین رفته است و ما نمیتوانیم این را به یک کلیتی تعمیم دهیم.
ادای دین به سینمای قهرمانمحور
وی در ادامه افزود: وقتی میگویم اگر به زمان معاصر میآمد، یعنی تصور کنید با همه بحرانهای بانکی و مشکلات اقتصادی که در این سالها به وجود آمده، فیلم خیلی ساده میتوانست داستان آدمی باشد که با سختی پولی تهیه کرده و آن را در بانک گذاشته و حالا به هر دلیلی آن بانک ورشکست شده و نمیتواند پول او را بدهد. اینجا فرد در موقعیتی قرار میگرفت که احتمالاً برای طیف گستردهتری از مخاطبان دهه نود سینمای ایران ملموس بود. ولی در شکل فعلی مثل خیلی از فیلمهای سالهای اخیر در نهایت همه چیز به قصور و تقصیر چند فرد تقلیل داده شده است. خودبهخود زخم خوردن این شخصیت از افراد خانوادهاش تلخ است. ولی اساساً موقعیت قابل تعمیمی نیست و این بزرگترین مشکل درخونگاه است، علیرغم همه تلاشی که برای ادای دین به سینمای قهرمان محور ایران کرده است. درخونگاه در مسیر سینما، گامی به جلو نیست؛ البته یک فیلم سر و شکلدار است که میشود زحمت عوامل و دلبستگیشان به فیلم را دید.
محافظهکاری هم تحمل نشد
عضو تحریریه مجله فیلم علاوه بر محافظهکارانه بودن این اثر سینمایی، مشکل دیگر درخونگاه را چنین بیان میکند: مشکل دیگری که وجود دارد این است که همین فیلم محافظهکار فعلی که طبیعتاً خود عوامل و سازنده هم به محافظهکار بودنش آگاه هستند، در همین حد تحمل نشده و میبینید نسخهای که الان روی پرده است، نسبت به نسخه جشنواره حذفیات زیادی دارد. بنابراین برای من درخونگاه فراتر از خوب یا بد بودن، نمونهای است که دلایل عقب بودن سینمای ایران از جامعه خودش را نشان میدهد. سینمایی که قاعدتاً باید کارکرد متفاوتی داشته باشد، الان موقعیتی را ترسیم میکند که دهها درجه بدترش را در اخبار، رسانهها و صداوسیمای خودمان میشنویم و مشکلی هم پیش نمیآید. ولی ظاهراً طرح همینها در سینما کار راحتی نیست.
درخشش ژاله صامتی و مهرآوه شریفینیا
ذوالفقاری درباره بازیگران این فیلم سینمایی و کیفیت بازیشان عنوان کرد: درخونگاه فیلمی است که برایش زحمت کشیده شده است. یعنی کارگردان این فیلم، به یک شکل کلاسیک کارگردانی کرده و نخواسته به ضبط شلخته تصاویر و دوربین روی دست و ... تن بدهد. دو سه بازی خیلی خوب در این فیلم داریم که در کارنامه بازیگرانش همبازیهای بیادماندنی هستند. مثلاً ژاله صامتی بعد از جشنواره از طرف منتقدان مجله فیلم بهعنوان بهترین بازیگر زن جشنواره برای این نقشش انتخاب شد. یا مهرآوه شریفینیا که نشان داد چقدر بازیگر خوب و توانایی است که بنا بر تصمیم خود یا دلایلی دیگر، بیشتر فعالیتهای خود را در تلویزیون متمرکز کرده است. ولی عمیقاً معتقد هستم که بازی وی یکی از بهترین بازیهای جشنواره سال گذشته و یکی از بهترین بازیهای حال حاضر روی پرده است. انتخاب درست بازیگران یکی از نقاط قوت فیلم است.
مدلی که دیگر نام نشانی از آن نیست
این منتقد با اعلام اینکه درخونگاه یک اثر حیف شدهای است، درباره کلیت قصه اصلی این اثر افزود: اساساً فضاسازی فیلم، خیلی خوب است و نمیتوان ایراد آنچنانی در این حوزهها از آن گرفت. ولی کلیت فیلم محافظهکارانه است؛ یعنی اگر قصه را به هر فیلمساز دیگری هم بدهید و بگویید داستان یک فردی که پولش خورده شده را روایت کن، او هم میگوید داستان را به دورهای ببریم که خیلی حساسیت به وجود نیاید. این تقصیر را گردن یک خانوادهای بیندازیم که نگویند شما میخواهید یک زمانهای را محکوم کنید. در واقع درخونگاه فیلم حیف شدهای است که میتوانست در سینمای شهری و سینمای قهرمانمحور ما یک اتفاق باشد. ولی در حال حاضر ممکن است بعد از دیدنش به یاد آثار موفق این جریان یادش بخیری بگوییم. سالهاست از مدل سینما و فیلمی که زمانی طلایهدار سینمای ایران بود و جریانسازترین آثارمان از آن بیرون میآمد، هیچ نام و نشانی نمیبینیم.
گفتوگو از هنگامه ملکی
نظر شما